کتاب سرزمینهای خونین (2010)، داستان غمانگیز افرادی را روایت میکند که در طول جنگ جهانی دوم بین آلمان نازی و اتحاد جماهیر شوروی گرفتار شدند. قربانیان “سرزمینهای خونین”، یا سرزمینهایی که پس از جنگ به بلوک شرق ضمیمه شدند، گرفتار دو قدرت بیرحم شدند. هم قبل از درگیری و هم بعد از جنگ، همه با آنها مثل اسیر رفتار میکردند.
تیموتی اسنایدر، استاد دانشگاه ییل، متخصص تاریخ اروپا و هولوکاست است و چندین کتاب برنده جایزه از جمله بازسازی ملتها و شاهزاده سرخ را نوشته است.
این کتاب سرنوشت وحشتناک کسانی است که بین آلمان و اتحاد جماهیر شوروی در جنگ جهانی دوم گرفتار شدند.
در طول جنگ جهانی دوم اروپا میان هیتلر و استالین گرفتار شد. خاطرات این افراد به خوبی مستند شده و یاد قربانیان جنگ در یادبودها و کتابهای بیشماری گرامی داشته شده است.
با این حال، آنچه اغلب نادیده گرفته میشود، ظلمی است که استالین بر مردم خود در اتحاد جماهیر شوروی و همچنین بر کشورهای همسایه، روا داشت. در لهستان، اوکراین، بلاروس و کشورهای بالتیک امروزی، استالین و هیتلر موجی از آتش را بر سرزمینهای خونین ریختند، آنها برای فتح ایدئولوژیک و نظامی این سرزمینها میجنگیدند. این کتاب به شما نشان میدهد که چگونه هر دو دیکتاتور و رژیمهای جنایتکارشان میلیونها نفر را کشتند و نقشه اروپا را تکه پاره کردند.
سال 1933 سال سختی بود، مردم شغل خود را از دست دادند و در دوران رکود بزرگ با فقر و گرسنگی دست و پنجه نرم میکردند. با این حال، برای برخی از مردم در اروپای شرقی، زندگی مجموعهای از بحرانها بود، زیرا سیاستهای دولتی منجر به قحطی فاجعهبار و مرگ میلیونها نفر شد. در همین سال، رهبر اتحاد جماهیر شوروی، استالین، یک برنامه اقتصادی پنج ساله برای صنعتیسازی کشور، عمدتاً کشاورزی، که در سال 1928 آغاز شده بود را تکمیل کرد.
بخشی از این طرح شامل مصادره و تجمیع مزارع بود. سیاست اصلاح ارزی مقرر میکرد که کشاورزان باید از زمینهای کوچک خود به مزارع بزرگتر نقل مکان کنند تا زمینها را به اشتراک بگذارند. بسیاری از کشاورزان از این کار امتناع کردند، بنابراین دولت قوانینی را تصویب کرد که به مزارع جمعی مزایای قانونی زیادی نسبت به مزارع خصوصی کوچکتر میداد. از جمله اینکه به مزارع جمعی برای دریافت بذر حق تقدم داده شد. بنابراین، کشاورزان عملاً مجبور بودند برای بقا به مزارع جمعی بپیوندند. هدف از تجمیع، افزایش بهرهوری کشاورزی بود، اما هنگامی که کشاورزان از زمینهای خود به مزارع بزرگتر نقل مکان کردند، انگیزه کار کمتر شد.
ماشینآلات کشاورزی در مزارع جمعی قدیمی و معیوب بود و کسی حاضر نبود پول تعمیر ماشینآلات را بپردازد. علاوه بر این، زمستان 1931 هم خیلی سخت بود. کشاورزان قادر به تولید کافی نبودند و مردم از گرسنگی میمردند. اما استالین همچنان خواستار تحقق اهداف تعیین شده در برنامه اقتصادی خود بود و حتی تا سال 1932 حاضر به پذیرش این واقعیت نشد. او دستور داد مزارعی که به اهداف تعیین شده نمیرسند، غلات و دام خود را به دولت تحویل دهند و دهقانان گرسنه در عمل بدون غذا بماند. دانههای بذری که کشاورزان برای فصل بعد ذخیره میکردند نیز ضبط میشد و وضعیت ناامن را به یک بحران تمام عیار تبدیل کرد.
به ویژه در اوکراین، قحطی گسترده بود. تا پایان سال 1933، تخمین زده شد که 5.5 میلیون نفر در اتحاد جماهیر شوروی بر اثر گرسنگی جان باختهاند. از این تعداد، 3.3 میلیون نفر تنها در اوکراین تلف شدند.