هملت (حدود 1509-1601) توسط تعداد زیادی از منتقدان، به عنوان بزرگترین نمایشنامه شکسپیر در نظر گرفته میشود. این تراژدی در پنج پرده، داستان شاهزاده هملت، متفکری را روایت میکند که باید برای انتقام خون پدرش دست به اقدام بزند. با این حال، فقط موضوع این اثر نیست که خوانندگان و تماشاگران تئاتر را در طول قرنها مجذوب خود کرده است، بلکه هملت مطالعهای نافذ درباره معنای زندگی و مرگ است.
ویلیام شکسپیر (William Shakespeare) شاعر و نمایشنامه نویس انگلیسی دوره رنسانس بود. او که به عنوان بزرگترین نمایشنامهنویس جهان شناخته میشود، 38 نمایشنامه و بیش از 150 شعر سروده است. آثار او به همه زبآنهای متداول جهان ترجمه شده و بیش از هر نمایشنامه نویس دیگری روی صحنه رفته است.
هملت طولانی ترین نمایشنامه شکسپیر بوده و محبوب ترین اثر او نیز هست(چه در زمان شکسپیر و چه در زمان ما). البته نمیتوان از چنین چیزی تعجب کرد؛ طرح جذاب است، شخصیتها به یاد ماندنی هستند، اثر پویاست، که در عین حال میتواند خنده دار و هیجان انگیز هم باشد.
جنبه فلسفی خود را هم دارد. تا آنجا که بههارولد بلوم (Harold Bloom) منتقد بزرگ آمریکایی مربوط میشود، تنها متون مقدس جهان میتوانند با هملت به عنوان مراقبهای در مورد شکنندگی انسان در رویارویی با مرگ رقابت کنند.
در این خلاصه، نسخه کوتاهی از این نمایشنامه طولانی را میخوانید. با این حال، همه بهترین بخشها وجود دارد، از شاهزاده نجیباندیش دانمارک گرفته تا کلودیوس (Claudius) شرور حیلهگر و پولونیوس (Polonius) درباری مداخله گر. داستان فراگیر و جاودانه خیانت، سیاست و جست و جوی عدالت که شکسپیر قصد گفتن آن را داشت.
هملت در یک شب سرد زمستانی در باروهای قلعه السینور (Elsinore Castle) آغاز میشود.
یک سرباز سراسیمه در حال نگهبانی است که صدایی میشنود:
کی اونجاست؟
جواب من رو بده!
بایست و خودت رو نشون بده.
سرباز وقتی صدای آشنا را میشنود، اسلحهاش را پایین میآورد. یک نگهبان دیگر است. هنگام رفتن از هم رزمش تشکر میکند. او میگوید: «سرما شدید است و در قلبم احساس مریضی دارم.»
این گفتگو میان دو سرباز و اینکه قلب سرباز درد میکند نشان میدهد که در دانمارک همه چیز خوب نیست. السینور(مقر این پادشاهی) در شرایط اضطراب بود.
در میان مکالمات سربازان، از یک شورش در نروژ(یکی از مستعمرههای دانمارک در زمان پادشاه فقید هملت) مطلع میشویم. سالها قبل، پادشاه هملت، فورتینبراس (Fortinbras) پادشاه نروژ را کشت و سرزمینش را ضمیمه دانمارک کرد. اکنون فورتینبراس کوچکتر، پسر پادشاه کشته شده، به دنبال انتقام است و دانمارک خود را برای جنگ آینده آماده میکند.
اما این آماده سازی زیر سایه اضطراب شدید انجام میشود. برای دو شب، روح پادشاه هملت، ملبس به لباس رزم، در باروهای السینور ظاهر شده است. این منظره هولناک، نگهبانان قلعه را به وحشت انداخته است. آنها که نمیتوانند دلیل این حضور را درک کنند، به هوراتیو (Horatio)، دوست وفادار پسر شاه فقید(شاهزاده هملت)، اعتماد میکنند. آیا پادشاه برای مبارزه با «نروژ جاه طلب» یک بار دیگر آمده است، اگر چنین است چرا به صورت انسان نیامده؟ هوراتیو نمیتواند این ظن را از بین ببرد که اخمهای ترسناک روح، هدف عمیق تری را آشکار میکند.
جو عجیب السینور این شک را تشدید میکند. همانطور که سربازی که روح را دیده است میگوید، چیزی در دانمارک پوسیده است.
مرگ پادشاه هملت مدت زیادی سوگواری نشد. در عرض دو ماه، برادرش، کلودیوس، تاج او را به دست گرفت و با بیوهاش، گرترود (Gertrude) ازدواج کرد. در حالی که سربازان در حال آماده سازی برای جنگ بودند، دربار سلطنتی اتحاد این زوج را با شراب، موسیقی و آتش بازی جشن میگرفت.
این عروسی بود که هوراتیو را به دانمارک بازگردانده بود. در السینور، او دوست قدیمیخود، شاهزاده هملت را غمگین مییابد.
وقتی برای اولین بار صحبتهای هملت را میشنویم، با مردی مواجه میشویم که غم و اندوه عمیق و خشم واقعی او را فرا گرفته است. مادرش چه زود از سوگواری پدرش دست کشید! چقدر بدبینانه هزینههای مراسم خاکسپاری و ازدواج با ترکیب این دو کاهش یافت! او به هوراتیو میگوید که گویی غذایی که یک روز برای عزاداران آماده میشد، به طرز مقرون به صرفهای برای یک ضیافت شاد تغییر داده شده بود.
برای هملت، جهان فرومایه و بیات شده است و تمام لذت و علاقه او به آن از بین رفته است. دانمارک چیزی نیست جز باغی بدون علف هرز و مملو از چیزهای «درجه یک و درشت طبیعت». او ازدواج بیش از حد غیرطبیعی مادرش را نمیتوانست درک کند. کلودیوس، به نوبه خود، در مقایسه با «پادشاهی عالی» چیزی جز یک مست شهوتران نیست.
با این حال، هملت چه کاری میتواند انجام دهد؟ کلودیوس ممکن است جانشینی نالایق باشد، اما او پادشاه است و هملت پسر خوانده و وارث او است. محکوم کردن علنی پادشاه و ملکه به معنای ایجاد تفرقه در دانمارک و تضعیف دولتی است که سعادت آن نیز متکی بر اقدامات اوست. نه، او باید نقش شاهزاده وظیفه شناس را بازی کند و زبانش را نگه دارد، حتی اگر دلش بشکند.
با تمام این اوصاف، چه کاری از دست هملت بر میآید؟ کلودیوس ممکن است جانشینی نالایق باشد، اما او پادشاه است و هملت پسر خوانده و وارث او است. محکوم کردن علنی پادشاه و ملکه به معنای ایجاد تفرقه در دانمارک و تضعیف دولتی است که سعادت آن نیز متکی بر اقدامات اوست. نه، او باید نقش شاهزاده وظیفه شناس را بازی کند و زبانش را نگه دارد، حتی اگر دلش بشکند.