کتاب قوانین طبیعت انسانی (۲۰۱۸) نگاهی عمیق به جنبههای گوناگون انسان دارد که اغلب نادیده میگیریم یا بهدرستی نمیشناسیم. همانطور که رابرت گرین، نویسندهی کتاب، توضیح میدهد، همهی ما کمابیش خودشیفته، غیرمنطقی و کوتهبین هستیم و احتمال دارد رفتارهای بیمنطق و پرخاشگرانه از خودمان نشان دهیم. اما هنگامی که این جنبههای طبیعت انسانی را درک کنیم و بپذیریم، آنها را کنترل و ازشان استفاده میکنیم.
رابرت گرین نویسندهی کتابهای پرفروش نیویورکتایمز است. کتابهای او معمولاً بررسی میکنند آدمهای بزرگ چه کاری انجام میدهند. آثار او بهخاطر بررسی زندگی شخصیتهای مهم تاریخی و استراتژیهای پیروزمندانهشان، مورد تحسین تاریخدانان و مدیران ارشد قرار گرفته است. کتابهای دیگر او «۴۸ قانون قدرت»، «چیرگی» و «هنر اغواگری» هستند.
جنبههای طبیعت انسانی که روی زندگی روزمرهتان اثر میگذارند.
کلید تصمیمهای بد ما، درک بهتر عوامل مؤثر و انگیزههای پنهان ماست. خلاصه کتاب قوانین طبیعت انسانی نوشته شده است تا جنبههای طبیعت انسانی را نشان دهد که نادیده گرفته میشوند یا کمتر دربارهشان حرف میزنیم. این کتاب به ما میگوید این عوامل چقدر اثرگذار هستند.
ما معمولاً دوست نداریم قبول کنیم که حسود، خودمحور و پیرو جمع هستیم. بااینحال، همهی ما این گرایشها را داریم. وقتی این جنبههای طبیعت انسانی را قبول کنیم، میتوانیم با کنترل این تکانهها یا حتی استفاده از آنها به نفع خودمان، بهترین بهره را ببریم. ما آدمهای پیچیدهای هستیم؛ اما قسمتهایی از تجربهی انسانی روی همهی ما اثر میگذارند. با درک بهتر طبیعت انسانی، زندگی بهتری را با کنترل بیشتر روی تکانههایتان شروع میکنید.
ما دوست داریم فکر کنیم انسانهای امروزی خیلی باهوش و منطقی هستند؛ اما حقیقت این است که بیشتر تصمیمهایمان را بر اساس احساساتی میگیریم که همان لحظه داریم. یعنی بیشتر وقتها غیرمنطقی هستیم. این جنگ بین جنبههای احساسی و عقلانی ما از قدیم بوده است. یکی از اولین کسانی که از رفتار منطقی دفاع کرد، پریکلز، سیاستمدار آتنی حدود قرن پنجم پیش از میلاد بود.
وقتی حملهی اسپارتها شهر آتن را تهدید میکرد، پریکلز توانست رهبرها را قانع کند که خودشان را کنترل کنند و وارد یک جنگ بزرگ نشوند. متأسفانه بعد از همهگیری طاعون در آتن و مرگ پریکلز، دیگر این منطق کاربردی نداشت. در عوض، احساسات بر مردم چیره شد و به جنگی پرهزینه و طولانی انجامید که آتن را نابود کرد. راز پریکلز، صبر بود و این همان چیزی است که هنوز هم برای کنترل تصمیمهای غیرمنطقیمان به آن نیاز داریم. اگر مشکلی بود یا تصمیم مهمی باید گرفته میشد، پریکلز به خانه برمیگشت و با آرامش دربارهاش فکر میکرد، همهی پیامدهای احتمالی را در نظر میگرفت و تصمیمی میگرفت که به نفع همه باشد؛ نه فقط به نفع رهبرها یا ثروتمندترین افراد.
بنابراین هر وقت ممکن بود، زمان واکنش نشان دادن خودتان را بیشتر کنید تا در لحظه و از روی احساسات تصمیم نگیرید و درعینحال، سعی کنید همهی تعصبات احتمالی را که روی تصمیمتان اثر میگذارند، در نظر بگیرید.
تعداد این تعصبات زیاد است. مثل سوگیری تأیید که باعث میشود دنبال اطلاعاتی باشیم که نظر ما را تأیید میکند. سوگیری اعتقاد که با آن تصور میکنیم هرچه احساسمان دربارهی چیزی قویتر باشد، آن چیز باید درست باشد. سوگیریهای دیگر شامل سوگیری ظاهر است که ما را به این باور میرساند کسی که ظاهر جذابی دارد، باید آدم خوبی هم باشد. سوگیری گروهی هم یعنی هر چیزی که گروه بگوید، درست است. مثلاً اگر شما عضو یک حزب سیاسی راست یا چپ هستید، ممکن است بدون در نظر گرفتن نظرهای دیگر، با همهی حرفهای حزب خودتان موافق باشید.
تعصبهای ما خیلی راحت روی تصمیمهای ما اثر میگذارند؛ بنابراین همیشه خوب است که دربارهی نظرهای متفاوت و منتقدانه کنجکاو باشید. بهعلاوه، عاقلانه است که فکر را با احساساتتان متعادل کنید. موقع تصمیم گرفتن لازم نیست یک ربات بیاحساس باشید؛ اما مطمئناً وقتی آرام هستید، تصمیمهای بهتری خواهید گرفت.
2 پاسخ
هرچی بیشتر در مورد این دست موضوع ها مطالعه کنیم بیشتر متوجه میشیم که چقدر روابط انسان ها میتونه تحت تاثیر عوامل مختلفی باشه و ساده انگاری روابط میان انسان ها کاری عبث خواهد بود
بله، اثر محیط هیچ وقت قابل چشم پوشی نیست👌🫠
مرسی که نظرتون رو به اشتراک میگذارید