کتاب ببخش و بگیر

رویکردی انقلابی نسبت به موفقیت

2 نفر در حال مطالعه این کتاب هستند.

کتاب «ببخش و بگير» رویکرد جدیدی نسبت به نظريه­ های سنتی در زمینه موفقيت در پیش می­گیرد. تحقیقات پیشگامانه کتاب «ببخش و بگیر» نشان می­دهد که کمک به دیگران، به جای رقابت با آن­ها، راز موفقیت است.

آدام گرنت روانشناس، مشاور سازمانی، استاد دانشگاه پنسیلوانیا و نویسنده چهار کتاب پرفروش نیویورک تایمز است. او همچنین سابقه حضور در شرکت‌هایی مانند گوگل، سازمان لیگ بسکتبال NBA و بنیاد گیتس را در رزومه کاری خود دارد.
مجله فورچون او را در فهرست ۴۰ فرد جوان (زیر ۴۰ سال) برتر در دنیای کسب‌وکار قرار داده است. او همچنین یکی از ۱۰ متفکر برجسته حوزه مدیریت شناخته می‌شود.

کالکشن‌های حاوی این کتاب

خلاصه کتاب ببخش و بگیر

حاوی 10 ایده کلیدی
Give and Take
A Revolutionary Approach to Success
ایده‌های کلیدی کتاب
مقدمه

مقدمه ای بر کتاب ببخش و بگیر

همه ما افرادی را می­شناسیم که فقط به خودشان اهمیت می­دهند و نیازهای دیگران را نادیده می­گیرند. افرادی که تنها هدفشان این است تا آنجایی که می­توانند پول و مقام بدست بیاورند. این افراد در زندگی شخصیت گیرنده دارند و تنها چیزی که برایشان اهمیت دارد، سودی است که به دست می‌آورند.

این دسته از افراد در مقابله با افراد قدرتمند به صورت بی‌شرمانه‌ای چاپلوسی می‌کنند ولی در برخورد با افرادی که خودشان نسبت به آن‌ها قدرت بیشتری دارند، سلطه­ جو می‌شوند و از زبان زور برای متقاعد کردن دیگران و پیش برد خواسته‌هایشان استفاده می­کنند.

دلیل خودخواه بودن این افراد چیست؟

آن­ها زندگی را مانند یک رقابت می­بینند. برای یک شخصیت گیرنده، زندگی یک بازی بی‌رحمانه است و تنها در صورتی به دیگران کمک می‌کند که منفعت شخصی انجام آن کار برایش، بیشتر از هزینه آن باشد.

یکی از نمونه­ های بارز این افراد، کنت لی، مدیر عامل سابق شرکت انرژی انران است. او علاوه بر گرفتن وام­ های کلان از شرکت برای مقاصد شخصی، هفتاد میلیون دلار از سهام شرکت را قبل از ورشکستگی شرکت برای نجات خودش فروخت و بیست هزار نفر را بیکار کرد.

البته شخصیت گیرنده لزوما شرور و فاسد نیستند. نمونه ­ای کمتر زننده، بسکتبالیست افسانه ­ای مایکل جردن است. زمانی که جردن بازیکن بود، به نفع افزایش سهم بازیکنان تیم صحبت می­کرد، اما وقتی خود مالک سهام باشگاه شد، برعکس صحبتش عمل می­کرد. استدلال او برای کارش این بود که : “برای موفق شدن، باید خودخواه باشی.”

ایده کلیدی 1

1افراد بخشنده به دنبال کمک به دیگران و ایجاد موفقیت برای گروه هستند

احتمالا بیشتر ما می­توانیم زمانی را به یاد بیاوریم که از سخاوت شخص دیگری تحت تاثیر قرار گرفته­ ایم. مثلا کسی که ما را راهنمایی یا کمک کرده­ تا بتوانیم یک کار سخت را انجام دهیم، بدون اینکه انتظاری از ما داشته باشد. این افراد شخصیت بخشنده دارد.

ویژگی اصلی افراد بخشنده این است که در اکثر تعاملات، بیش از آن که دریافت ­کنند، می­بخشند.

آن­ها دانش و زمان خود را کاملا سخاوتمندانه در اختیار دیگران قرار می‌دهند و عموما برای حفظ منافع گروه، از منافع شخصی خود چشم پوشی می‌کنند. تمرکز اصلی آن­ها تأمین نیاز­های دیگران است. شخصیت‌های بخشنده، کمک به دیگران را به عنوان یک پاداش می­بیند زیرا باعث می­ شود خودشان هم احساس خوبی داشته ­باشند.

جورج مایر، نویسنده و برنده جایزه امی برای سریال سیمپسون­ها ، نمونه­ای بارز از یک فرد بخشنده است. مایر دائما نویسندگان دیگر را تشویق می­کرد تا از ایده­ های او بدون نام بردن از اسمش استفاده کنند. بنابراین، اگرچه او به ساختن بیش از سیصد قسمت از سیمپسون­ها کمک کرد اما نام او فقط در ۱۲ قسمت از سریال آمده است. برای مایر،  دیدن موفقیت سریال سیمپسون­ها مهم­تر از شهرت ­یافتن نام خودش بود.

مایر همچنین کلمه “مه”(meh) را  برای بیان کسالت و خستگی خلق کرد. این کلمه برای اولین بار توسط شخصیت بارت در این سریال گفته ­شد ولی امروزه می­توان این کلمه را در فرهنگ لغت آمریکایی مشاهده کرد. نکته جالب اینجا بود که مایر آنقدر به شهرت و اعتبار شخصی خود بی­ توجه بود که فراموش کرده بود خودش این کلمه را خلق کرده­ زیرا هدف اصلی او موفقیت سریال بود.

افراد بخشنده مزایای سود گروهی را درک می­کنند و در تلاش برای ایجاد سود بیشتر برای گروه هستند.

ایده کلیدی 2

2شخصیت حسابگر در تلاش برای تبادل منصفانه با دیگران است

دیدگاه افراد حسابگر در تعاملات اجتماعی عموما به این صورت است: اگر کاری برای من انجام دهید، من هم کاری برای شما انجام خواهم داد.
آن ها افرادی هستند که تلاش می کنند به همان اندازه که از دیگران می گیرند، به همان اندازه ببخشند. شخصیت حسابگر به دلیل داشتن ذهنیت «این به آن در» به راحتی قابل شناسایی هستند. مثلا آن ها را می توانید درحال مذاکره با بچه های خود در مورد چمن زنی یک زمین یا کمک به دوستی که مدیون لطف او برای رساندن آن ها تا فرودگاه است را ببینید.
با این حال، برخلاف شخصیت گیرنده و بخشنده، هدف حسابگران در معاملات، برقراری عدالت و مساوات برای همه طرفین است، نه فقط یک طرف.
برای شخصیت حسابگر جهان یک زمین بازی است که انسان ها دانش، مهارت و منابع خود را به طور مساوی با هم مبادله می کنند. این افراد هنگامی که تبادل نامتوازن باشد، احساس می کنند عدالت برقرار نشده و احساس ناراحتی می کنند. به عنوان مثال یک شخصیت حسابگر اگر به کسی کمک کند، انتظار دارد که طرف مقابل در اولین فرصت آن را جبران کند.
البته تمایل آن ها به برقراری توازن کاملا دو طرفه است یعنی اگر فردی به آن ها کمک کند، احساس می کنند که باید آن را جبران کنند. به عبارت بهتری این افراد تمایل زیادی به جبران کردن دارند.
از آنجا که حسابگری برای اکثر مردم منصفانه به نظر میرسد، اکثریت ما در جامعه حسابگر هستیم. حسابگری یک روش منطقی برای تعامل با دیگران است. به خصوص در محل کار که در آن با تبادل مهارت ها و تخصص های خود به خود و همکار مان کمک میکنیم.
حسابگری رایج ترین سبک تعامل در وب سایتهایی مانند کریگزلیست(Craigslist) است که در آن کاربران وسیله، پول و خدمات را با روشی کاملا منصفانه با هم مبادله می کنند.
نکته مهم دیگر اینکه، وقتی شخصیت حسابگر کاری برای کسی انجام می دهد یا لطف کسی را جبران می کند، آن را یک تعادل ظریف بین دادن بی قید و شرط(شخصیت بخشنده) و گرفتن بی پروا(شخصیت گیرنده) میدانند.
بنابراین شخصیت حسابگر در جایی بین شخصیت گیرنده و بخشنده قرار دارد و در تلاش برای تبادل منصفانه با دیگران است.

ایده کلیدی 3

3اینکه ما چقدر می بخشیم یا میگیریم، به این بستگی دارد که با چه کسی تعامل داریم

آخرین باری که تحت تاثیر یک گروه، رفتار خود را تغییر دادید، چه زمانی بوده است؟

اگرچه هر یک از ما سبک رفتاری مخصوص به خود را داریم، اما معمولا رفتار خود را متناسب با افراد و شرایط محیط تغییر می­دهیم.

این بخشی از طبیعت ماست که مطابق با آنچه در گروه از ما انتظار می­رود، عمل کنیم. برای مثال، شخصیت گیرنده معمولا در انظار عمومی سخاوتمندتر است، زیرا نمی­خواهد در نظر دیگران خسیس به نظر برسد. از سوی دیگر، افرادی با شخصیت بخشنده ممکن است سخاوت خود را در محل کار سرکوب کنند زیرا نمی­خواهند سخاوت آن­ها یک نقطه ضعف تلقی شود و دیگران از آن سواستفاده کنند.

یکی از این گروه­ها که انتظار دارد اعضا مطابق با اهداف گروه رفتار کنند، انجمن Freecycle.org است. در این انجمن اعضا اقلام غیرضروری خود مانند دوربین یا لوازم کودک را به صورت رایگان در اختیار دیگران می­گذارند. بنابراین فردی با شخصیت­ گیرنده، برای هماهنگ شدن با هنجار مورد انتظار این گروه (بخشیدن) بیش از پیش می­بخشد.

علاوه بر فشار گروهی، عامل دیگری که بر سخاوت ما تاثیر می‌گذارد، شباهت طرف مقابل با ما است. هرچه طرف مقابل شباهت بیشتری به ما داشته باشد، احتمال اینکه به او کمک کنیم بیشتر خواهد بود.

در یک مطالعه، یک دونده “مصدوم” در مقابل هواداران تیم فوتبال منچستریونایتد راه می­رفت. زمانی که دونده پیراهن منچستریونایتد به تن داشت، ۹۲ درصد از هواداران برای کمک به او اقدام کردند. اما زمانی که دونده یک تیشرت ساده پوشیده­ بود، تنها ۳۳ درصد از هواداران به کمک او رفتند. نتایج این مطالعه نشان می­دهد که ما معمولا به کسانی که شبیه خودمان باشند، بیشتر کمک می­کنیم.

در پایان بدانید که هم شما و هم اطرافیانتان رفتار خود را به میزان قابل توجهی بدون این که حتی متوجه شوید براساس افرادی که با آن­ها تعامل دارید، شکل می­دهید.

ایده کلیدی 4

4شخصیت گیرنده در درازمدت، احترام خود را از دست میدهد و به شهرت خود آسیب میزند

نمونه‌های تاریخی نشان می‌دهد که افرادی که بیش از حد شخصیت گیرنده دارند، به مرور زمان احترامشان را در بین مردم از دست می‌دهند و شهرتشان به­ خطر می­افتد و به مرور زمان شانس موفقیت آن‌ها کاهش می­ یابد زیرا دیگران دیگر تمایلی به همکاری با آن­ها ندارند.

یک مثال خوب از این مورد، جوناس سالک،  است. دانشمندی که با کمک تیم تحقیقاتی خود و دانشمندان مختلف و هزاران متخصص بهداشت و تعداد زیادی داوطلب، واکسن فلج اطفال را ساخت. او در طی یک کنفرانس مطبوعاتی این دستاورد بزرگ را حاصل تلاش خودش دانست و از هیچ یک از کسانی که با او کار کرده بود نامی نبرد و تیمش را تا حد ممکن رنجاند. این خودخواهی او نتیجه معکوس داد و باعث شد او هرگز به آکادمی بین ­المللی علوم دعوت نشود و نتواند جایزه نوبل را دریافت کند. برخی ادعا می­کنند که خودخواهی و عدم توجه او به دیگران باعث شد تا چنین اتفاقاتی برای او بیفتد.

نمونه دیگر فرانک لوید رایت معمار است. او به داشتن شخصیت گیرنده مشهور است. فرانک به کارآموزان خود حقوق نمی­داد و آن­ها را مجبور می­کرد تا نام او را در تمام کارهای خود ذکر کنند. حتی عجیب­تر این است که زمانی ­که پسرش برای او کار می­کرد، بعد از اتمام کار از او درخواست حقوق کرد، رایت تمام هزینه‌های زندگی را که از کودکی برای پسرش خرج کرده ­بود، از او پس گرفت!

مثال­های سالک و رایت نشان می­دهد که گیرندگان، تقاص سنگینی برای شخصیت گیرنده خود می­دهند. این تقاص سنگین شامل پخش شدن خبر رفتار زننده این افراد و طرد شدن از سوی جامعه است که به نوبه خود به شهرت آن­ها لطمه وارد می­کند. این اتفاق، روش رایجی است که مردم برای تنبیه گیرندگان در جامعه استفاده می­کنند.

بنابراین، در حالی که برخی از گیرندگان ممکن است در برخی از دوره‌های زندگی­شان به موفقیت­ هایی دست پیدا کنند و حتی کمک‌های ارزنده‌ای به جامعه داشته باشند، اما در نهایت با طرد شدن از سوی جامعه تنبیه می‌شوند و  حمایت دیگران را از دست می­دهند و تا حد زیادی در کارهای بعدیشان شکست می­خورند.

ایده کلیدی 5

5بخشندگان اغلب به موقعیت‌های خوبی می‌رسند زیرا بر هدف بزرگ‌تری تمرکز کرده اند

بسیاری بر این باورند که وقتی زمان دستیابی به موفقیت شخصی می­رسد، گرفتن بهتر از بخشیدن است و معتقدند که این موضوع، به ویژه در مشاغلی مانند تجارت و سیاست صادق است. اما نکته جالب توجه این است که تاریخ نشان می­دهد بخشندگان حتی در چنین محیط­ هایی نیز موفق ­تر هستند زیرا تمایل آن­ها برای کمک به دیگران برای موفقیت شخصی­شان نیز سودمند است.

آبراهام لینکلن نمونه عالی از کسی است که بیشتر به بخشیدن به دیگران، از گرفتن برای منافع شخصی خود اهمیت می­داد. لینکلن قبل از اینکه رئیس جمهور شود در انتخابات مجلس سنا به نفع رقیب خود، لیمن ترامبال، کناره­ گیری کرد. زیرا هر دو برای هدف لغو برده ­داری تلاش می­کردند و لینکلن معتقد بود که ترامبال شانس بیشتری برای برنده شدن دارد به همین دلیل به نفع او کناره­ گیری کرد. لغو قانون برده­ داری برای لینکلن مهم­تر از پیشرفت شخصی خود بود. البته بعدا ترامبال لطف او را جبران کرد و زمانی که لینکلن دوباره برای مجلس سنا نامزد شد از او حمایت کرد.

نمونه دیگر جیسون گلر در شرکت Deloitte Consulting است. گلر سیستمی برای جمع‌آوری اطلاعات و ذخیره داده‌های مشتریان و رقبای شرکت اختراع کرد و آن را با تمام افراد شرکت به اشتراک گذاشت. این ایده به شرکت کمک کرد تا عملکرد بهتری داشته باشند. اختراع او تاثیر زیادی بر مدیران گذاشت و باعث شد تا او را تا مقام یکی از شرکای شرکت ارتقا دهد.

بخشندگان اغلب به موقعیت‌های برتری در جامعه می‌رسند زیرا بر هدفی جامعه­ پسندانه ­تر تمرکز می­کنند.

ایده کلیدی 6

6بخشندگان موفق، شبکه ارتباطی خود را گسترش می دهند و از آن برای منفعت دیگران و همچنین پیشرفت خودشان استفاده می کنند

آیا از اینکه از کسی که سال­هاست او را ندیده ­اید درخواست کمک کنید احساس بدی پیدا می­کنید؟ شخصیت­های بخشنده، هیچ­گاه این احساس را تجربه نمی­کنند. اگرچه احتمالا به مرور زمان ارتباط خود را با برخی از افراد از دست می­دهند، اما همواره حس اعتماد و تمایل به کمکی که شخصیت بخشنده دارد همیشه در ذهن آن افراد باقی می­ماند. به همین دلیل شخصیت­های بخشنده به راحتی می­توانند حتی بعد از گذشت چندین سال درخواست کمک کنند.

آدام ریفکین، یک بخشنده دائمی و بهترین شبکه‌ساز مجله فورچون در سال ۲۰۱۱ شبکه ارتباطی ۱۰۶ مایل را تأسیس کرد. این شبکه ارتباطی یک گردهمایی است که دوبار در ماه برگزار می­شود که در آن کارآفرینان گرد هم می‌آیند، با هم ارتباط برقرار کنند و به دانش خود می­ افزایند. ریفکین، از طریق این رویداد به افراد کمک می­کند تا شغل خود را پیدا کنند، به آن­ها بازخوردی در مورد ایده ­های تجاری­شان می­دهد و افراد را در شبکه ارتباطی خود به هم متصل می­کند.

اما علاقه شدید ریفکین به کمک به دیگران از طریق ایجاد شبکه‌های ارتباطی به نفع خودش هم هست. به طور مثال از آنجایی که او به خاطر سخاوتش بسیار مورد توجه دیگران بود به راحتی توانست برای شرکت جدیدی که می­خواست راه ­اندازی کند از گراهام اسپنسر، یکی از بنیانگذاران شرکت Excite (کسی که تا به حال او را ندیده بود)، مشاوره دریافت کند. این یک مزیت طبیعی برای شخصیت بخشنده است. وقتی آن­ها به کمک نیاز دارند، دریافت کمک برای آن­ها آسان است زیرا طرف مقابل می‌داند که آن فرد بخشنده به دنبال منافع شخصی یا خودخواهانه نیست.

شخصیت بخشنده بر این باور است که گسترش منابع و دانش به نفع همه است و شبکه­ ارتباطی آن­ها به دلیل شهرت درخشان آن­ها همیشه فعال و پویا است.

ایده کلیدی 7

7بخشندگان همه انسان ها را دارای استعداد ویژه می بینند و آن ها را در پیدا کردن و پرورش استعدادهایشان کمک می کنند

معمولا وقتی شغل مربیگری به کسی پیشنهاد می­شود، بسیاری از افراد از همان ابتدا به دنبال شاگردان بااستعداد می­گردند تا ببینند آیا ارزش سرمایه ­گذاری و صرف وقت دارند یا خیر. اما بخشندگان هیچگاه در این موقعیت، این گونه برخورد نمی­کنند. در واقع آن­ها به جای اینکه منتظر اثبات توانایی از سوی طرف مقابل باشند، از همان ابتدا پتانسیل موفقیت را در همه می­بینند و برای همه شاگردان به یک اندازه زمان و انرژی می­گذارند و از همه حمایت می­کنند. بنابراین به دلیل حمایت در مراحل اولیه، شاگردان آن­ها اغلب بسیار موفق هستند و این موفقیت شاگردان آن­ها معمولا باعث شهرت خود بخشندگان می­شود.

یکی از این افراد، استیو اینمن، مدیر بسکتبال مشهور NBA است که به یکی از بازیکنان به نام کلاید درکسلر(Clyde Drexler) که قبلا نادیده گرفته شده ­بود، فرصتی دوباره داد. کلاید بعدا به موفقیت چشمگیری رسید و در تالار مشاهیر بسکتبال، ده مدال طلا و المپیک را به ارمغان ­آورد. اینمن به خاطر توانایی‌اش در یافتن بازیکنان کم‌ارزش‌تر و حمایت چنین افرادی، عمیقا مورد احترام است.

یکی دیگر از افرادی که با ایمان به کسانی که در ابتدا امیدوارکننده به نظر نمی‌رسند، به موفقیت دست یافته ­است سی جی اسکندر(C. J. Skender)، استاد حسابداری است. موفقیت اسکندر در پرورش و حمایت شاگردانش نهفته است. او به معنای واقعی از شاگردانش حمایت می­کند؛ زمانی که شاگردانش در امتحان حسابداری بین­ المللی شرکت کرده بودند، نامه‌‌ای به همه شاگردانش نوشت و به همه آن‌ها تبریک گفت، چه کسانی که قبول شده ­بودند و چه کسانی که قبول نشده ­بودند.

نتیجه تلاش و حمایت­های اسکندر چه بود؟

تا به امروز بیش از  ۴۰ نفر از شاگردان اسکندر، در آزمون CPA مدال کسب کرده ­اند. حتی یکی از دانشجویان سابق او به نام رجی لاو توانست دستیار شخصی باراک اوباما شود.

پس شخصیت بخشنده با تشخیص عظمت در نهاد انسان­ها، زمینه مساعدی را برای موفقیت آن­ها فراهم می‌کند که این امر زمینه موفقیت برای خود فرد بخشنده را نیز فراهم می‌کند.

ایده کلیدی 8

8ارتباط بدون اجبار و از روی موضع ضعف، بخشندگان را در جایگاه قدرتمندی قرار می دهد

اگر کسی از ما بپرسد که در روابط بین فردی چگونه صحبت کردن بیشتر ما را به هدف می­رساند، احتمالا می­گوییم که باید با صدای بلند و زبانی قاطع و مطمئن صحبت کنیم. اما مطالعات اخیر نشان می­دهد که برخلاف صدای بلند و نشان دادن قاطعیت، با برقراری ارتباط بدون زور و اجبار و از موضع ضعف می­توانیم موفق شویم. با این روش می­توانید اعتماد، احترام و ارتباط واقعی را با دیگران تجربه کنید.

درواقع ارتباط بدون زور و از موضع ضعف یعنی تمرکز کردن بر روی شخص مقابل. مثلا می­توانیم از فرد مقابل سوال بپرسیم یا آسیب­پذیری­ های خود را با او به اشتراک بگذاریم. این تکنیک­ها باعث می­شوند فرد مقابل بهتر با شما ارتباط برقرار کند و نسبت به روش ارتباطی سلطه­ جویانه که مقاومت را برمی ­انگیزد، نرم ­تر برخورد کند و تاثیر متقاعدکننده ­تری بگیرد. بخشندگان معمولا به طور ذاتی، به دلیل علاقه­ ای که به دیگران دارند از این روش ارتباطی استفاده می­کنند.

در مطالعه ­ای بر روی فروشندگان شرکت­های بینایی ­سنجی، تاثیر روش ارتباطی بدون زور و اجبار مورد بررسی قرار گرفت. نتایج به طور واضح نشان داد که فروشندگانی که شخصیت بخشنده داشتند و در ارتباط خود از زور و اجبار استفاده نمی­کردند، پرفروش­تر از دیگر فروشندگان بودند.

به عنوان مثال، کیلدر اسکوتو(Kildare Escoto) با اکثر فروشندگان تفاوت داشت. زیرا او به جای صحبت درباره­ ی محصولات، از مشتریان درباره نیاز­ها و سبک زندگی آن­ها سوال می­پرسید. همین باعث می­شد تا خدمات بهتری به مشتریان ارائه دهد. از طرفی سوال پرسیدن باعث ایجاد اعتماد در مشتریان می­شود. به کمک این شیوه ارتباطی اسکوتو فروشنده شماره یک مرکز LensCrafters شد.

نمونه دیگری از ارتباط بدون زور و اجبار را می­توان به «آنی» دانشمندی که در حین تحصیل در رشته MBA برای شرکت Fortune 500  کار می­کرد، اشاره کرد. وقتی کارخانه­ ای که در آن کار می­کرد بسته شد، به او پیشنهاد شد که به شعبه دیگری از کارخانه برود، اما نقل مکان برای او به معنای دست کشیدن از تحصیل بود. بنابراین آنی این موضوع را با مدیر منابع انسانی خود در میان گذاشت و به جای درخواست صریح، از او مشاوره گرفت و سوالی پرسید: “تو به جای من بودی چه کار می­کردی؟”. از آنجایی که آنی کارمند ارزشمندی برای شرکتشان بود، توانست از جت خصوصی شرکت برای رفت­ و آمد استفاده کند. در واقع رویکرد ارتباطی بدون زور و از موضع ضعف، منجر به دسترسی نامحدود او به جت خصوصی شرکت شد تا بتواند در حالی که هنوز در مکان قدیمی خود تحصیل می‌کرد، در مکان جدید به شغل خود ادامه دهد.

پس ارتباط بدون زور و از موضع ضعف، گاهی می­تواند بسیار سودمند باشد. این رویکرد به جای تحمیل مطالبات به دیگران آن­ها را متقاعد می­کند که بیشتر پذیرای ما باشند.

ایده کلیدی 9

9بخشندگان تنها در صورتی موفق می شوند که بتوانند از فرسودگی شغلی یا سو استفاده توسط افراد دارای شخصیت گیرنده جلوگیری کنند

بسیاری از افراد بخشنده به لطف سخاوت و محبتشان موفق می­شوند. اما متاسفانه، همیشه اینطور نیست و برخی از این افراد به قدری تلاش می­کنند تا همه را راضی نگه دارند ولی در آخر تنها خود را خسته می­کنند.

برای جلوگیری از فرسودگی، شخصیت بخشنده باید یاد بگیرد که چگونه از انرژی خود به صورت بهینه استفاده کند و با کسانی که از سخاوت آن­ها سو استفاده می­کنند، برخورد کند.

یکی از راه­های درمان فرسودگی شغلی کمک به دیگران است. زمانی که بتوانیم شاهد تاثیر کمک خود بر دیگران باشیم، احساس شادی بیشتری داریم و کمتر دچار فرسودگی شغلی می­شویم.

کانری کالاهان، یک معلم مدرسه که بیش از حد کار می­کرد و دچار فرسودگی شغلی شده­ بود، تصمیم گرفت تا یک برنامه آموزش مربیگری(mentoring) را ترتیب دهد. در نگاه اول، کاری غیرمنطقی به نظر می­رسید زیرا این برنامه فقط به ساعت­های کاری او اضافه می­کرد. اما در نهایت به او کمک کرد تا در حین آماده شدن برای کالج، همکاری نزدیکی با کارآموزان داشته باشد و از دیدن نتایج مربیگری خود در کارآموزان احساس خوبی پیدا کند. در نتیجه او با مربیگری و تدریس، فرسودگی شغلی خود را کاهش داد.

علاوه بر فرسودگی شغلی، زمانی که از سخاوت بخشندگان سواستفاده می­شود، آن­ها احساس می­کنند که از آن­ها سواری می­گیرند و به اصطلاح به آن­ها «پادری» گفته می­شود.

برای جلوگیری از این امر، شخصیت بخشنده باید راهبردی بیابد تا بتواند بین بخشیدن و مورد سواستفاده قرار گرفتن تعادل برقرار کند. درواقع راهی پیدا کند که بتواند هم از شخصیت بخشنده خود استفاده کند و هم بتواند­ در برابر سواستفاده از خود محافظت کند.

یک روش این است که: «هرگز یک اتفاق خوب را فراموش نکن، اما گاهی یک اتفاق بد را ببخش». در عمل بدان معناست که شخصیت بخشنده اغلب اوقات باید با رفتار شخصیت گیرنده مطابقت پیدا کند، اما گاهی با بخشیدن، روحیه سخاوتمندانه خود را به رخ شخصیت گیرنده بکشد. این امر حس کنترل را در بخشندگان افزایش می­دهد و در عین حال باعث تقویت رفتار مثبت در گیرندگان می­شود.

خلاصه نهایی

پیام کلیدی کتاب

بخشیدن به دیگران، بیش از آنچه که تصور می­کنید، می­تواند منجر به موفقیت فردی و گروهی شود.

به طور سنتی به ما آموخته­ اند که باور کنیم برای موفقیت، باید با دیگران رقابت کنیم و آنچه را که نیاز داریم به دست آوریم. با این حال، تحقیقات اخیر و شواهد تاریخی نشان می­دهد که لزوما این گیرندگان نیستند که در پایان برنده می­شوند. بلکه کسانی که می­بخشند نیز می­توانند به موفقیت­های چشمگیری دست یابند و در کنار پیمودن مسیر خود، موفقیت را برای دیگران ایجاد کنند.

سه سبک رایج برای نحوه تعامل با دیگران چیست؟

۱. گیرندگان: خودمحور هستند و فقط بر مزایایی که می­توانند از دیگران دریافت کنند اهمیت می­دهند.

۲. بخشندگان: میل به کمک به دیگران و ایجاد موفقیت برای گروه دارند.

۳. حسابگران در جایی بین گیرندگان و بخشندگان قرار دارند و در تلاش برای تبادل منصفانه با دیگران هستند.

اینکه ما چقدر می­بخشیم یا می­گیریم، به این بستگی دارد که با چه کسی در تعامل هستیم.

سه سوال مهم:

۱.چرا شخصیت گیرنده در درازمدت جواب نمی­گیرد؟

چون گیرندگان در درازمدت، احترام خود را از دست می­دهند و به شهرت خود آسیب می­رسانند.

۲.چگونه می­توان به یک شخصیت بخشنده موفق تبدیل شد؟

  • شخصیت بخشنده به موقعیت­های برتر در جامعه دست می­یابد زیرا بر یک هدف بزرگ­تر تمرکز می­کنند.
  • بخشندگان موفق شبکه­ ارتباطی خود را گسترش می­دهند و از آن برای منفعت رساندن به خودشان و دیگران استفاده می­کنند.
  • شخصیت بخشنده پتانسیل موفقیت را در همه انسان­ها می­بینند و آن­ها را در یافتن و پرورش استعدادهایشان کمک می­کنند.
  • ارتباط بدون اجبار و از موضع ضعف شخصیت بخشنده را در جایگاه قدرتمندی قرار می­دهد.

۳. چگونه یک بخشنده شکست­ خورده نباشیم؟

شخصیت بخشنده تنها در صورتی موفق می­شود که بتواند از فرسودگی شغلی یا مورد سواستفاده قرار گرفتن جلوگیری کند.

کتاب‌های دیگر از آدام گرانت
3 کتاب
اثر آدام گرنت
اثر آدام گرنت
نظرات و دیدگاه‌های شما
بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

کتاب‌های مشابه
اثر والتر آیزاکسون
اثر فیلیپ کاتلر، دیوید هسکیل و نانسی آر لی
اثر آیلت فیش باخ
اثر فیلیپ ای. تتلاک و دن گاردنر
لوگوی اکوتوپیا کامل