اقتصاد لهستان قبل از فروپاشی بلوک شرق
اقتصاد لهستان بعد از ۴۵ سال سلطه کمونیسم اصلا اوضاع خوبی نداشت، تورم به ۶۴۵ درصد رسید و شرکتها و کارخانجات دولتی رسما زیانده و از تکنولوژی روز دنیا هم بسیار عقب مانده بودند.
اما لهستان یک پیامبر اقتصادی داشت که به معنای واقعی معجزه کرد، بعد از فروپاشی بلوک شرق (که لهستان هم جزیی از آن بود) در دهه ۹۰ میلادی «لچک بالچروویتس» وزیر اقتصاد شد و یک جراحی اقتصادی جسورانه انجام داد.
طرح بالچروییتس
بالچروویتس متوجه شد که ارگانهای دولتی تعداد زیادی کارمند دارند، در حالی که رسما زیانده و بدون بازده هستند، این جا یک جسارت عجیب به خرج داد و ریسک خیلی بزرگی کرد، چه کار کرد؟
۱. تعدیل گسترده کارکنان شرکتها و ادارات دولتی
۲. توقف افزایش سالیانه حقوق و دستمزد
بالچروویتس چون میدانست که این کار باعث اعتراض شدید مردم میشود، برای جلوگیری از تبعات گسترده اجتماعی طرحش، مقرر کرد که کارگران و کارکنان شرکتها و ادارات دولتی با دریافت پایه حقوق حداقلی خانهنشین بشوند و تا زمانیکه برای خودشان شغلی در چرخه تولید پیدا نکنند، مقرری محدودی از دولت دریافت خواهند کرد.
هدف اصلی طرح این بود که دولت را تا حد ممکن کوچک و در عین حال کارآمد کند. به عبارتی افراد بهجای این که استخدام دولت باشند، جذب بخش خصوصی شوند. افراد زیادی که بیکار شده بودند، اما حداقل حقوق را از دولت دریافت میکردند، کم کم جذب شغلهای مولد در بخش خصوصی شدند. با استخدام در بخش خصوصی دولت مستمریشان را قطع کرد.
دولت متوجه شد که هزینههای جاری مثل حاملهای انرژی در سازمانها و کارخانههای دولتی خیلی بالاست، چون مصرف بالایی داشتند، بر همین اساس تصمیم گرفت علاوه بر کاهش تعداد کارکنان، این هزینهها را هم کم کند. این طرح تا جایی پیش رفت که برخی از ادارات دولتی مجبور شدند با یک دهم کارکنان قبلی به کار ادامه دهند.
نتیجه چه شد؟
در طی اجرای این طرح ۱.۱ میلیون نفر در ادارات و شرکتهای دولتی شغلهای غیر ضروری خودشان را از دست دادند و دولت تصدیگری خودش در اقتصاد را رها کرد.
فقط ۳ سال بعد از اجرای این طرح ۶۰۰ هزار شرکت خصوصی در لهستان تاسیس شد و برای ۱.۵ میلیون نفر شغل ایجاد شد و افراد زیادی که تا قبل از آن در شرکت و ادارات دولتی به کارهای غیرمولد و وقتگذرانی مشغول بودند، وارد چرخه واقعی اقتصاد شدند.
در نتیجه این طرح در بین سال های ۱۹۸۹ تا ۲۰۰۰ اقتصاد لهستان به شکوفایی رسید و به بالاترین نرخ رشد اقتصادی در شرق اروپا رسید.
اقتصاد لهستان امروز با تولید ناخاص داخلی ۵۹۴ میلیارد دلار و سرانه تولید ناخالص ۱۵۶۵۰ دلار تقریبا ۷ برابر اقتصاد ایران تولید سرانه دارد.
تجربه اقتصادی لهستان برای ایران
ایران با داشتن ۴ میلیون نفر کارمند و حقوقبگیر بخش دولتی جزء کشورهای بسیار پرهزینه از نظر هزینههای جاری است. این در حالی است که کشور ژاپن با ۱۲۷ میلیون نفر جمعیت و اقتصاد سوم جهان فقط ۷۵۳ هزار نفر کارمند دارد که یک پنجم کارمندان ایران است.
آمریکا با ۳۳۰ میلیون نفر جمعیت و اقتصاد ۲۱ تریلیون دلاریاش فقط ۲.۷ میلیون کارمند دولتی دارد و جالب این که از این تعداد فقط ۱.۱ میلیون نفر پلیس هستند.
در کنار کوچک کردن دولت، کارآمد کردن دولت هم اهمیت دارد. از این ۴ میلیون حقوق بگیر دولت حدود ۹۰۰ نفر در سطح وزیر و معاون وزیر و ۱۲۴ هزار نفر مدیران ستادی و استانی و روسای ادارات و ۳۰۰ هزار نفر مدیران عملیاتی و ردههای پایینتر هستند. متاسفانه اغلب این مدیران فاقد دانش زبان خارجی و IT هستند که از ملزومات مدیریتی نوین است.
در اغلب کشورهای توسعه یافته دولتهای کوچک بسیار کارآمد هستند و آزمونهای موسوم به CSE برای استخدام در دولت برگزار میشود که آزمون بسیار بسیار سختی است و فقط نخبگان جامعه میتوانند در آن قبول شوند. بنابراین راه را برای قبیلهگرایی و استخدام نورچشمیها میبندد!