امروز می خواهیم درباره انگیزه های درونی صحبت کنیم. اینکه چه اتفاقی می افتد که آدمها دست به تجاوز، قتل، دزدی و.. میزنند و وجدان خود را کنار میگذارند. عواملی که باعث میشود آدم ها دست به شرارت بزنند، خیلی زیاد است. در مجموع اگر بخواهیم به هدفی که خیلی برای ما مهم است برسیم، حاضریم دست به خیلی از کارها بزنیم. احتمالا شنیدهاید که هدف، وسیله را توجیه میکند. یکی از قابلیتهای جالب ما آدم ها، قدرت توجیهگری است. اینکه یک کار اشتباه را به بهترین مدل توجیه کرده و از آن دفاع کنیم. چه برسد به اینکه هدف خیلی بزرگی داشته باشیم و سال ها دنبال این هدف باشیم. مثلا در نظر بگیرید به فکر ارتقا شغلی هستیم. ممکن است به راحتی زیرآب بزنیم و بعد به راحتی کار اشتباه خود را توجیه کنیم.
وجدان، بی وجدان
این مدل توجیه کردنها باعث میشود کنترل درونیمان را غیرفعال کنیم و به هزاران کار نادرست دست بزنیم و از آنها دفاع کنیم و وجدانمان را نادیده بگیریم. بدترین نوع این توجیهگریها نیز توجیه گری مذهبی و اخلاقی است که بسیار خطرناک و قدرتمند است و میتواند خیلی از کارهای غلط را توجیه کند و خوب جلوه دهد. مثلا چند سال پیش فردی را دستگیر کرده بودند که ده ها زن فاحشه را کشته بود. زمانی که از او علت را پرسیدند، از رفتار خود راضی بود و از کار خود دفاع می کرد و می گفت با این پاکسازی، دارم به جامعه کمک میکنم.
توجیه گری و بازی با کلمات
اخلاق و مذهب واقعا حساس هستند و اگر توجیه گری در این دو مورد در راستای اتفاق بدی انجام شود، فاجعه به بار میآورد و نتیجهاش شکل گیری ایدئولوژیهایی مثل داعش میشود. خیلی اوقات چهره کار اشتباه را عوض می کنیم و خوب جلوه میدهیم. با کلمات بازی می کنیم تا عذاب وجدانمان کم شود.
مثلا شکنجه گران هیچ وقت نمی گویند کسی را شکنجه می کنیم، بلکه می گویند داریم شخص را نرم می کنیم تا به حرف بیاید. این مدل کلمات تاثیر زیادی دارند و قبح کار را میریزند و توجیه کردن بسیار راحت میشود. خیلی افرادی که به همسر خود خیانت میکنند، اسم خیانت را نمیآورند و میگویند شیطنت کردهایم و قبح کار زشتی مثل خیانت میریزد.
مثلا به دزدی های بزرگ، می گوییم اختلاس! اختلاس نسبت به کلماتی مثل جیببری و کیفقاپی کلمه شیکی است! به همین راحتی، ارزش ها عوض میشود و انگار باید آدم بزرگی باشی که اختلاس کنی! بازی با کلمات، رمز موفقی برای از بین بردن قبح اخلاقی کارهاست.
مثلا کلمه صیانت! به جای اینکه بگوییم ایجاد محدودیت و کنترل حداکثری و نظارت روی زندگی شخصی و ایجاد دست انداز برای کسب و کارهای آنلاین، میگوییم صیانت! یا اتفاقی که برای هواپیمای اوکراینی افتاد، با یک کلمه خطای انسانی جایگزین شد.
توجیه و نگاه نسبی
علت دیگری که باعث توجیه کارهای بد ما میشود، نسبیت گرایی است. قابلیت جالبی از ذهن ما است که می تواند هر چیزی را با چیز دیگری مقایسه کند. در کارهای اشتباه هم این قضیه صادق است. وقتی کار بدی انجام می دهیم و می خواهیم خود را قانع کنیم، شروع به نسبت گرفتن و مقایسه کردن میکنیم. می گردیم بین تمام آدم هایی که می شناسیم، نسخه ای بدتر از خود را پیدا کرده و خود را با او مقایسه می کنیم. مثلا دولتها را در نظر بگیرید. هیچ وقت خود را با اقتصادهای برتر دنیا مقایسه نمی کنند و همیشه از کشورهای ضعیف تر مثال می زنند و عملکرد ضعیف خود را توجیه می کنند.
اشتباهت را بپذیر
عامل تاثیر گذار بعدی، گردن نگرفتن مسئولیت است. خیلی اوقات آدمها برای کمتر کردن حس عذاب وجدان خود می گویند این تصمیم، تصمیم ما نبوده و ما صرفا مجری و مامور و معذور بوده ایم. توجیه می کنیم که اگر ما این کار را نکنیم، فرد دیگری این کار را انجام می دهد. خیلی اوقات با مواد فروشان که صحبت می کنیم و مثلا می گوییم این کار، کار اشتباهی است، می گویند من نفروشم، کس دیگری می فروشد؛ پس من این کار را انجام می دهم و سود خودم را می کنم. در حالی که می دانند این کار از پایه و اساس اشتباه است ولی باز هم توجیه می کنند.
این اتفاقی است که در جنگها هم میافتد. در جنگ، بالاخره یک طرف تقصیر بیشتری دارد. اما سربازان حتی اگر بدانند باز هم در جبهه غلط می جنگند و مسئولیت را گردن سیاستمداران و فرمانداران خود می اندازند. در جنگ ویتنام، ۱۴ افسر آمریکایی، ۵۰۰ غیرنظامی ویتنامی را کشتند و زمان محاکمه گفتند مسئولیتی گردن ما نبوده و تصمیم را مافوق ما گرفته و ما صرفا مجری بودیم. نکته جالب این است که بعد از این دفاعیه، رفع اتهام شدند! این مدل توجیه گری، بسیار خطرناک است. در صورت انجام کار غلط، بهترین کار این است که در انجام کار سهیم نشویم و حتی اگر کاری از دست ما بر نمیآید، مکان را ترک کنیم. بهتر از این است که جزئی از کار اشتباه باشیم.
بی وجدانی و تحقیر
عامل دیگری که باعث میشود زمان انجام کار اشتباه، عذاب وجدان کمتر بگیریم این است که شان و شخصیت طرف مقابل را پایین آوریم. هرچقدر کیفیت انسانی فردی را پایین آوریم، ظلم و تجاوز به آن فرد راحتتر میشود. مثلا در گذشته، مردسالاری خیلی رواج داشت و مردان از کلمه ضعیفه برای همسران خود استفاده می کردند. این کلمه باعث میشد خیلی راحتتر به همسر خود ظلم کنند و توجیه این کار آسانتر و عذاب وجدان آنها کمتر میشد. یا با این تفکر که زنان کمعقل تر هستند، به خود اجازه توهین به آنها میدهند. نژادپرستی نیز باعث میشود خیلی کارهای اشتباه را توجیه کنیم. مثلا جنگهای قومیتی به دلیل اینکه یک نژاد خود را برتر میدانسته است. همه جا آدم خوب دارد؛ آدم بد هم دارد!
باید توجه داشته باشیم وقتی کسی شان انسانی ما را پایین می آورد، به او اجازه می دهیم در آینده کارهای به مراتب بدتری را انجام دهد. به کلماتی که استفاده می کنیم دقت کنیم. تاثیر کلمات خیلی زیاد است. خیلی وقتها ما کار اشتباهی انجام می دهیم و بعد می گوییم حقش بود! یعنی خود قربانی را به عنوان مقصر اصلی جلوه می دهیم. مثلا ماشین روشنی را می بینیم که صاحبش پیاده شده و در حال بستن درب پارکینگ است. سوار ماشین می شویم و شروع به حرکت می کنیم و به راحتی ماشین را می دزدیم و آخر سر می گویم حقش بود! باید می دانست ماشین دزدیده میشود.
سرنوشت قربانی بی وجدانی
خیلی اوقات به صورت ناخودآگاه عموما قربانیها را سرزنش می کنیم. مثلا می گوییم چرا قفل فرمان نزدی، چرا پوشش مناسب نداشتی و… عامل محیط، بسیار عامل مهمی است. یک سیستم بد، بهترین انسان ها را به فساد میکشاند. توجیهگری نیز عامل خطرناکی است؛ به خصوص زمانی که توجیه اخلاقی و مذهبی باشد. باید مراقب کلمات باشیم. بازی با کلمات وجهه کار بد را از بین می برد. شوخی ها نیز می توانند خطرناک باشند و در صورتی که شوخی، حالت تحقیر داشته باشد، نتایج منفی زیادی دارد. کار بد، بد است! هر چیز یا هر کسی که موجب این اتفاق شده باشد یا هرکس دستور کار را داده باشد! حواسمان باشد مقایسه انجام ندهیم و کار خود را توجیه نکنیم. نسبیت گرایی نیز بسیار چیز خطرناکی است. حواسمان باشد چه کسی را سرزنش می کنیم. عموما به جای سرزنش فرد ظالم، مظلوم را سرزنش می کنیم.