در کتاب پشت پرده ریاکاری، دن آریلی آزمایشهایی متعددی را برای شناسایی انگیزههای تقلب بررسی میکند. هدف او درک ریشههای فریبکاری است. برای مثال، برخلاف باور عموم، مهمترین دلیل دروغگویی و تقلب آدمها انگیزههای مالی نیست؛ بلکه عواملی باعث دروغگویی میشوند که هیچکس انتظارشان را ندارد. عواملی مثل پذیرش اجتماعی و نوعدوستی.
کتاب برای کیست؟
دن آریلی استاد روانشناسی و اقتصاد رفتاری دانشگاه دوک است. او به روانشناسی تصمیمگیری و افتصاد رفتاری علاقه دارد. کتاب های او معمولاً در دستهی آثار پرفروش قرار میگیرند؛ از جمله کتاب نابخردیهای پیشبینیپذیر.
در این کتاب به درک بهتر روانشناسی تقلب با هدف مهار خود و دیگران دست پیدا میکنیم.
ما باور داریم که آدمهایی خوب و صادق هستیم. متأسفانه این گزاره همیشه درست نیست. همهی ما گاهی تقلب میکنیم. ما کلاهبردارهای حرفهای نیستیم؛ اما هر روز دروغ میگوییم، کلک میزنیم و تقلب میکنیم. دلیل ما برای این رفتار معمولاً نابخردانه است. تقلب همهجا دیده میشود. در مدرسه، اداره، خانه و حتی در ذهن ما. بله، ما حتی خودمان را نیز گول میزنیم.
چرا تا این اندازه فریبکار هستیم؟
در کتاب پشت پرده ریاکاری، دن آریلی، به بررسی دو نیروی متضاد میپردازد که ما را در دوراهی دروغ و صداقت قرار میدهد. او آزمایشهای متعددی را انجام میدهد و تلاش میکند انگیزهها و عوامل دروغگویی (مانند اخلاق، خستگی و وسوسه) را کشف کند. در این کتاب آریلی تصویر جذابی از دروغگویی و تقلب ترسیم میکند.
آیا فکر میکنید که فقط «چند سیب گندیده» باعث میشوند که این قدر دروغ و فریب در جامعه زیاد شود؟ یا شاید مشکل جدیتر از این حرفها است؟ متأسفانه گزینهی دوم صحیح است: همهی ما دروغگو هستیم!
مثلاً، یک فروشگاه، در مرکزِ هنری واشتگتندیسی، به روشی سنتی اداره میشد و بهجای سیستم حسابداری، یک صندوق پرداخت داشت. اوضاع کسبوکار آنها خوب بود، اما از آنها سالانه حدود ۱۵۰ هزار دلار دزدیده میشد. این فروشگاه تلاش کرد سارق را پیدا کند و در نهایت هم مچ یکی از کارمندهای خود را گرفت. صاحب فروشگاه انتظار داشت داستان دزدی تمام شود، اما دزدی همچنان ادامه داشت. بالاخره این شرکت تصمیم گرفت که روش ادارهی فروشگاه خود را تغییر دهد. برای همین آنها یک سیستم دقیق حسابداری برای ثبت موجودی، لیست قیمتها و آمار فروش راهاندازی کردند.
این سیستم مؤثر بود. از آنجا به بعد دیگر پولی دزدیده نشد. دزد واقعی چه کسی بود؟
در بررسی بیشتر مشخص شد که مشکل فروشگاه فقط یک کارمندِ دزد نبود. همهی کارمندان مقدار ناچیزی پول میدزدیدند. البته گاهی تقلب در مقیاسی بزرگ رخ میدهد. مثلاً شرکت انران (Enron) را در نظر بگیرید. یکی از بزرگترین شرکتها در ایالات متحده که با استفاده از تکنیکهای «خلاقانه»ی حسابداری، به ثروت و موفقیت رسید.
کارمندان انران اعداد مالی را جعل میکردند و با صورتسازی، دربارهی درآمدها و سود و زیان شرکت دروغ میگفتند. مشاوران و مؤسسات حسابرسی و هیئتمدیرهی شرکت هم به این فریبکاریها کمک میکردند. اما بالاخره حقیقت آشکار شد و شرکت سقوط کرد.
اگر فقط «چند سیب گندیده» مسئول بیشتر تقلبها و دزدیها بودند، کار ما خیلی آسان میشد. اما همانطور که در ادامه میبینیم، بیشتر فریبها، از یک رشته کارهای کوچک شروع میشوند که مردم آنها را منظم انجام میدهند.