اپیزود شماره 42
فصل اول

ریسک مقدس

فضیلتی بالاتر از ریسک کردن نیست

کاور اپیزود چهل و دوم پادکست اکوتوپیا - ریسک مقدس

معرفی اپیزود ریسک مقدس

عموما تصوری که در مورد ریسک وجود دارد، تصور درستی نیست و ریسک کردن رو صرفا محدود به بازارهای مالی میدونیم و یا حتی در ادبیات عموم افراد ریسک رو معادل کارهای احمقانه میدونیم، در صورتیکه این طور نیست ریسک مقدسه و هیچ فضیلتی بالاتر از ریسک کردن نیست.

در این اپیزود در مورد همین عامل صحبت میکنیم که چرا میگیم ریسک مقدسه و اصلا چرا باید ریسک کرد.

این اپیزود با کمک دوست خوبم مسعود علیزاده تهیه شده که  منتظر پادکست خوب خودش هم هستیم که به زودی منتشر میشه.

فایل صوتی اپیزود 42

در کتاب پوست در بازی می‌خواندم که نوشته بود هیچ فضیلتی بالاتر از ریسک کردن نیست‌.
اول گارد داشتم و فکر کردم این حرف اغراق آمیز است. هرچند خودم ریسک کردن را دوست دارم. بعد از مدتی که این حرف ذهنم را مشغول کرده بود و به آن فکر میکردم؛ دیدم نسیم طالب خیلی هم بی راه نمی‌گوید.
نمیخوام بگویم بالاترین فضلیت ریسک کردن است؛ اما فضیلتی بزرگ است و مقدس است. چون اگر به اطراف نگاه کنیم می‌بینیم اگر عامل شانس را فاکتور بگیریم هر رشدی که در جامعه ها اتفاق می افتد، مدیون ریسک افراد مختلف بوده که باعث شده امروز رفاه و آسایش داشته باشیم‌.
در جنگها را ببینید. آدم‌ها روی کل زندگی‌شان ریسک می‌کنند تا بقیه جامعه رفاه بهتر داشته باشند.چه چیز از این مقدس تر؟
یا به وسایلی که اطرافتان هست نگاه کنید، وسایل روزانه ای که بی تفاوت از آنها رد میشویم، یک نفر  روزی ریسک کرده تا بتواند محصول را خلق کند‌ پس رفاه امروز مدیون ریسک نسل قبل ما است.
در این اپیزود ابعاد مختلف ریسک را بررسی می‌کنیم تا ببینیم چرا ریسک مقدس است؟

عموما تصوری که از ریسک وجود دارد تصور درستی نیست. اکثرا ریسک را این می‌دانند که فلانی ریسک کرد و کل پولش را آورد در بورس و فلان سهام را خرید و پولدار شد. یا در نقطه مقابل بدبخت شد.
یا فارغ از اینکه ریسک را فقط مختص بازارهای مالی میدانند، آن را معادل کارهای احمقانه می‌دانند. هرچند اینطور نیست.
ریسک در تمام ابعاد زندگی جریان دارد. ریسک کردن نه تنها احمقانه نیست بلکه مقدس است آنهم وقتی برای هدف مهمی باشد. چیزی که میگویند فلانی ریسک کرد کل دارایی اش را فروخت و در بورس امد، آن اصلا اسمش ریسک نیست.
ساده ترین تعریف ریسک: احتمال بالفعل شدن خطر است. عدم اطمینان و آگاهی در مورد نتیجه یک عمل است. ریسک‌پذیری یعنی شما با آگاهی از اینکه در اینده عدم قطعیت و اطمینان داری، احتمالات را بررسی می‌کنیم و میسجنی آیا برایت میصرفد همچین ریسکی کنی یا نه.

کسی که کل دارایی اش را فروخته و وارد بوری شده اصلا ریسک نکرده چون این احتمالات را در نظر نگرفته است بلکه بر اساس رویاها ی ذهنش یک تصمیم احساسی گرفته است.
گفتیم کسی که ریسک می‌کند احتمالات را بررسی می‌کند ببینند توجیه برایش دارد یا نه‌. این توجیه داشتن یک سرفصل جالب در بحث ریسک است که به آن صرفه ریسک می‌گویند. یعنی بررسی کنید که تا کجا برایتان توجیه دارد که روی این عدم قطعیت آینده هزینه کنید.
انقلاب‌های مختلف دنیا را نگاه کنید. آدمهایی که انقلاب کردند از شرایط ناراضی بودند که اعتراض را شروع کردند. ریسک بزرگی را متحمل شدند و ممکن بود اعدام شوند یا زندان روند یا نتواند تا آخر عمر یک شغل درست حسابی پیدا کند. ولی این ریسک را می‌پذیرد.
عموما اعتراضات و انقلابها از ضعیفترین و فقیر ترین مردم استارت می‌خورد.
در همین ناآرامی های چند سال اخیر ایران، حجم اعتراضات در حواشی شهر و جنوب شهر، خیلی زیاد بود و معمولا از آنجا شروع می‌شد.
بخاطر همین صرفه ریسک. کسی که فقیر مطلق است، حاضر است ریسک بیشتر کند تا شاید اوضاع بهتر شود. خیلی‌ها چیزی برای از دست دادن ندارند پس هزینه ریسک برایشان کاهش پیدا می‌کند. وقتی شرایط به مدلی شود که یک نفر بخاطر مشکلات اقتصادی همسرش از او جدا شده باشد، فرزندش به هزار مشکل مثل اختیار روی آورده باشد و خودش هیچ پولی نداشته باشد، این ادم چیزی برای از دست دادن ندارد.
اما کسی که ثروتمند است می‌داند در صورت اعتراض، هزینه زیادی متحمل می‌شود.
پس ریسک گریزتر می‌شود.
دنیا جای عادلانه ای نیست. افراد ضعیفتر جامعه اعتراضها را انجام می‌دهند و هزینه زیادی می‌پردازند و این یعنی شرایط که بهتر شود، کسانی که کمتر ریسک کردن هم اندازه این افراد رفاه بدست آورده اند‌.
البته تاریخ نشان داده است عموما ثروتمندان بعد از این مدل آزادی ها اتفاقا رفاه بیشتری هم بدست آورده اند.

عموما مسئولین و صدا و سیما بعد از پایان اعتراضات گزارش می‌دهند و صحبت میکنند که اشرار بودند که می‌خواستند جو را بهم بریزند.
قشر فرهیخته جامعه که سطل آشغال را آتش نمی‌زند.
در صورتی که این خودش مغالطه ای بزرگ است. این افراد ریسک برایشان توجیه بیشتری داشته؛ یا به عبارت بهتر برایشان میصرفیده که این ریسک را انجام دهند.
حالا در نظر بگیرید قانونی تصویب شود که کسانی که بالای ۱۰ میلیاردتومان دارایی دارند باید نصفش را به دولت دهند.  اینجا دیگر ارازل اوباش و افراد فقیر اعتراض نمی‌کنند بلکه ثروتمندان اعتراض می‌کنند چون الان ریسک کردن برایشان توجیه دارد.
یا مثال دیگر اینکه وقتی حقوق بازنشستگان را نمیدهند، بازنشستگان به خیابان می آیند و اعتراض می‌کنند و جرقه اعتراض را می‌زنند چون یک بازنشسته این مدل ریسک برایش توجیه دارد.
کسی که توانایی کار کردن ندارد و فرصت کاری برایش مهیا نیست.
یا مثال دیگر فرهنگیان هستند. دیگر این افراد که قشر فرهنگی جامعه هستند و ارازل نیستند‌. اینها هم به وزارت خانه می‌روند و تحصن می‌کنند.

گفتیم اعتراضات که فراگیر شود، یا حتی به انقلاب منجر شود همیشه جرقه اش از سمت کسانی بوده که ریسک کردن برایشان کمترین هزینه را داشته.
باید بدانیم اگر در مقامات ارشد یک سازمان هستیم بیشتر به این صرفه ریسک توجه کنیم.
مثلا اگر مدیرعامل محموعه ای هستید که کارمندان زیادی دارید و از بالا به پایین نگاه می‌کنید و همه را تحقیر میکنید، باید حواستان به موضوع صرفه ریسک باشد.
چون اگر یکی از نیروهای توانمند خود را تحقیر کنید و اخراج کنید احتمالا هزینه زیادی برایتان ندارد.

ولی وقتی نیروهای خدماتی را با دعوا و تحقیر اخراج کنید آن آدم دقتی بیکار شد زندگی اش به مشکل برمی‌خورد. حالا اگر مشکلات حاد شود می‌تواند این را به تو انتقال دهد و مشکل ایجاد کند‌.
مثلا چند سال پیش در قسمت حوادث روزنامه خواندم یک مدیر نیروهای خدماتی اش را اخراج کرده بود و گفته بود پول و سنوات شما را نمی‌دهم ببینم چه کار میخواهید کنید. خب آن آدم‌ها بعد از مدتی کمین کردند و با ماشین مدیر را زیر گرفتند. آن مدیر هم چند ماهی در بیمارستان بود و تا آخر عمرش با مشکلات جدی همراه بود.
خیلی اوقات در یک خانواده می‌بینیم بین فرزندان فرق میگذارند که اینجا هم مدر و مادرها ریسک بزرگی را متحمل میشوند‌.
یا خیلی از سیاستمداران ما معتقدند باید هوای قشر مرفه جامعه را داشت در صورتی که واقعا برعکس است.

در این بحث ریسک یکی از موارد جذاب ارزیابی ریسک است. نسیم طالب معتقد است شما هیچوقت نمی‌توانید ارزیابی دقیقی از ریسک داشته باشید.
یعنی نمی‌توانید حساب کنید این کار دقیقا چه میزان ریسک و هزیته های احتمالی دارد.
مثالی که نسیم طالب میزند، کازینوهاست.
او می‌گوید برای صاحب کازینو شاید بزرگترین ریسک این باشد که یکسری افراد قمار می‌کنند و برنده میشوند و صاحب کازینو کل پولش را از دست دهد.
ولی ریسک اصلی برای کازینو دار پولش نیست بلکه این است یک نفر که آمده و روی کل زندگی اش قمار کرده و باخته، دیگر چیزی برای از دست دادن ندارد و دنبال یک مقصر می‌گردد از او انتقام بگیرد. چه کسی بهتر از آن کس که پولش را برده، یعنی صاحب کازینو؟

شایاد فکر کنید خب ریسک این است که کازینو را آتش بزند یا حتی صاحب کازینو را بکشد.
اما ریسک بیشتری هم وجود دارد. آن هم اینکه مثلا فرزند صاحب کازینو را بکشد که تد آخر عمرش عذاب بکشد.
واقعا هیچوقت نمی‌شود ارزیابی دقیقی از ریسک داشت.
خیلی اوقات میگوییم من همه جوانب کار را سنجیده ام و مو لای درز کار نمی‌رود.
اما باید بدانیم دنیا، دنیای عدم قطعیت است و نمی‌توان ارزیابی دقیقی از ریسک داشت. خیلی اوقات عواملی هستند که آنها را نمی‌بینیم و بصورت غیرمستقیم ریسک‌های خیلی جدی برای ما بوجود می آورند.

حالا که با مفهوم ارزیابی ریسک آشنا شدیم، درباره ارزش ریسک هم صحبت کنیم. آیا ریسک کردن می ارزد یا خیر؟
دقت کنید ارزش ریسک با صرفه ریسک دو مبحث کاملا متفاوتند.
گفتیم صرفه ریسک یعنی حساب کنیم انجام یک کار برای ما جقدر هزینه دارد؟ میصرفد یا خیر
توجیه دارد یا خیر.
در صرفه ریسک چون هزینه وسط می آید این هزینه قابل محاسبه است. مثلا قتل کردن هزیت
نه اش مشخص است‌ اگر عمدی باشد، اعدام می‌کنند اگر غیرعمدی باشد جرمش زندان یا پرداخت دیه است.
صرفه ریسک دقیقا بحث بده و بستان دارد. یعنی حساب میکنیم دقیقا چه چیز از دست می‌دهیم و چه چیز بدست می آوریم.
این از دست دادن می‌تواند زمان، پول توجه یا هرچیز دیگر باشد.

ولی بحث ارزش متفاوت است.
ارزش مفهومی ذهنی است که میزان آن برای هرکس فرق دارد. مثلا کنکور در ایران برای پسران اگر نتیجه اش رتبه مورد نظر نشود ۱ سال وقت دارند  یا دوباره کنکور دهند یا خودشان را به نظام وظیفه معرفی کنند.
پس صرفه ریسک مشخص است.
اما ارزش ریسک متفاوت است. یکی برایش می ارزد که ۱ سال از عمرش را دوباره بگذارد و شانسش را امتحان کند؛ یکی هم دانشگاه برایش ارزش نیست.
پس ارزش ندارد ۱ سال دیگر بخواند تا شاید دانشگاه بهتری قبول شود.

تا اینجا درباره ارزیابی ریسک، صرفه ریسک و ارزش ریسک صحبت کردیم.
مفهوم دیگر مبحث، بحث انتقال ریسک و جابجایی ریسک است.
دسته بندی کلی از انواع ریسک:
ریسک به ۴ دسته تقسیم میشود؛
ریسک مالی
ریسک اخلاقی
ریسک اجتماعی و عرفی
ریسک سیاسی

طبق یک پژوهش در کتاب فریکونومیکس، چند دهه گذشته در آمریکا تاخیر والدین برای امدن به مهدکودک و تحویل فرزندانشان خیلی زیاد شده بود. این تاخیرات، در حد چند دقیقه نبود.
پدرمادرها چند ساعت دیر می‌کردند و وقتی می آمدند با حالت شرمساری شدید عذرخواهی می‌کردند و قول می‌دادند این تاخیر دیگر تکرار نشود‌.
پژوهشگران بررسی کردند چطور می‌شود این مشکل را حل کرد‌. در نهایت طرحی ارائه دادند. راه حل این بود باید مشوق مالی در نظر بگیریم. جریمه برای کسانی که دیر می آیند بگذاریم.
پس قانون گذاشتند به ازای هر ساعت تاخیر والدین باید جریمه نقدی پرداخت کنند.
در ظاهر طرح جالبی بود.
قبل از شروع طرح به مدت ۴ هفته میزان تاخیرها را اندازه گرفتند. بعد از ۴ هفته هم جریمه ها اعمال شد و با اعمال ان میزان تاخیر ها زیادتر شده بود. در صورتی که برعکسش انتظار می‌رفت.
به عبارت بهتر جریمه باعث شده بود حس گناه برای آنها از بین رود.
یعنی قبل از اعمال جریمه والدین از تاثیرشان حس بسیار بدی داشتند اما با اعمال ان این حس بد عذاب وجدان به یک جریمه ۳ دلاری تبدیل شده بود. از طرفی اعمال جریمه باعث شده بود احساس گناه کمی و قابل جریمه شود.
یعنی والدین حالا تصور داشتند این‌کار اندازه یک جریمه نقدی بد است که آنهم می‌توانیم با خریدن یک اسباب بازی برای بچه جبران کنیم.
این پژوهش به موضوع ما مرتبط است.
گفتیم ریسک به ۴ دسته تبدیل می‌شود.
تا قبل از اینکه جریمه ها اعمال شود تاخیر کردن برای والدین یک ریسک اخلاقی و اجتماعی بزرگ داشت. خجالت می‌کشیدند یا در برابر بچها احساس شرمندگی داشتند اما با اعمال جریمه نقدی ریسک هم جابجا شد.
یعنی ریسک‌ اجتماعی و اخلاقی و عرفی حالا تبدیل به ریسک مالی شده بود.
ریسک مالی علی رغم‌چیزی که فکر میکنیم، ریسک بزرگی برای آدم‌ها نیست.

یا مثلا در محیط کاری؛ اگر ساعت ورود به شرکت ۸ صبح باشد، و همه کارمندان سر وقت بیایند و چند کارمند داشته باشیم که شلخته باشند، همیشه حس شرمساری دارند. ولی وقتی جریمه نقدی بگذاریم که به ازای ۱ دقیقا تاخیر ۱۰ هزار تومان از حقوقشان کم شود؛ دیگر آن عذاب وجدان وجود ندارد.
حالا که فهمیدیم جابجایی ریسک چیست، درباره انتقال ریسک هم صحبت کنیم.
مثال بارز برای انتقال ریسک، سیاستمداران هستند‌.
سیاستمداران چون پوستشان در بازی نیست و تاوان کارهای اشتباهشان را خودشان پس نمیدهند، ریسک تصمیمات اشتباهشان را به جامعه منتقل می‌کنند.
وقتی بخاطر تصمیمات اشتباه، شرایط اقتصادی بد شود و فقر بیشتر شود، تاوان این ریسک را هم مردم می‌دهند.
سیاستمداران سعی می‌کنند تفکراتی که از نظر اولشان درست است و هیچ کجا امتحان نشده را امتحان می‌کنند یعنی ریسک میکنند؛ اما هزینه این ریسک را روی جامعه انتقال می‌دهند.
یا اگر بخاطر اشتباه یکسری افراد، تحریم و جنگ شکل بگیرد، هزینه آن را مردم عادی می‌دهند.
نه سیاستمداران.
آن سیاستمدار نهایتا هزینه آبرویی می‌دهد. مثلا شاید دیگر نتواند سمت مدیریت جایی داشته باشد اما هزینه فقر و کشته شدن و گرسنگی را مردم می‌دهند.
یا مثال دیگر از انتقال ریسک؛ رانندگی است. کسانی که خیلی خطرناک رانندگی می‌کنند دارند علاوه بر اینکه خود یک ریسک را متحمل میشوند، ریسک اضافه تری برای بقیه مردمی که خود رانندگی می‌کنند را ایجاد می‌کنند.
البته انتقال ریسک فقط موارد بد نیست‌ و خیلی اوقات می‌توان استفاده های خوبی از انتقال ریسک کرد.
مثل کارآفرینی. واقعا اگر کسی یک ایده کسب و کاری دارد و حتی خودش پولش را داشته باشد و این کار را انجام ندهد و از کس دیگر جذب سرمایه کند که کار را پیش ببرد؛ دارد یک بخش از ریسک را به کس دیگر منتقل می‌کند و این خیلی اتفاق خوبی است. هم سرمایه‌گذار ریسک میکند، ولی اگر هم سودی عاید شود آن سرمایه‌گذار هم در سود شریک می‌شود.

این مفاهیم واقعا مهم هستند.
اینکه بتوانیم ریسک را درست درک کنیم باعث می‌شود دیدگاه درست‌تر و بهتری به زندگی داشته باشیم.
حالا یکسری نکات جالب از ریسک را بررسی کنیم.
خیلی اوقات یکسری کارها باعث می‌شود ریسک از بین برود. توجه کنید ما قانون پایستگی ریسک نداریم!
خیلی اوقات ممکن است کلا از بین رود. در جابجایی ریسک گفتیم ممکن است ریسک از حالتی به حالت دیگر تبدیل شود. مثلا ریسک اخلاقی را با پرداخت پول به ریسک مالی تبدیل کنیم.
اما گاهی کلا ریسک از بین می‌رود. مثلا در چند دهه گذشته که مشاغل دولتی برای مردم ایران اهمیت زیادی داشت و همه دنبال این بودند که یک شغل دولتی خوب با بیمه و بازنشستگی پیدا کنند، مهر انتخابات در شناسنامه اهمیت بالایی داشت.
اگر کسی این مهر را نداشت، یک ریسک بزرگ را متحمل می‌شد. ولی با بالا رفتن تورم و مشکلات اقتصادی جدی و کم شدن قدرت خرید کارمندان دولتی، شغل دولتی اهمیت خودش را از دست داد و خود این عامل باعث شد ریسک رای ندادن در انتخابات از آدم‌ها برداشته شود.

گفتیم دسته ای از ریسکها، ریسک قانونی اند و زیر پا گذاشتن قوانین هم جرم است‌. اما در اقتصاد جرم، جمله جالبی وجود دارد که می‌گوید اگر یک جرم را تعداد زیادی از مردم‌انجام دهند آن کار دیگر جرم نیست و قانون باید عوض شود.
البته منظور از جرمها، کنشگری های اجتماعی است نه اینکه مثلا قتل آزاد شود!
مثلا نگاهی به موضوع حجاب بیندازید. تا چند سال پیش اگر کسی بی حجاب یا بدحجاب بیرون می آمد ریسک خیلی بزرگی را متحمل می‌شد.
از گشت ارشاد گرفته تا تهمت‌های دیگر.
یا در فضای مجازی یک عکس بی حجاب نمی‌توانستند بگذارند‌.
اما امروزه در شهرهای بزرگ آدمهای زیادی بدون حجاب بیرون می آیند چون عده زیادی بی حجاب شده اند و ریسک زیادی برای آنها وجود ندارد.
یکی از علل مهمی که باعث میشود ریسک از بین رود مثل همین موضوع حجاب، بحث پادگفتمان قدرت است. عموما وقتی پیش می آید که ما بیش از حد می‌خواهیم قدرت‌نمایی کنیم و هرجا نظر خود را پیش ببریم.
مثلا می‌بینیم امروز رسما کلمه صیانت را بکار میبرند یا هر وقت حس کنند اینترنت به ضرر ماست، آن را قطع یا فیلتر می‌کنند.
یا روزهایی که گاز با قحطی و بحران مواجه می‌شود دستور می‌دهند بخش خصوصی را هم تعطیل کنند.
در گذشته عقلانیت در حلقه تصمیم گیری بیشتر بود و حداقل غیرمستقیم مردم را مجبور می‌کردند.
مثلا در دهه۶۰ که جمعیت زیاد شد تبلیغات غیرمستقیم به نحوی بود که جلوگیری کنند از بچه دار شدن.
در اتاق خوابها کم کم کاندوم و قرصهای پیشگیری وارد شد. اواخر دهه ۸۰ تبلیغات معکوس شد که شروع به بچه دار شدن کنید‌.
با اینکارها سعی کردند در جزئی ترین مسائل زندگی مردم هم دخالت کنند.
اما مشکل کجاست؟ وقتی شما در خصوصی ترین قسمت زندگی آدم‌ها مثل اتاق خواب‌شان هم قدرت‌نمایی میکنید، باید بدانید پادگفتمان قدرت همانجا شکل می‌گیرد.
امروز هم می‌بینیم این مسئله زیاد شده. فارغ از سیاست و حجاب و.. باید دقت کنید در سطح خانواده و یا محل کار وقتی بیش از حد قدرت‌نمایی کنید، ممکن است پادگفتمان قدرت شکل گیرد و ممکن است ریسک را از بین ببرد‌.
مثال بارزش در خانواده هاست. در فرهنگ ما احترام به پدر و مادر جایگاه بالایی دارد اما برخی پدر مادرها از همین عامل استفاده می‌کنند و سعی در قدرت‌نمایی دارند.
با این‌کار ریسک بزرگی برای خود ایجاد می‌کنند. پادگفتمان قدرت شکل می‌گیرد و ممکن است پرده حیا بریزد و مشکلات جدی رخ دهد.

یکی دیگر از عواملی که باعث می‌شود ریسک از بین رود بخصوص در موارد جرم، تقسیم گردن است. مثلا در یک فروشگاه اگر فقط تو دزدی کنی، کل ریسک را هم خودت متحمل می‌شوی‌.
ولی وقتی ۲ نفر باشید، ریسک تقسیم میشود.
وقتی ۱۰ نفر باشید ریسک شما یک دهم می‌شود.
یکی از عللی که در دل جامعه فساد سیستماتیک می‌شود همین است. آدم‌ها می‌گویند همه می‌دزدند چرا من ندزدم؟
چون ریسک اخلاقی این‌کار از بین میرود‌.
یک مثال دیگر این است که چند سال پیش در اخبار اعلام کردند که ۱ نفر در یک روستا کشته شده بود و فرد کشته شده کسی بود که به یک نفر تجاوز کرده بود‌.
آن فرد به قتل رسیده بود و همه اهالی روستا اعتراف کردند که ما او را کشتیم.
وقتی ۲۰۰ نفر این را بگویند، کل ۲۰۰ نفر را که اعدام نمی‌کنند. نهایتا به یک جریمه نقدی تبدیل می‌شود.
این دقیقا بحث تقسیم شدن است.

عوامل زیادی باعث می‌شوند ریسک از بین رود. مثلا رشد تکنولوژی.
مثلا اینستاگرام را ببینید. باعث شد ریسک کسب و کارها تا حد زیادی کم شود.
جای اینکه مغازه اجاره کنند و محصول بیاورند و تست کنند آیا خریدار دارد یا نه، خیلی راحت یک پیج میزنند و محصولشان را تبلیغ می‌کنند و تست می‌کنند.
این هزینه کمتری را برایشان ایجاد میکند‌.
یا یک فیلمساز هزینه می‌کند که فیلمش را بسازد و اگر توقیفش کندند و اجازه پخش به او ندهند او می‌تواند فیلمش را در یوتیوب پخش کند و خود یوتیوب به او پول دهد.

یا پلتفرم‌های سفارش غذا را ببینید.
چقدر به رشد رستوران‌ها کمک کرد‌. حتی اگر رستوران در کوچه خلوتی باشد؛ آنجا غذا می‌پزد و به مردم میفروشد. طبیعتا ریسک کمتری از نظر هزینه مکان متحمل می‌شود.
یا همین رشد تکنولوژی باعث شده بیماری ها و مریضی ها از بین بروند.
یا چند دهه گذشته را مرور کنید. آدمهای زیادی بچه را بدنیا می آوردند و او در عرض چند ماه فوت می‌شد.
اما با رشد تکنولوژی این ریسک کاهش پیدا کرده است.

الان ریسک اقتصادی و عدم اطمینان به آینده باعث شده آدم‌ها بچه دار نشوند و آن یک بحث دیگر است.

ریسک نامتقارن یکی از جذابترین مباحث ریسک است. تا حالا دقت کردید چطور یک عده می‌توانند راحت آرمان‌های خود را فریاد بزنند و چطور مجوز راهپیمایی های مختلف برایشان فراهم شود و مخالفین خود را تحقیر کنند و تمسخر کنند و تریبون به آنها دیده میشود؟
اما این فرصت برای همه فراهم نیست‌.
این چیزیست که به آن ریسک نامتقارن می‌گویند یعنی فضا برای یک عده فراهم است که آزادانه راجع به عقاید خود صحبت کنند؛ ولی در نقطه مقابل برای گروهی که مخالفند، حتی مجوز یک راهپیمایی و تجمع مسالمت آميز داده نمیشود‌.
ریسک نامتقارن یعنی عده ای می‌توانند بدون اینکه ریسک خاصی متحمل شوند یا خطری تهدیدشان کنند درباره افکار خود حرف بزنند اما در نقطه مقابل عده ای دیگر اگر عقایدشان را حتی بصورت عادی بیان کنند ریسک زیادی متحمل میشوند.
ریسک نامتقارن تبعات بدی هم دارد و باعث می‌شود آدم‌ها مجبور شوند به عقاید افرادی که ریسک کمتر دارند احترام بگذارند.
اما در نقطه مقابل یک عده می‌توانند به گروهی که ریسک بیشتر را تحمل میکنند، توهین و بد و بیراه هم بگویند.
چطور این ریسک بوجود می اید؟ علت اصلی اش بخاطر حکمرانی اقلیت است که یک اپیزود مفصل راجع به آن صحبت کردیم.

گفتیم قشر اقلیت که ۲، ۳ درصد جامعه هستند و به شدت متعصب هستند باعث می‌شود عقایدشان را به ۹۷ درصد بقیه جامعه القا کنند‌.
البته توجه کنید این ریسک را خیلی جاها داریم مثلا در اطلاعات‌.
افرادی که رانت اطلاعاتی دارند ریسک کمتری را متحمل میشوند. مثلا در بورس ۹۹ کسانی که رانت داشتند در اوج بازار خارج شدند اما کسانی که رانت نداشتند ضرر های سنگین دادند.

در اخر اپیزود؛ توصیه اول این است که پوستتان در بازی باشد. اگر یک تصمیمی میگیرید ریسکش را قبول کنید. اگر در ایران ۸۰ میلیون جمعیت داریم، ۸۰میلیون از هر قشر هم داریم.

خیلی افراد در همه زمینه ها صاحب نظرند و برای همه چیز نسخه می‌پیچند این کار را می‌کنند چون برایشان ریسکی ندارد. مثلا خیلی‌ها بدون اینکه کوچک ترین مطالعه ای در زمینه روانشناسی داشته باشند توصیه های خیلی جدی به بقیه می‌کنند. یا در بازارهای مالی؛ در درمان و…

چرا؟

چون حرف زدن ریسکی ندارد! آدم باید پوستش در بازی باشد و ریسک هر حرفی که می‌زند را بپذيرد ‌.

کسی که حاضر نیست وقتی حرفی می‌زند ریسک آن را بپذیرد، اصلا توجیه ندارد حتی به حرف او گوش دهیم.

توصیه دوم اینکه یادتان باشد توسعه‌ و پیشرفت را مدیون ریسک کسانی هستیم که هزینه های زیادی برای آزادی و توسعه و پیشرفت دادند. از امین‌الضرب گرفته تا ایروانی و آزمایش و خیامی و…

کلا آزادی بها دارد‌.

پیشرفت و توسعه بها دارد.

هزینه اینها را کسانی می‌دهند که ریسک بیشتر تحمل میکنند.

باید بدانیم تابوها شکسته می‌شوند و هزینه آن روی دوش افرادی است که برای رشد بیشتر، روی جان و مال و آبرویشان خود ریسک زیادی کرده اند.

این افراد مقدس هستند چون ریسک کردن مقدس است.

توصیه سوم این است هزینه های ریسک را محاسبه کنیم. هرچند دقیق نمی‌شود اما اگر سطح اطلاعات خود را بالا ببرید میتوانید ارزیابی دقیقتری از میزان ریسک داشته باشید.

در این صورت تصمیم های عقلانی تر میگیرید.

توصیه چهارم اینکه هزینه ریسک افراد هم در نظر بگیرید. خیلی اوقات کارهای ما باعث می‌شود بقیه ریسک زیادی متحمل شوند و این ممکن است برای ما هم تبعات داشته باشد.

مورد پنجم هم راجع به انتقال ریسک است. گفتیم شما خیلی اوقات میتوانید کمی از منافع خود بگذرید و فراد دیگر هم دخیل کنید با این‌کار ریسک خود را کمتر کردید.

توصیه ششم اینکه حواستان به جابجایی ریسک باشد.

ما مدلهای دیگر ریسک را به ریسک مالی تبدیل کنیم خیلی خطرناک است.

توصیه آخر اینکه؛ ریسک کنید. که هیچ فضیلتی بالاتر از ریسک کردن نیست‌.

البته منظور ریسکهایی هست که باعث رشد خود و جامعه و اطرافیان می‌شود.

در نهایت این اپیزود را با جمله ای از آبراهام لینکلن  تمام میکنیم. جمله خوبی که نشان می‌دهد سیاستمداران پوستشان در بازی نیست.

“اگر جنگی رخ دهد، هیچ رئیس جمهوری در آن کشته نمیشود؛ اگر اقتصادی فروبپاشد؛ رئیس جمهور آن کشور ورشکست نمی‌شود و بانک کاخ را مصادره نمیکند؛ اگر کشوری به قحطی دچار شود، رئیس جمهور از فکر گرسنگی زن و بچه اش دیوانه نمیشود‌.

رئیس جمهورها از راه انداختن هیچ دعوایی ترس ندارند چون سیلی را آدمهای دیگر میخورند!”

به زودی منابع اضافه می گردند ...

یک پاسخ

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

جدیدترین اپیزودها

در این اپیزود درباره وضعیت صندوق‌های بازنشستگی در ایران صحبت می کنیم که شبیه بمب ساعتی در اقتصاد ایران بوده و راه زیادی تا …
در این اپیزود می‌خواهیم از تجربیات یک پوکرباز معروف به نام خانم آنی دوک استفاده کنیم و یاد بگیریم که چطور می‌توانیم با تصمیم‌گیری بهتر، زندگی …
در این اپیزود درباره مغالطه‌ها و باورهای عمومی اشتباهی مرتبط با خیریه حرف می‌زنیم و اصول و آسیب‌های جدی بررسی می‌کنیم …
این اپیزود درباره یکی از بزرگترین خاندان‌های کارآفرینی در ایران، خاندان لاجوردی است که چهار نسل کارآفرینی کردند و صنعت …
لوگوی اکوتوپیا کامل