تصور کنید به دوران قاجاریه برگشتهاید و در تهران قحطی شدید انده است و وضعیت خوبی در مملکت وجود ندارد. علاوه بر مشکلات، تصور کنید بدهی سنگین هم دارید؛ همسرتان به تازگی از شما جدا شده و باید مهریه هم بدهید.در این شرایط چه کاری انجام میدهید؟ الان ۲ راه دارید: یا مثل بقیه منفعل باشید، یا اینکه شرایط را تغییر دهید.
امروز درباره کسی حرف میزنیم که در سختترین شرایطی که داشته است، شرایط خود و حتی شرایط کشورش را متحول کرده است. راجع به محمدحسن امینالضرب صحبت میکنیم.
امینالضرب نماد یک آدم مسئول و بسیار فعال در عصر ناامیدی است. کسی که در تعیین سرنوشت خود و مملکتش منفعل نبود.
دوره قاجار از نظر فرهنگی، اقتصادی، پزشکی و نظامی و سیاسی اوضاع خوبی نداشت؛ به خصوص اواخر آن.
طوری که کم کم صدای مردم در میاد. محمدحسن امینالضرب سال ۱۲۱۳ در اصفهان به دنیا امد. پدر او صراف بود. آن زمان در ایران چیزی یه نام بانک وجود نداشت. تاجران نمیتوانستند سکه های خود را از این شهر به آن شهر ببرند. تجار به جای پرداخت پول به خریداران، حوالهای به صرافان در شهر مورد نظرشان مینوشتند. بعد باید به سراغ صراف میرفتند؛ حواله را میدادند و در ازای آن پول دریافت میکردند. او تا ۲۰ سالگی در اصفهان بود و هر روز با پدر و پدربزرگش که زرگر بود به بازار میرفت. اینجا بود که با مبادلات پولی و عیار طلا و درجه خلوص شمش آشنا شد.
در آن دوره، درس خواندن مخصوص طبقات مرفه بود و بقیه تنها در حد سواد خواندن نوشتن یاد میگرفتند.
امینالضرب با توجه به سطح خانوادگی نیز تنها محدود سواد آموخت. زمان گذشت و پدربزرگ او فوت کرد. اوضاع مالی خانواده نیز بدتر شد. پدرش کل خانواده را با کرمان برد چون شنیده بود آنجا بازار صرافی بکر تر است. به کرمان میروند و مشغول صرافی میشوند تا شرایط اقتصادی خانواده را بهتر کنند. محمد شاه قاجار در همان سالها میمیرد و اوضاع اقتصادی کشور نیز بدتر میشود. سفتههای دولتی رسما بی ارزش شدند و با مرگ محمدشاه، خانواده امینالضرب به معنای کامل ورشکست شدند. این وسط، پدر او هم در این شرایط فوت میکند. همسر امینالضرب هم که شرایط را این گونه میبیند، از او طلاق میگیرد. حالا امین الضرب میماند و مهریه همسرش.
خلاصه به اصفهان بازمیگردد و به همه طلبکاران خودش و پدرش سفته میدهد. در اصفهان، نزد یکی از دوستان پدرش به نام حاج محمد کاظم صراف میرود. او کسی بود که به امین الضرب بسیار کمک کرد. امینالضرب در حجره او شاگردی کرد و او هم به امین الضرب پول قرض داد و بدهی هایش را صاف کرد و وقتی بدهی های حاج کاظم کم شد، باز هم به او پول قرض داد تا در کنار این شاگردی بتواند مستقل هم کار کند. با این لطف حاج کاظم، علاوه بر صاف کردن بدهیهایش، ۱۰۰ ریال هم پول جمع میکند و به تهران می آید تا بیشتر کار کند و پول دراورد. بعد از ۸ ماه، ۱۴۰۰ تومان جمع میکند. با آقای پانایوتی آشنا میشود و این باعث یک اتفاق بسیار خوب در زندگی او میشود.
پانایوتی نماینده شرکت اروپایی رالی بود. رالی یک شرکت بزرگ و پولدار بود که در کل دنیا شعبه داشت. او مدتی با پانایوتی کار کرد و وقتی پانایوتی دید امینالضرب اهل کار است و آدم سالمی هم هست، به او اعتماد میکند و روابطشان پررنگتر میشود. یک روز بالاخره پانایوتی امینالضرب را کنار میکشد و به او میگوید: این مدت فقط داشتم امتحانت میکردم. از این به بعد بیا و با اعتبار من کار کن. در آن دوران، حدود ۴۰هزار تومان به اون اعتبار میدهد. از اینجا امینالضرب کم کم وارد دنیای تجارت شو. او آنقدر با پول خوب کار کرد که سریع رشد کرد تا جایی که پولهای خزانه و گمرک و براتهای اکثر تجار به او ارجاع داده میشد.
دیگر حتی بین شاه و وزرا و تجار، بسیار معروف و مشهور شده بود. دیگر یک بازرگان محبوب معتمد بین دولت و مردم می شود. حالا به فکر توسعه میافتد. تا حدی که حتی سال ۱۲۴۸ که قحطی شدیدی در ایران امد، حدود ۹۰هزار تومان پول که بخش عمدهای از داراییهایش بود را صرف خرید گندم و بقیه وسایل برای مردم میکند و خیلی ها را از قحطی نجات میدهد. با این کمک ۹۰ هزارتومانی، خیلیها گفتند کار امینالضرب تمام است و اعتبارش را از دست داده است. ولی اینطور نبود. پر قدرت به کارش ادامه داد. در آن دوران بانکی وجود نداشت و تمامی مبادلات با بقیه کشورها از طریق امینالضرب انجام میشد. حتی دولت اگر میخواست اسلحه یا کالا بخرد، از طریق او اقدام میکرد.
بعد از مدتی تصمیم گرفت ریسک بزرگی در زندگیاش کند.
چون آدم معتقدی بود هم استخاره گرفت و خوب آمد. این ریسک، صادرات تریاک به هنگکنگ بود.
امینالضرب تریاک خرید و از شانسش قیمت تریاک سقوط عجیب غریبی کرد. اینجا دیگر تمامی کسانی که او را میشناختند گفتند این آقا رسما ورشکست شد. اما همینطور که در مسیر هنگ کنگ بود، قیمت تریاک بالاتر رفت. تریاکها را در هنگ کنگ فروخت و حدود ۲۵۰ هزار تومان سود کرد.
صادرات تریاک با موفقیت انجام شد. امینالضرب به خاطر سابقه اجدادی که در صرافی داشت، بزرگترین ضرابخانه تهران را تاسیس کرد. ناصرالدین شاه هم بعد از آن اتفاق به او لقب امینالضرب را داد. چون هم ضراب بود هم امین.
ناصرالدین شاه او را بسیار دوست داشت. بعد از ناصر الدین شاه که مظفرالدین شاه به سرکار میآید و میبیند چقدر امینالضرب پولدار است، ذهنش قلقلک میشود. یک پرونده به جرم اختلاس و کم شدن وزن سکه ها برای او درست میکند. امینالضرب به زندان می افتد و به او میگویند فقط به شرط این که غرامت کارت را پرداخت کنی آزاد میشوی. غرامت چقدر بود؟ ۸۰۰ هزار تومان!
امینالضرب چارهای نداشت. ۸۰۰ هزار تومان را که واقعا عدد زیادی بود پرداخت کرد و بیرون آمد.
قرارداد دارسی از بزرگترین قراردادهایی بود که در دوران قاجار نوشته شد. ۸۰۰ هزار تومان تقریبا ۲۰۰ برابر رقم قرارداد دارسی بود. در این حد رقم بزرگی بود.
بعد از آزاد شدن امینالضرب، تصمیم گرفت به اروپا برود و سعی کرد با پیشرفتهای اروپایی آشنا شود و آن ها را در ایران اجرا کند.
بعد ازینکه به اروپا رفت، عمیقا فهمید ایران جقدر عقب مانده شده است. در خاطراتش از فرنگ مینويسد: در فرنگستان همه مشغول کار هستند و کارخانجات بسیار دارند. مردم ایران تماما بیکارند و همدیگر را می پایند. راه آمدن مسکوک و غیرمسکوک به مملکت مسدود است. سبب اول، بی علمی است سبب دوم کمتوجهی به امورات داخل مملکت است. اقدامات در کارها میشود، پولها خرج میشود، اما کار از پیش نمیرود.
صاحبان اداره در عوض این که مردم را حمایت نمایند؛ مبتکر و مخترع و باعث کارهای بزرگی شوند، معکوس رفتار میکنند. مال مردم را مثل شیر مادر بر خود حلال میدانند.
امینالضرب آن دوران خیلی به ناصرالدین شاه و مظفرالدین شاه تاکید میکرد که ایران بانک ملی میخواهد. گفت این سرمایه های خرد مردم میتواند نقش مهمی در صنعتی شدن ایران ایفا کند. غیر از بانک روی ماشین بخار هم خیلی تاکید داشت و میگفت اروپایی ها با ماشین بخار چقدر پیشرفت کردند. در دورهای که ایران نه جاده درست حسابی داشت، نه بانک، نه اداره پست درست و نه حتی نیروی انسانی ماهر، امینالضرب و پسرش با الگو گرفتن از اروپا، نقشه صنعتی شدن ایران را کشیدند.
سال ۱۲۶۳، اولین ماشین ابریشم کشی را وارد رشت کردند و ابریشم تولید میکردند و به استانبول، مصر و مارسی میفرستاند.
ماشین بخار و ماشین پنبه کن و تراکتور و پمپ به ایران آوردند. با ورود تراکتور و روش جدید شخم زنی، جان هزاران حیوان حفظ شد.
صنعت کشاورزی جان تازهای گرفت و خطر قحطی کمرنگ شد.
امینالضرب امتیاز ذوب اهن و خیلی از معادن بجز طلا را به مدت ۳۰ سال از شاه گرفت. دستگاه های جدید و نیروهای خارجی ماهر آورد. با این حال این روند بعد از چند سال، متوقف شد. چرا؟ چون جادهای نبود.
او در یادداشتی بعد از ناکامی این طرحش می نویسد: آب و هوا مرطوب و نامطلوب است. حتی یک میخ هم پیدا نمیشود. حمل به کارخانه برای ساخت در آنجا ناممکن است. تمام این اعمال از روی بی برنامگی و بی سوادی آدم هاییست که فرستاده بودم ارزیابی کنند. ولی با این حال، راه آهن آمل-محمود آباد که حدود ۲۰ کیلومتر بود رو ساخت.
سال ۱۲۶۳، او یک کار جدید کرد؛ مجلس وکلای تجار را تشکیل داد. الان به آن مجلس، اتاق بازرگانی میگویند.
هدف او از تاسیس این مجلس، وجود امنیت مالی و ثبت دارایی ها و ایجاد بانک ایرانی بود.
اینا همگی میگذرد تا ۸ سال پایانی عمر امینالضرب؛ دورانی که واقعا برای او سخت گذشت. برادرش در فرانسه فوت میشود؛ برادرزاده هایش وبا میگیرند و فوت میکنند. شاه های قاجاری به سراغ اموال او آمده و مدتی او را با زندان می اندازند. از طرفی اموالش را مصادره میکردند؛ از طرفی وقتی دولت به مشکل برمیخورد از او کمک میگرفت.
در نهایت او در ۶۳ سالگی، فوت میکند. وصیت کرده بود نجف دفن شود و همانجا هم خاک شد. در وصیتش، بیشتر بچه ها را به اخلاقیات دعوت میکند و چند توصیه اقتصادی میکند:
فرزندانم؛ کارهای بد، مثل زهر باطن آدمی را آلوده میکند و در حقیقت سبب مسدود شدن فیض خداوند و از بین رفتن تندرستی، تدین و هوش میشود.
در تجارت، علم حساب بر جمیع امور، مقدم است و هر داد و ستدی را باید ثبت کرد.
در نظر بگیرید امینالضربی این را میگوید که سواد خاصی هم نداشته است و حالا به عنوان وصیت نامه اش هم توصیه های اقتصادی میکند.
پسر او یعنی محمدحسین امینالضرب، راه پدرش را ادامه میدهد. از ۱۶ سالگی وارد تجارت خانه میشود. از تجار پیشقدم در جنبش مشروطه هم بوده است. پسرش را پدر برق ایران میدانند. سال ۱۲۸۵، کارخانه برق، با قدرت ۴۰۰ کیلو وات را راه اندازی میکند.
در چند خیابان چراغ برق نصب میکند. او فارغ از اینکه یک فعال اقتصادی بود، یک فعال سیاسی شدید هم بود.
طوری که در کودتای ۱۲۹۹ او را حدود ۱۰۰ روز به زندان می اندازند.
محمدحسین امینالضرب، رئیس اتاق تجارت تهران میشود. یکی از پیشگامان در طرح تاسیس بانک ملی هم بود. کم کم انقلاب می شود و پهلوی به سر کار می آید و با روی کار آمدن پهلوی، یکی از کسانی که به شدت با رضاشاه کل کل داشت، همین محمدحسین امینالضرب بود. رضا شاه با صادرات تریاک به شدت مخالف بود.
یکبار به خاطر همین صادرات، بخش بزرگی از اموال محمدحسین امین الضرب را مصادره کرد. مدتی هم او را به زندان می اندازد.
سال ۱۳۱۱ فرا می رسد و محمدحسین امینالضرب در سن ۶۲ سالگی فوت میکند.
امین الضرب و پسرش واقعا انسانهای تلاشگری بودند. میتوان از آنها الگو گرفت و اسطوره هایی هستند که ناشناس مانده اند و همین قضیه، دردناک است.
کسانی که با وجود نبود هر مدل مناسبات حکومتی، نبود هیچگونه امکانات و حمایت خانواده، تلاش کردند و در یکسری دوره ها شانس آوردند و گاهی هم بدشانسی آوردند.
هرچند که خیلی سنگاندازی ها جلوی پایش انجام گرفت؛ اما امینالضرب واقعا یک اسطوره بزرگ است. در اتاق بازرگانی، اکثر تجار امین الضرب را میشناسند. همین صنعت برقی که امروزه وجود دارد، پایه گذار آن امینالضرب بوده است.او در دوران قحطی کارهای بزرگی کرد. هرچند زندگی دردناکی داشت و زندان رفت و خانواده اش را از دست داد اما کارهای بزرگی کرد. در سن کمی فوت کرد اما اثرگذاری بالایی داشت.
او نماد آدمی مسئول و فعال در دوران ناامیدی است؛ کسی که در سرنوشت مملکتش منفعل نبوده است.
معرفی اپیزود امین الضرب
در این اپیزود داستانِ فعال اقتصادیای رو خواهیم گفت که هم خودش و هم پسرش کارهای بسیار بزرگی برای ایران کردند. کسی که به سبب هم ضراب و هم امین بودنش ناصرالدین شاه به او لقب امین الضرب را اعطا کرده بود.
امین الضرب نماد یک آدم مسئول و فعال، آن هم در زمان نا امیدی، است. کسی که در سرنوشت خود و کشورش منفعل نبوده. پایه گذاری اتاق بازرگانی، بانک ملی، صنعت برق و غیره، تنها بخشی از فعالیتهای این بزرگمرد اقتصادیست.
در این اپیزود سعی داریم یکی از ریشهایترین مشکلات اقتصاد ایران رو بررسی کنیم؛ عامل مهمی که باعث انقلاب ۵۷ شد و الان حدود پنج دههست که اقتصاد ما رو دچار مشکلها و بحرانهای فراوون کرده.
فایل صوتی اپیزود 6
متن اپیزود امین الضرب
منابع اپیزود 6
اثر فریدون شیرین کام، ایمان فرجام نیا