آرمان‌شهر اقتصادی
اپیزود شماره 5
فصل اول

نفرین منابع

آفت و برکت نفت

کاور اپیزود پنجم پادکست اکوتوپیا - نفرین منابع

معرفی اپیزود نفرین منابع

دولتمردای ما مثل بچه پولدارهایی هستند که سواد مالی و اقتصادی درست و درمونی ندارند و یک شبه پول زیادی بدستشون می‌رسه و باعث می‌شه برای خودشون و اطرافیانشون مشکل ایجاد بکنندواقعیت اینجاست که پول نفت برای ما ایرانیها بیشتر از اینکه برکت آورده باشه و سبب خیر شده باشه بلای جون و آفت زندگیمون شده.

در این اپیزود سعی داریم یکی از ریشه‌ای ترین مشکلات اقتصاد ایران رو بررسی کنیم؛ عامل مهمی که باعث انقلاب ۵۷ شد و الان حدود پنج دههست که اقتصاد ما رو دچار مشکلها و بحرانهای فراوون کرده.

فایل صوتی اپیزود 5

تا الان روایات مختلفی از انقلاب ۵۷ شنیده‌ایم. در این اپیزود میخواهیم فارغ از دیدگاه‌ها، انقلاب ۵۷ را با عینک اقتصادی ببینیم.
تاریخ نشان داده فروپاشی هر نظام، با فروپاشی اقتصادی شروع می‌شود، درست است که اقتصاد تنها عامل موجود نیست؛ اما می‌تواند موجب اولین جرقه‌ها شود.
یا می‌تواند به عنوان یک کاتالیزور عمل کند و موجب شود فرآیندهای انقلاب سریعتر اتفاق بیافتد.
یکی از دلایل اصلی انقلاب ۵۷ هم اقتصاد بود. شاه اشتباهات اقتصادی بسیاری داشت و لجبازی‌های بی‌مورد داشت.
دهه ۴۰ از بهترین دهه های اقتصادی ایران بود. به عبارتی طلایی‌ترین دهه اقتصادی ایران به شمار می‌رفت.
در آن زمان، آقای علی نقی عالیخانی، وزیر اقتصاد بود.
کسی که توانست در فاصله سال‌های ۴۲ تا ۵۲، میانگین رشد اقتصادی را به ۱۱.۲ درصد برساند و میانگین سالانه تورم به ۲.۶ درصد رسیده بود.
دهه نود، رشد اقتصادی منفی و تورم بالای ۲۷ درصد داشتیم.
علاوه بر این، مهم ترین صنایع نیز در همین دهه شکل گرفتند. مثل ذوب‌آهن، تراکتورسازی و کارخانه‌هایی مثل ایران خودرو، مینو و…
علاوه بر درایت عالیخانی، عامل مهم دیگر، عدم دخالت هسته قدرت(محمدرضا شاه پهلوی) در اقتصاد بود.
از معدود دوره هایی که ایران به علم اقتصاد احترام گذاشت.
نرخ بیکاری به قدری پایین آورد که نیروی کار از خارج وارد می‌شدند. از کشورهایی مثل لهستان به قزوین می‌آمدند و کار می‌کردند.
بعد از اتمام دهه ۴۰ و با شروع سال ۱۳۵۰ شمسی، اتفاق مهمی در اقتصاد دنیا افتاد؛ جنگ میان آمریکا و ویتنام به پایان رسید. تا قبل از شروع جنگ، آمریکا متعهد بود حق ندارد بدون پشتوانه دلار چاپ کند. پشتوانه دلار، طلا بود. آمریکا متعهد بود به ازای هر انس طلا ۳۵ دلار چاپ کند.
جنگ ویتنام و امریکا، هزینه زیادی برای آمریکا داشت. به همین خاطر آمریکا مجبور به چاپ پول شد که هزینه‌های جنگ را تامین کند.
آمریکا به قدری پول چاپ کرد که منابع طلا پاسخگو نبودند. رئیس جمهور وقت امریکا، در سال ۱۳۵۰ اعلام کرد دیگر زیر بار توافق برتون وودز نمی‌رویم و طلا را پشتوانه دلار نمیکنیم.
رسما بعد از آن اتفاق، پشتوانه پولها اعتبار کشورها شد و تورم در جهان بالا رفت.
نفت دو دلاری، افزایش ۵ برابری داشت. ایران هم به عنوان یک کشور صادر کننده نفت، سود خوبی از فروش آن به دست آورد.
شاه که دید چه پول زیادی به ایران رسید، سعی کرد ایران را مدرنیزه کند. اولین کاری که کرد این بود که بودجه سال ۵۳ را ۲ برابر کرد.
بیشترین تمرکز هم روی بودجه‌های عمرانی برای آباد کردن ایران گذاشت.

با این تصمیم او، همه اقتصاددان‌ها شروع به اعتراض کردن به شاه کردند و با استدلال های علمی، به او گفتند کار خطرناکی است.
کارشناسان می‌گفتند می شود بودجه را ۲ برابر کرد اما نمی‌توان منابع انسانی، جاده، بندر، تولید برق و سیمان را هم ۲ برابر کرد.
کارشناسان بر این باور بودند که تزریق پول، شرط لازم برای توسعه اقتصادی است اما کافی نیست.
حرف آنها این بود که باید این پول را صرف زیرساخت‌ها کرد؛ نه اینکه مستقیم پول را به حامعه تزریق کنیم.
مثلا اگر تولید ۱۰ درصد بیشتر شده اما ما بیشتر پول وارد چرخه اقتصادی کنیم، تورم به وجود می‌اید.
کارشناسان به شاه می‌گفتند تا وقتی زیرساخت نباشد، تصمیم تو باعث تورم، رکود، بیکاری و گسترش فساد می‌شود.
معاون برنامه ریزی سازمان بودجه برنامه کشور، بسیار تلاش کرد که شاه از تصمیم خود منصرف شود.
اما اون لجبازتر از این حرفها بود و قبول نمی‌کرد.
در نهایت آقای مجدومیان به شاه گفت: این پول‌های باد اورده، به خیابان آمده و انقلاب می‌شود. توجه کنید این حرف را سال ۵۲ زده بود.
اما شاه در آن دوران در اوج قدرت بود و هرسال رشد اقتصادی بالای ۱۰ درصد بوده و این حجم از فروش نفت انجام شده و خزانه پر پر بود.
در مخیله اون نمی‌گنجید مردم انقلاب کنند.
او عقل خود را بالاتر از اقتصاددانان می‌دانست و شروع به تمسخر کرد. حتی اقتصاددانان را به کمونیست بودن متهم کرد و گفت سیاستمدار نباید به حرف اقتصاددان گوش دهد.
برای به کرسی نشاندن حرفش، بودجه سال ۵۳ هم از دوبرابر بیشتر کرد و خیلی طول نکشید که پیش‌بینی اقتصاددانان درست از آب درآید.
تورم افسار پاره کرد و بیکاری اوج گرفت و رکود حاکم شد. طرح‌های بلندپروازانه شاه ناتمام رها شد و با اوجگیری مشکلات در سال ۵۶، سازمان بودجه و برنامه ریزی و وزارت اقتصاد جمع شدند که گزارش کاملی از وضع موجود به شاه ارائه دهند تا از وخامت اوضاع آگاه شود.

گزارش کاملی ارائه دادند و بعد از اینکه آماده شد، آن را به عبدالمجید مجیدی، رئیس وقت سازمان برنامه و بودجه دادند. وقتی او این گزارش را خواند، آنقدر وضعیت تیره و تار بود که تا مرز سکته قلبی هم پیش‌ رفت.
مجیدی به آموزگار گفت حالا چه کسی جرئت ارائه این گزارش به اعلی حضرت را دارد؟ و آموزگار گفت هیچکس داوطلب نمی‌شود.
گزارش در قفسه سازمان برنامه و بودجه می‌ماند و هیچوقت به دست شاه نمی رسد.
اقتصاد به کسی شوخی ندارد و کسی که به آن احترام نگذارد، اقتصاد کاری می‌کند که آن شخص اینه عبرت دیگران شود.
البته که ما از این اشتباه عبرت‌نگرفتیم و محمود احمدی نژاد هم این اشتباه را تکرار کرد.
وقتی احمدی نژاد رئیس جمهور شد، درآمد نفتی بالا بود و روابط با کشورهای قبلی خوب بود و خزانه پر بود.
احمدی نژاد که خزانه را پر دید، چون پیش زمینه عمران داشت و علاقه به ساخت و ساز داشت، در اولین سال که رئیس جمهور شد، بودجه عمرانی را بدون درنظر گرفتن زیرساخت، بالا برد و مسکن مهر و بیمارستان و سد و ورزشگاه و.. ساخت.
اقتصاددانان که دیدند احمدی نژاد بدون برنامه پول وارد اقتصاد کشور میکند، شروع به تذکر دادن کردند.
ولی گوش شنوایی نبود. در ایران عموما تفکر سیاسی به تفکر اقتصادی غالب است و علم اقتصاد جدی گرفته نمی شود.

اما سوالی که اینجا مطرح می شود این است که مگر آباد کردن شهر ها و روستاها و ساخت مسکن مهر بد است؟ پس چرا وقتی شاه و احمدی نژاد برنامه آبادانی داشتند اقتصاددانان موافقت نکردند؟

از سال ۸۱ تا ۸۴ یعنی در دوره دوم خاتمی بیش از ۷۵ درصد بودجه عمرانی، عملیاتی شد.
سال ۸۵ و ۸۶ احمدی نژاد بودجه عمرانی را از ۱۴ همت به ۱۸ همت افزایش داد(همت = هزار میلیارد تومان) و بیش از ۱۵ همت آن را عملیاتی کرد.
سال ۸۷ باز هم بودجه عمرانی به ۲۱ همت افزایش یافت و بیش از ۲۰ همت آن عملیاتی شد؛ یعنی عملکردی خوب و منطقی.
در دوران خاتمی تورم ۱۵.۸ درصد بود اما در سال ۸۶ به ۱۱.۹ درصد رسید.
بیکاری هم حدود ۲ درصد کاهش یافت. حتی رشد اقتصادی ۳ درصد افزایش یافت و از ۴.۲ به ۷.۷ رسید.
احمدی نژاد تصمیم گرفت باز هم بودجه عمرانی را افزایش دهد و آن را از ۲۱ همت به ۲۸ همت افزایش داد. اما تنها ۱۷ همت آن را توانست عملیاتی کند.
یعنی از سال قبل کمتر! تورم از ۱۱.۹ به ۱۵.۴ رسید و رشد اقتصادی از ۷.۷ درصد به ۱.۳ درصد افت می‌کند و بیکاری ۲ درصد بیشتر می شود.
احمدی نژاد تا سال ۹۲ که آخرین سال ریاست جمهوری اش بود، بودجه عمرانی را بالاتر هم برد و از ۲۰ همت سال ۸۷ به ۵۶ همت سال ۹۲ رسید.
بودجه زیاد بود اما نمیشد از آن استفاده کرد. یعنی سال ۹۲ که ۵۶همت بودجه عمرانی بود، فقط ۱۱ همت آن استفاده شد یعنی ۲۰ درصد آن. تورم سالانه بیشتر می‌شد و سال ۹۲ به حدود ۳۶ درصد رسید. رشد اقتصادی به منفی ۳.۹ درصد رسید و پروژه های عمرانی نیمه تمام ماندند.
چرا این اتفاق افتاد؟ وقتی بودجه های عمرانی افزایش یافتند، همه به ساخت و ساز هجوم آوردند و تقاضا برای مصالح ساختمانی مثل میلگرد و سیمان بالا رفت.
طوری که سیمان و میلگرد در بازار پیدا نمی‌شدند و تب ساخت و ساز از سال ۸۸ در بازار خوابید.
دولت با بحران کمبود مصالح مواجه شد و شروع به تاسیس کارخانه های سیمان کرد.
مسکن مهر و سد نمیساخت.
سیمان و میلگرد ساخته شد و کمبود جبران شد. اما پروژه ها نیمه تمام ماندند چون تورم به قدری بالا بود که برای پیمانکار ساخت و ساز توجیه نداشت.
مردم به جای تولید به دلالی روی می آوردند و سود بیشتر و ریسک کمتر دارد. تورم باعث این اتفاقات می شود.

عرضه مصالح بیشتر شد اما در بازار تقاضا نبود. کارخانه های سیمان ورشکسته شدند و به قدری این فاجعه سنگین بود که کارخانه هایی که توانستند دوام بیاوردند، هنوز که هنوزه با ظرفیت پایین‌تری تولید می‌کنند.
این چیزیست که در اقتصاد به آن نفرین منابع یا بیماری هلندی گفته می‌شود.
کشور ما بیشتر از ۵۰ سال است که درگیر این بیماری است.
دولت های ما مثل بچه پولدارهای تازه به دوران رسیده هستند که پول نفت به دست آنها می‌رسد اما بلد نیستند چطور از آن استفاده کنند.
چرا به این قضیه بیماری هلندی میگوییم؟ چون هلند وقتی منابع نفت و گاز را کشف کرد و توانست به یک درآمد برسد و ذخایر ارزی اش بالا رفت، تمام اقتصاددانان انتظار رشد زیادی برای هلند داشتند ولی نه تنها اقتصاد هلند بهتر نشد، بلکه بدتر هم شد.
هر فعالیتی که نتیجه آن ورود بی رویه ارز از خارج به داخل کشور باشد، کشور وارد بیماری هلندی می‌شود.
وقتی درآمد بالا باشد، دولت فکر می‌کند این درآمد دائمی است و آن را به جامعه تزریق می‌کند. با اینکار درآمد کشور زیاد می‌شود.  اثر ثروت به مردم دست می‌دهد و به بازارها هجوم می‌برند و تقاضا برای کالاها بالا میرود‌.
چون تولید و خدمات بیشتر نشده است پس عرضه پاسخگوی تقاضا نیست. تعادل عرضه و تقاضا بهم می‌خورد و قیمت کالاها بالا می‌رود.

درنظر بگیرید قبلا ۱۰ پراید داشتیم و ۱۰ نفر توانایی خرید آن را داشتند. الان همان ۱۰ پراید را داریم اما قدرت خرید مردم بالا رفته و ۲۰ تا متقاضی دارد. درنتیجه پراید گران می‌شود و دولت برای این که بتواند قیمت‌ها را مهار کند، دست به واردات می‌زند. ولی صنایع داخلی مجبورند با همان عوامل تولیدی گران، کالای گران تولید کنند و ارزان بفروشند. اما مشکل اینجاست که دولت نمی‌تواند جلوی تورم را بگیرد و تنها آن را به بخش های دیگری منتقل می‌کند.
یعنی دولت می‌تواند سیب و پرتقال و… را وارد کند و قیمت را پایین نگه دارد اما چیزی مثل مسکن قابلیت واردات ندارد. فاجعه اینجاست که وقتی درآمد دولت به دلایل مختلف مثل تحریم کم میشود، کالایی که به زور ارزان نگه داشته شده بودند، قیمت آنها مثل فنر جهش پیدا می‌کند.
نروژ این مشکل را حل کرد. یک صندوق ذخایر ارزی درست کرد و کل درآمدش از صادرات نفت را در این صندوق ریخت و آن را وارد بودجه نکرد. با اینکار موقعی که درآمد دولت کم میشود، از این صندوق پول برمی‌داریم و نمی‌گذاریم شوک به اقتصاد وارد شود.
به بیماری هلندی، نفرین منابع هم می‌گویند. یعنی دولت از منابعی که طبیعی هستند در راستای منافع خود ولخرجی می‌کند ولی این کار باعث می‌شود اوضاع دولت از قبل هم بدتر شود.
واقعیت اینجاست که نفت ما هیچوقت ملی نشد؛ بلکه دولتی شد!
دست دولتمردانی افتاد که بدون درنظر گرفتن زیرساخت، نفت را وارد بودجه کردند و اتفاقی که نباید می افتاد، افتاد.
الان ۵۰ ساله درگیر بیماری هستیم که راه حل آن وجود دارد. اینکه پول نفت را مستقیما وارد جامعه نکنند و زیرساخت درست کنند و پول نفت را صرفا بر اساس علاقه و یکسری وعده وعید خرج نکنند بلکه در صورت نیاز وارد جامعه کنند.
کشورهای زیادی اثبات کرده اند اگر منابع هم نداشته باشند اما حکمرانی خوبی داشته باشند، می‌توانند منابع را از هرجایی تامین کنند تا تعادل برقرار شود و رشد اقتصادی خوبی تجربه کند.
تا به حال به این فکر کرده اید چرا کشورهای نفت‌خیزی مثل ایران و ونزوئلا، اقتصاد ضعیفی دارند؟ آن هم با اینکه در ثروت خدادادی غرق هستند.
چیزی که اقتصاد کشورها را از هم جدا میکند، کیفیت حکمرانی است و در تاریخ، زمینه برای حکمرانی ضعیف در کشورهای نفت‌خیز خیلی بیشتر بوده است. نکته مهم این است که منابع نفتی در کشورهای با حکمرانی ضعیف، فاجعه به بار می آورند.
یک مقایسه جالب برای این مطلب، مقایسه عربستان و ترکیه است. البته بدون درنظر گرفتن چند سال اخیر.
سال ۲۰۱۷ صادرات عربستان ۱۵۹ میلیارد دلار بود اما صادرات ترکیه ۱۵۷ میلیارد دلار.
دو عدد به هم نزدیکند. اما صادرات ترکیه برآیند عملکرد ۱۰۰ها هزار بنگاه اقتصادی کوچک و بزرگ آن هم در بخش خصوصی است. اما عربستان حاصل عملکرد تعداد محدودی شرکت نفتی دولتی است.
این که الان شرایط اقتصادی ترکیه در یک سال اخیر بد شده دلیل دیگری دارد. پس آن چه کیفیت اقتصاد کشور را مشخص میکند، منابع نیست بلکه کشورهای بدون منابع هم می‌توانند اقتصاد خوبی داشته باشند. آن چه اهمیت دارد، حکمرانی صحیح است.
کشورهای نفت خیزی مثل ایران و ونزوئلا در برخی دوره ها که تورم پایین و رشد اقتصادی خوبی داشتند، علت آن شانس بوده است چون قیمت نفت بالا بوده و روابط با دیگر کشورها خوب بوده و درآمد ارزی بالایی داشتیم.
اما شرایط پایدار نبوده چرا که اقتصاد ما شوک پذیر است چون قیمت نفت متغیر است و تحریم، روابط مختلف و.. روی اقتصاد ما اثر دارند.

تا زمانی که نفت از بودجه ما خارج نشود و نفت به بودجه وابسته باشد، شرایط ما هم بهتر نمی‌شود. اگر هم بهتر شود، موقتی و شانسی است.

به زودی منابع اضافه می گردند ...

2 پاسخ

  1. با سلام،ضمن تشکر از زحماتی که در جهت گسترش آگاهی در جامعه متحمل میشوید لطفاً منابع پادکست‌ها را جهت مطالعه بیشتر ،سریعتر اعلام نمایید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

جدیدترین اپیزودها

در این اپیزود درباره این صحبت می‌کنیم که قدرت پتانسیل ایجاد فساد رو ایجاد میکنه. عوامل مختلفی که باعث میشه قدرتمندان از قدرتشون …
در این اپیزود به این سوال مهم جواب می‌دهیم که چه مسیری طی شد تا مردم توانستند به آزادی فکر کنند و آن را حق خود بدانند و در جست و جوی آزادی …
در این اپیزود درباره وضعیت صندوق‌های بازنشستگی در ایران صحبت می کنیم که شبیه بمب ساعتی در اقتصاد ایران بوده و راه زیادی تا …
در این اپیزود می‌خواهیم از تجربیات یک پوکرباز معروف به نام خانم آنی دوک استفاده کنیم و یاد بگیریم که چطور می‌توانیم با تصمیم‌گیری بهتر، زندگی …
لوگوی اکوتوپیا کامل