این مطلب در خصوص پیکان است. منظور ما از پیکان، کارخانه پیکان است که امروزه به ایران خودرو شهرت دارد. ایران خودرویی که امروز ورشکسته است، روزی جز بهترین کارخانههای ایران بوده و دو برادر به نامهای احمد و محمود خیامی این کارخانه را راه اندازی کردند. هرچند که پایان خوشی نداشته و کارخانه و اموالشان مصادره میشود و امروز ایران خودرو به این وضع میافتد. در ادامه داستان براداران خیامی را میشنویم.
اگر تاریخ معاصر را نگاه کنیم، هر وقت اسم صنعت خودرو به میان میاید، اولین اسامی که به ذهن ما میرسد برادران خیامی است که بنیانگذار ایران ناسیونال بودند و خودرویی به نام پیکان تولید کردند و تا امروز از این خودرو استفاده میشود. این افراد تاثیر جدی روی نظام حمل و نقل ایران داشتند و هیچ کس نتوانست مانند براداران خیامی نامی ماندگار از خود باقی بگذارند. احمد و محمودی خیامی ۳۵سال در ایران فعالیت کردند و پس از انقلاب فعالیت خود را به خارج کشور بردند. این دو نفر توانستند تولید خودرو را از هفت هزار دستگاه در سال ۴۶ به ۱۳۶هزار دستگاه در سال ۵۷ برسانند.
پدر آنان علی اکبر خیامی، یک روحانی از طبقه متوسط رو به پایین بود که در مشهد زندگی میکرد. داراییهای زیادی هم نداشت و ۶دختر و سه پسر داشت. احمد سال ۱۳۰۳ متولد شد و عاشق کارهای فنی بود و از کودکی به حوزه خودرو علاقه داشت. او علاقهای به مدرسه نداشت و پس از کلاس نهم، دبیرستان شاهپور را ترک کرد و مدتی بعد به مدرسه رازی رفت را شبانه درس بخواند. او بعد ترک مدرسه کارهای مختلفی کرد و ارزو داشت بتواند دوچرخه خود را به موتور سیکلت تبدیل کند و این کار را هم کرد و توانست قسطی موتور بخرد. او با موتور خود کار میکرد ولی نمیتوانست به پولی که از حمل مسافر میگیرد، ماشین بخرد. سپس به گاراژی در مشهد میرود که با خودرو اشنا شود و از تعمیرات آن سر در بیاورد. این علاقه به کارهای فنی انقدر زیاد بود که وقتی ایران ناسیونال راه افتاد و هزاران کارمند داشت بازهم خودش ماشین خود را تعمیر میکرد. در شهریور ۱۳۲۰ کنترل مشهد به دست روسیه افتاد و در آن دوران هم علی اکبر خیامی پدر احمد شریکی داشته که با کامیون بار جابه جا میکردند. شوروی در آن سال کامیونها را تصرف کرد. با پایان جنگ و خروج نیروهای روسیه، از کامیونها هم خبری نشد. از این رو علی اکبر زمینهای خود را میفروشد و به پسرانش میدهد تا سرمایه کار خود کنند. احمد با آن سرمایه یک گاراژ در فلکه مشهد میخرد و در آن اتومبیل های بنز ۱۸۰ و ۱۹۰ را از تهران میخرید. تعمیر میکرد و به طور قسطی به رانندگان تاکسی میفروخت. در این دوره از برادر خود کمک میگیرد. احمد کارهای فنی و محمود کارهای حسابداری و مالی. کارشان انقدر خوب شد که در دو سال نمایندگی بنز در مشهد را گرفتند و بنز به آنان اتومبیل هدیه میدهد. او پس از ۴سال در اکباتان مغازه فروش لوازم اتومبیل اجاره میکند. محمود هم تحصیلات خود را تا دیوان ادامه میدهد. سال ۱۳۲۵ اشغال کشور پایان مییابد و رفت و امد دوباره در مشهد برقرار میشود و همین عامل باعث رونق دوباره کسب و کار و حمل و نقل به مشهد میشود و این موضوع اتفاق خوبی برای برادران خیامی بود. همین کار سبب رونق کار آنان میشود. در آن دوران مشهد مقدس ترین شهر ایران بود. طبیعتا حمل و نقل هم آسان نبود. مشهد قابل دسترسترین مکان زیارتی برای ایرانیان شیعه بود. در آن سال دو شرکت ایران تور و TBT اولین سیستم حمل و نقل اتوبوس رانی را بین مشهد و تهران برقرار کردند و هر روز دو اتوبوس به تهران و مشهد میرفت و این امر چالشهای زیادی داشت. چراکه نیاز بود تعمیرات انجام شود و.. در نتیجه زمینه رونق کسب و کار برای برادران خیامی فراهم شد. یک مدت به این کار ادامه دادند و کار زیاد و تجربه عملی سبب شد تا حدی زیاد با کارهای فنی ماشین اشنا شوند. در آن زمان اموزش برای این کار بسیار کم بود. اما بلندپروازیهای احمد سال ۱۳۳۳ او را به تهران اورد.
برادران خیامی به معنی واقعی خودساخته بودند. شکستهای زیادی خوردند اما یک بار شانس به آنان روکرد و موفقیت با انان همراه شد. احمد پس از فعالیت بسیار فهمید در مشهد فرصت رشد بیشتری ندارد برای همین گاراژ و تعمیرگاه را به محمود داد و به تهران امد. آن زمان در تهران افرادی اتاق اتوبوس میساختند. یعنی شاسی را وارد و در تهران برای آن اتاق میساختند. احمد هم سریع با این صنعتگران ارتباط گرفت و آرزویش شروع این کار بود که نیازمند پول زیادی بود. بنابراین تصمیم گرفت کاری کند که سرمایه زیادی نخواهد. او فهمید وقتی ماشینی خراب میشود اولین کار تعمیرگاه تعویض قطعه معیوب با قطعه سالم است. بنابراین تصمیم گرفت مغازه فروش قطعه در اکباتان تهران اجاره کند و آن را فروشگاه تضامنی برادران خیامی نام نهاد. او کاردرست بود و کارش زود رونق گرفت و توانست مغازههای اطراف را اول اجاره و سپس بخرد. سپس آن را فروشگاه بزرگی کرد و با رونق کار، کارمندان زیادی استخدام کرد. نام آن را هم PLP گذاشت که یکی از بزرگترین عرضه کنندگان قطعات یدکی در ایران بود. سپس نمایندگی لاستیک کنیکانتال و باطری دنا را گرفت و فعالیت خود را گسترده کرد. حالا هم سرمایه داشت و هم تجربه. بنابراین تصمیم گرفت به آرزوی دیرینه خود یعنی ساخت اتاق اتوبوس برسد. در آن دوران خاندان دیگری به نام خاندان سودآور فعالیت داشتند که نمایندگی مرسدس بنز را در ایران داشتند. احمد آنان را قانع کرد که نمایندگی بنز در مشهد را به او بدهند. اول قبول نمیکردند اما با اصرارهای او پذیرفتند و انقدر خوب کار کردند که پس از چند سال توانستند نمایندگی مرسدس بنز المان و مسیولیت فروش را بر عهده بگیرند. حالا دیگر بینالمللی شده بودند. محمود هم تصمیم گرفت گاراژ را تعطیل کند و با برخی کارمندان خود که حال دیگرحرفهای شده بودند، به تهران بیاید و در مدت کوتاهی توانستند با تمام کارهای فروش قطعات یدکی اشنا و فروشندگان و خریداران را بفروشند. اواسط دهه ۴۰ احمد تمام کارها را به برادرش سپرد تا سفرهای زیادی کند و با کارخانههای تولید خودروی جهان اشنا شود تا در نهایت یک اتومبیل سازی خوب برای مونتاژ در ایران را انتخاب کند. او اول به ایتالیا رفت و فیات و لانچیا او را مجذوب کرد. بعد به اسپانیا رفت. فورد امریکا در آن زمان ماشینهای کوچکی در اسپانیا به نام فی استا تولید میکرد.
احمد از این اتومبیل خوشش امد و آن را در الویت قرار داد. سپس به دیگر کشورها رفت و بیشتر از همه مجذوب فولکس واگن و بنز شد. او در این سفر تجربههای زیادی کسب کرد و انقدر هیجان زده شد که در ایران یک کارخانه اتومبیل سازی بزرگ تاسیس کند. بعد از بازگشت به ایران میخواست اتومبیل ارو که برای روتس انگلیس بود را مونتاژ کند. کارخانه روتس در آن دوران یک کارخانه ورشکسته بود. او از همین امر برای امتیاز گرفتن بیشتر استفاده کرد. احمد کارآفرین درستی بود اما آن دوره سیاستهای حمایتی درستی برای تولید داخل اجرا میشد و همین امر به احمد این جرات را داد که صنعت خودرو را وارد ایران کند. همین کار را هم کرد و یک کارخانه با نام ایران ناسیونال تاسیس کرد. ۱۲ مهر ۱۳۴۱ با ۱۰میلیون تومان سرمایه اولیه با هدف تولید و مونتاژ انواع خودرو در اکباتان تهران ایران ناسیونال را تاسیس کرد. از ۲۸ اسفند ۱۳۴۲ هم با تولید اتوبوس کار خود را شروع کرد. شرکت هم خانوادگی بود و علی اکبر، احمد و محمود موسسان اولیه آن بودند. البته فقط این سه نفر نبودند. مرضیه خیامی، زهرا سیدی و خانم رشتی هم بودند که زهرا و خانم رشتی همسر احمد و محمود بودند. سال ۱۳۴۰ زمینی بین جاده مخصوص و اتوبان کرج به قیمت متری یک تومن میخرد. در همان دوران بیست نفر را به المان میبرد که اتاق سازی یاد بگیرند و اتاق اتوبوسها با نقشه آلمانی ساخته میشد. در ان دوره افراد زیادی اتاق اتوبوس میساختند. با تلاش های احمد نیرو هوایی حاضر شد برای نیروهای خود ۳۰ اتوبوس خرید و به همین روال اتوبوسهای ساخت ایران ناسیونال در داخل و خارج شهر مورد استفاده قرار میگرفت و پس از مدتی بنز ۳۰۲ ساختند. احمد برای جلب خریدار دوست داشت دست به ابتکار بزند. او فهمید افرادی با شرم به راننده میگویند که برای خالی کردن اتاق ماشین را نگه دارند. از همین رو هواپیما را بررسی کرد و دید مردم در خط هوایی چه میکنند. در نهایت اخر اتوبوس دستشویی کوچکی درست کرد و با همین فکر توانست اتوبوس بیشتری بفروشد و انقدر خوب کار کرد که همه از او تقلید میکردند. سپس دوباره دست به ابتکار زد و یخچال نصب کرد. حتی در خط تولید هم دست به ابتکارات زیادی زد. او سالنی درست کرد که صندلی vip تولید کند. این کارگاه انقدر توسعه یافت که الهام بخش کارخانه مبلیران شد. ۱۳۴۵ نقطه عطف بزرگی برای ایران ناسیونال بود. یک قرداد با شرکت تالبوت در مورد مونتاژ و ساخت پیکان بسته شد. پیکان ۱۳۴۶ ساخته شد. سال ۱۳۴۸ مدل دولوکس پیکان ساخته شد. سال ۵۳ خط تولید وانت به بهره برداری رسید. سال ۵۵ تولید پیکان وانت به ۱۷۵۰۰ دستگاه رسید.
سال ۵۴ بهترین مدل پیکان که به پیکان اونجر معروف است، ساخته شد. ایران ناسیونال در روزهای ابتدایی کار با تولید روزانه ۱۰ اتومبیل سواری و ۷ اتوبوس و کامیون کار خود را اغاز کرد. در انتهای سال اول توانست به ۲۵۰ پرسنل ۷هزار دستگاه تولید کند. پیکان زودتر از آنچه تصور میشد مورد استقبال مردم واقع شد و سال ۵۷ به ۱۳۶هزار دستگاه رسید و هم پای خودروهای خارجی پیش میرفت. آنان به همین قانع نبودند و در کنار کارهای خود جاهای دیگه سرمایه گذاری کردند. مثل شرکت پیستون سازی، کارخانجات ریخته گری، فنرسازی و… آنان کاری کردند که ایران ناسیونال غولی واقعی در صنعت کشور شود و در کنار رقبای خارجی فعالیت و روز به روز توسعه یابد.
اواخر سال ۵۱ براداران خیامی بعد سالها همکاری از هم جدا شدند. کارخانههای پیکان، اتوبوس سازی، مرسدس بنز سهم محمود و احمد هم سهام عمده بیمه امید را خرید و کارخانه مبلیران را تاسیس کرد. سپس در تهران و مشهد فروشگاههای زنجیره ای کوروش و فردوسی را تاسیس کرد. البته طرح این فروشگاهها قبل جدایی آنان بود. طرح این فروشگاهها از والمارت گرفته شد و در جاهای مختلف شهر این فروشگاه گسترش یافت. محمود هم توانست کار خود را توسعه دهد و گزارش های رسمی موفقیت های ایران ناسیونال را نشان میدهد. آمارها نشان میدهد فروش ایران ناسیونال سال ۵۳ به ۹۱میلیارد تومان رسید و دارایی او در ان دوره از یک میلیارد تومان بیشتر شده بود. دقت کنید میلیارد تومان. انقدر این کارخانه رشد کرد که اسفند ۵۶ دارایی شرکت به ۸۰۰میلیون تومان رسیده بود. محمود خیامی به اینها راضی نبود و با مرسدس بنز المان مذاکره کرد و تلاش کرد پیکان و اتوبوس مرسدس بنز را صادر کند. زیرا در کشورهای همسایه تقاضا برای این خودروها زیاد بود. او به فوتبال علاقه داشت و تیم پیکان را تشکیل داد. وضعیت شرکت بسیار خوب بود و در آن سالها بعد شرکت نفت وضعیت کارکنان ایران ناسیونال بسیار خوب بود. برای کارگران برتر هر سال برنامههای تفریحی زیادی در نظر گرفته میشد. محمود خیامی سعی داشت هوای کارگران را داشته باشد. احمد و محمود سختکوش بودند و اولین نفراتی بودند که به کارخانه می آمدند. همه گذشت تا انقلاب شد. بعد انقلاب لیستی منتشر شد که اموال ۵۳ کارآفرین مصادره شود که احمد و محمود جز این افراد بودند. محمود عازم اروپا شد و نمایندگی مرسدس بنز در لندن را گرفت. احمد هم به تورنتو رفت و به سرطان مبتلا شد. هرچند ۷۶ سال سن داشت و با بیماری دست و پنجه نرم میکرد پا به پای جوانان فعالیت داشت. احمد خیامی فروردین ۷۹ فوت شد. البته در ایران مراسمات زیادی برای او گرفتند. البته کارگران قدیمی. کارگران جدید او را سرمایه دار طاغوتی میدانستند. احمد خیامی اها مطالعه دو شیفته ادبیات و به شدت مذهبی بود. اوایل دهه ۴۰ از نیروهای ملی حمایت کرد و در سال ۱۳۲۶ انحادیه سادات حسینی را تاسیس کرد تا کارهای عامالمنفعه کنند. اتحادیه سادات حسینی یکی از نیروهای اصلی حامی مصدق بود. در دهه ۴۰ و ۵۰ آنان مخالف تحولات رادیکال شدند. اسناد نشان میدهد آنان منزل پدری خود را برای ساخت مدرسه واگذار کردند و ماهانه ۱۷هزارتومان به مدرسه کمک میکردند. آنان یک مجتمع مسکونی برای کارکنان ایران خودرو ساختند. هنرستان صنعتی در ایران و مشهد ساختند. در خراسان ۱۲ واحد آموزشی ساختند. ۱۱۰ واحد آموزشی در روستاهای مختلف ساختند. در ایران سعی کردند بیمارستان بزرگی در مشهد بسازند که متاسفانه نیمه کاره ماند. آنان با وجود مصادره اموالشان، عشق به ایران داشتند.
از ایران ناسیونال گفتیم اما، ایران خودرو چرا امروز به این وضع افتاده است؟