کتاب نقطه شیرین یا کتاب نقطه مطلوب (۲۰۲۱) نگاهی نو به موضوع خوشبینی دارد و به ما یادآوری میکند که تجربهی احساسات منفی مانند درد و رنج لزوماً بد نیستند. این کتاب استدلال میکند که این تجربیات نهتنها اجتنابناپذیرند؛ بلکه میتوانند به زندگی ما عمق و معنا ببخشند. بنابراین به جای تلاش برای فرار از هرگونه ناراحتی، بهتر است به دنبال چالشهایی باشیم که به رشد ما کمک و زندگیمان را غنیتر میکنند.
پل بلوم، روانشناس برجسته و مدرس کنونی دانشگاه تورنتو است. او پیش از این استاد روانشناسی در دانشگاه ییل نیز بوده است. دکتر بلوم نویسندهای پُرکار محسوب میشود و آثارش در طیف گستردهای از نشریات، از جمله مجلات علمی معتبر و نشریات عمومی مثل نیویورکر و آتلانتیک به چاپ رسیده است. از جمله آثار شناختهشدهی او میتوان به کتابهای «فقط نوزادان» (Just Babies)، «فرایند لذت» (How Pleasure Works) و «علیه همدلی» (Against Empathy) اشاره کرد.
اکثر ما از طعم تند و شور چیپس سرکه نمکی لذت میبریم. سوزش ملایمی که در گوشهی دهانمان احساس میکنیم، برایمان لذتبخش است. یا شاید طرفدار سس هابانرو (habanero sauce) باشیم؛ عطر تند و فلفلی این سس که در بینیمان میپیچید و باعث سوزش و بیحسی موقت میشود، برایمان جذاب است.
آیا تابهحال چنین تجربهای داشتهاید که در باشگاه تا آخرین حد توان خود تمرین کنید؛ مثلاً یک اسکوات دیگر انجام دهید در حالی که عضلات رانتان از خستگی میلرزد؟ شاید در ابتدا به نظر شکنجه بیاید؛ اما همیشه پاداشی در انتظار است. در پایان این سختیها، پاداشی شیرین نصیبمان خواهد شد.
پس چه رازی در پس آن احساس عجیب و غریب نهفته است؛ ترکیبی از لذت و درد؟ چرا بسیاری از ما به دنبال تجربههای ناخوشایند، هرچند کوتاهمدت هستیم؟ آیا این راهی است برای یادآوری مرگ و گذرا بودن زندگی؟ همهی ما میدانیم که مرگ، پایان همهی ماست. پس شاید با تجربهی این احساسات تلخ و شیرین، داریم به خودمان یادآوری میکنیم که زندگی برای احساس کردن است؛ نه فقط گذراندن روزمرگی.
بله، اگر بخواهیم واقعبینانه به موضوع نگاه کنیم، دردهایی که تاکنون توصیف کردیم ممکن است ناچیز به نظر برسند؛ رنجهای کوتاهمدتی که در مقابل لذت آنی ناچیز هستند. اما تصمیمات بزرگتر و معنادارتر که آگاهانه میگیریم چطور؟ تصمیماتی که ممکن است به درد و رنج منجر شوند، مانند رفتن به جنگ یا اهدای کلیه. چرا بسیاری از افراد چنین تصمیماتی میگیرند؟ چه چیزی آنها را به سوی این انتخابها سوق میدهد؟
این موارد تنها بخشی از پرسشهای پیچیدهای هستند که کتاب نقطه مطلوب به بررسی آنها میپردازد. این کتاب ادعای قطعی ندارد؛ اما با ارائهی دیدگاههای جالب، ما را به تفکر عمیقتر دربارهی تمایل انسان به تجربه درد و رنج وا میدارد.
این روزها، چند نفر از دوستانم به «شنای زمستانی» علاقهمند شدهاند. در این تفریح زمستانی، آنها در حالی که هوا به طرز دلنشینی سرد و گزنده است، به دریاچه میروند، لباس شنای خود را در میآورند و خودشان را برای هوای یخبندان آماده میکنند. سپس، با دستهای بلندشده بالای سر، تا گردن وارد آب یخ میشوند. سرمای آب چنان شدید است که تنها چند ثانیه میتوانند در آن بمانند؛ اما بر خلاف انتظار، وقتی برمیگردند، نهتنها شدیداً نمیلرزند؛ بلکه سرشار از انرژی، خندان و پر از شادی وصفناشدنی هستند.
احتمالاً شما هم تجربهای مشابه داشتهاید؛ شرایط دشواری را به عمد تجربه کردهاید تا احساس خاصی را در خود برانگیزید. احساسی دوگانه که هم ناخوشایند و هم لذتبخش است، «بیشازحد» اما به معنای مثبت آن. این نوع تجربیات تحت عنوان «خودآزاری خوشایند» دستهبندی میشوند که توسط محققی به نام پل روزین (Paul Rozin) مطرح شده است.
فروید (Freud) مازوخیسم (Masochism) را نوعی بیماری روانی یا آسیب روانی میداند. خب، انتخاب اینکه خودمان را اذیت کنیم، به نظر میرسد خلاف غریزهی بقا باشد، اینطور نیست؟ اما خودآزاری خوشایند شامل تجربیاتی است که در بلند مدت آسیبزننده یا مخرب نیستند. درواقع، این نوع تجربیات میتوانند زندگی ما را لذتبخشتر کنند.
ممکن است این سؤال برایتان پیش بیاید که چگونه یک درد کوتاهمدت میتواند به لذت منجر شود؟ خب، بیایید تصور کنیم در یک جزیرهی رؤیایی به سر میبریم و در یک هتل لوکس در یک جزیرهی گرمسیری اقامت دارید. خودتان را در حال استراحت بر روی یک صندلی راحتی ساحلی تصور کنید یا مثلاً در حال شنا کردن در میان ماهیهای رنگارنگ آبهای گرمسیری. تصور کنید در حال صرف لذیذترین غذاها هستید؛ در حالی که به غروب خیرهکنندهی آفتاب نگاه میکنید، نوشیدنیهای خوشمزه میل میکنید و تنها دغدغهی شما این است که یک ماساژ دیگر بگیرید یا به خواندن کتابتان ادامه دهید. آیا تصور چنین مکانی لذتبخش نیست؟
حالا تصور کنید که یک هفته، یک ماه و حتی یک سال کامل را به همین شکل سپری میکنید. تصور کنید سرنوشت شما اینگونه رقم خورده که تمام عمرتان را در همین روال تکراری سپری کنید. بله، درست حدس زدید، خیلی زود از این تکرار خسته و دلزده خواهید شد. حتی بهشت هم اگر تکرار شود، میتواند خستهکننده باشد!
دلیل این امر، توانایی شگفتانگیز انسان در سازگاری با محیط است. ما میتوانیم خودمان را با هر شرایطی وفق بدهیم. پس از گذشت چند هفته، جذابیت جزیرهی بهشتی کمرنگ و به بخشی از زندگی روزمره تبدیل میشود. لذت واقعی در تضاد با زندگی روزمرهی ما است. ما در طول سال با تلاش و کوشش روزگار میگذرانیم و با اشتیاق به تعطیلات و فرار از این روزمرگی فکر میکنیم. لذت حقیقی در همین تضاد است. همچنین، لذت پیش از تجربهی اصلی اتفاق میافتد؛ لذت انتظار در هنگام تحمل سختیها.
ما آگاهانه خود را در معرض تجربههای ناخوشایند و چالشبرانگیز قرار میدهیم (به عبارتی، بهنوعی خودآزاری خوشایند روی میآوریم)؛ زیرا این لحظات دردناک در نهایت به افزایش لذت ما منجر میشوند. این تجربیات، تضاد شدیدی ایجاد میکنند که باعث میشود ارزش و لذت لحظات خوش را بهتر درک کنیم. به عبارت دیگر، این تضادها باعث میشوند که لذتهای زندگی شیرینتر و دلچسبتر به نظر برسند.