کتاب «زندگی سخت است» (۲۰۲۲) از طریق فلسفه، ادبیات، ورزش، تاریخ و حکایتهای شخصی، به چالشهای رایج انسانها از جمله ناتوانی، تنهایی، غم و اندوه و شکست نگاهی دقیق میاندازد. با بررسی سختیهای آشنا در وضعیت انسانی، میتوانیم بیاموزیم که چگونه خوب زندگی کنیم.
کیران ستیا استاد فلسفه در دانشگاه MIT است. آثار او در لس آنجلس ریویو آو بوکز (Los Angeles Review of Books)، تی ال اس (TLS)، لندن ریویو آو بوکز (London Review of Books)، نیویورک تایمز (New York Times)، ایون (Aeon) و ییل ریویو (Yale Review) منتشر شده است. او نویسنده کتاب میانسالی (Midlife) نیز هست.
زندگی پر از رنج و دردهایی است که گاهی اوقات ما را به شدت آزار میدهند که البته غم، دلتنگی و حسرت، تنها بخشی از این سختیها هستند. اما آیا این مشکلات راه حل سادهای دارند؟ قطعا نه. با این حال و با کمی تامل و بررسی دقیق، میتوانیم راههایی برای کنار آمدن با آنها پیدا کنیم.
کتاب «زندگی سخت است» نوشته کییران سِتیا، دریچهای جدید به روی درک ما از سختیهای زندگی میگشاید. نویسنده با روایتی جذاب و مثالهای واقعی، به ما نشان میدهد که چگونه میتوانیم با نگاهی فلسفی به مشکلات نگاه کنیم و از آنها درس بگیریم. او با استفاده از داستانها و تجربیات شخصی، به موضوعاتی مثل بیماری، تنهایی و شکست میپردازد و به ما میآموزد که حتی در سختترین شرایط هم میتوانیم امیدوار باشیم و به زندگی ادامه دهیم.
پیام اصلی کتاب این است که با پذیرفتن واقعیت زندگی و رویارویی با مشکلات، میتوانیم قویتر شویم و به رشد شخصی برسیم. در واقع، سختیها میتوانند فرصتهایی برای یادگیری و تغییر باشند. پس بیایید به جای فرار از مشکلات، به دنبال راههایی برای مقابله با آنها باشیم.
کیران ستیا از درد مزمن رنج میبرد. اولین بار در 27 سالگی، زمانی که در اوکس (یک سالن سینما در پیتسبورگ) بود، درد به سراغش آمد. دردی تیز و ناگهانی به پهلویش پیچید و مجبور شد به دستشویی برود. تسکینی که از ادرار کردن به دست آورد، زودگذر بود و درد با شدت بیشتری بازگشت. تمام شب را در حمام گذراند و در عالم توهمات فرو رفت.
پزشکان مختلفی را امتحان کرد، اما هیچکس نتوانست دلیل این درد مزمن را پیدا کند. تنها توصیهای که شنید این بود که درد را نادیده بگیرد. ستیا سالها تلاش کرد تا با این درد کنار بیاید. با وجود این رنج مداوم، او در کارش موفق شد و به یکی از معتبرترین دانشگاههای جهان، یعنی MIT راه یافت. اما درد همچنان او را رها نمیکرد. در مواقع نیاز از همسر و مادرش حمایت کرد، خانه جدیدی خرید و در فعالیتهای اجتماعی شرکت کرد. وقتی 13 سال بعد درد شدیدتر شد، ستیا به سراغ پزشک جدیدی رفت که راه حلش به او کمک کرد تا با این درد کنار بیاید و حتی او را به نوشتن کتابی درباره تجربههایش سوق دهد.
درد مزمن، زندگی کیران را به شدت تحت تاثیر قرار داد، اما او تسلیم نشد. بلکه یاد گرفت که با وجود درد، از زندگی لذت ببرد. همین امر میتواند تقریبا در مورد هر فردی با هر بیماری یا معلولیتی صادق باشد. مطمئنا استفاده از صندلی چرخدار به معنای عدم توانایی در دویدن است، اما به این معنا نیست که نمیتوانید بسکتبال بازی کنید، به موسیقی گوش دهید، از غروب لذت ببرید یا عاشق شوید. واقعیت این است که همه ما برخی محدودیتها را در زندگی داریم، زیرا صرفا زمان یا انرژی کافی برای تسلط بر هر مهارت، انجام هر بازی و لذت بردن از تمام چیزهای باارزش دنیا را نداریم.
برخی شرایط خاص، مانند معلولیتها یا دردهای مزمن، میتوانند به شکل قابل توجهی بر توانایی افراد در انجام فعالیتهای روزمره و لذت بردن از زندگی تاثیر بگذارند. دسترسی به مراقبتهای بهداشتی مناسب و منابع لازم برای مدیریت این شرایط، نقش مهمی در بهبود کیفیت زندگی افراد ایفا میکند. به عنوان مثال، دیابت، بیماری است که در صورت عدم دسترسی به انسولین و مراقبتهای بهداشتی کافی، میتواند عوارض جدی و حتی مرگآوری داشته باشد. در مقابل، افرادی که به این منابع دسترسی دارند، میتوانند بیماری خود را مدیریت کرده و زندگی عادیتری داشته باشند.
درد شدید میتواند غیرقابل تحمل بوده و کیفیت زندگی افراد را به شدت کاهش دهد. با این حال، تجربه درد میتواند جنبههای مثبت نیز داشته باشد. زمانی که فردی رنج فراوانی را تجربه میکند، ممکن است نسبت به درد و رنج دیگران حساستر شده و همدلی بیشتری با آنها احساس کند. این تجربه نشان میدهد که رنج مشترک میتواند به عنوان یک پل ارتباطی بین افراد عمل کند و به تقویت روابط انسانی کمک کند. برای ستیا، زمانی که کف حمام دچار توهم شد و آسیب روحی را تجربه کرد، همین اتفاق رخ داد و بیشتر نسبت به دیگرانی که کابوسهای خودشان را تجربه میکردند، همدردی بیشتری داشت. در رنج کشیدن نوعی همبستگی وجود دارد که ما را به سختی بعدی، یعنی تنهایی، هدایت میکند.