وقتی رضاشاه به قدرت رسید از اولین کارهایی که کرد این بود که حرمسرای قاجاریها را تخریب کرد و تمام زنانی که در حرمسرا بودند آواره شدند. محل حرمسرا نبش ناصرخسرو در باب همایون بود. جایی که الان وزارت اقتصاد است. رضاشاه آن ساختمان را تخریب کرد و به جای آن، ساختمان وزارت دارایی را ساخت.
با این کار رضاشاه و آواره شدن زنان حرمسرا، جمعیت «زنان روسپی» زیاد شد. صدها زن و دختر که هیچ تخصصی نداشتند، (حتی خیلیهایشان شناسنامه و هویتی هم نداشتند) آواره کوچه و خیابان شدند و به سمت حاشیه شهر، دروازه قزوین رفتند و همان جا مستقر شدند و آن محل به «شهر نو» معروف شد.
رضاشاه با «تن فروشی» خیلی مخالف بود و به شهربانی دستور داد هر چیزی که هست را به خارج از شهر، بیرون دروازه قزوین منتقل کند. دیگر رسما تجارت خانه شده بود، دلالها و سردمداران شهرنو که به آنها «خانم رئیس» میگفتند، روسپیها را مدیریت میکردند.
شرایط شهرنو واقعا بد بود و شده بود محل تجمع قاچاقچی، معتاد، روسپیها و بچههایی که رسما کارگر جنسی شده بودند. مثلا روزنامه صدای وطن سال ۱۳۲۴ با یکی از دلالهای جنسی مصاحبه کرد، دلال گفته بود که اینجا جنسمان جور است از ۱۰ تا ۲۰ سال، پسر، دختر، چاق، لاغر، بلند، کوتاه، سفید، سیاه، هرچه بخواهی.
تعداد روسپیها حدود ۵۰ هزار نفر بود. این شد که برایشان قانون تنظیم کردند، مثلا روسپیها باید کارت سلامت میگرفتند، برای نگه داشتن این کارت سلامت هم هر هفته باید میرفتند درمانگاه و هر شش ماه یک بار هم آزمایش خون میدادند.
هرچند مخالفتهایی در ظاهر میشد، ولی دیگر شهربانی رسما روسپیگری را به عنوان یک کسب و کار به رسمیت شناخته بود که بی دلیل هم نبود. حکومت از یک جایی به بعد سعی کرد از این نیروها استفاده کند. مثلا در کودتای ۲۸ مرداد، اهالی شهرنو را سراغ مصدق و همراهانش فرستاد. اینها همه گذشت تا سال ۵۷.
بعد از انقلاب سال ۵۷ حکومت رسما شده بود جمهوری اسلامی و خب اسلام هم طبیعتا مخالف روسپیگری بود. این شد که انقلابیون شروع کردند تظاهرات جلوی شهرنو، به داخل شهر رفتند، خانه و مغازهها را آتش زدند، ولی خب مخالفهای زیادی هم داشتند که موفق شدند مردم را متفرق کنند تا این که مرداد ۵۸ رسید.
مرداد ۵۸ رسما شهرنو را تعطیل کردند. کمیته انقلاب آنجا دفتر زد و شروع به تخریب کردند. برخی از از سردستههای روسپیخانههای معروف مانند پری بلنده، اشرف چهار چشم، سیمین بی ام و و… را هم اعدام کردند و این پایان «شهرنو» بود.
نکته مهمی که وجود دارد این است که جلوگیری از «روسپیگری» با بگیر و ببند و اعدام و زندان جواب نمیدهد، باید جلوی انگیزه این کار گرفته شود، تا وقتی مشکل اقتصادی، گرانی، بیکاری و اختلاف طبقاتی حل نشود، کل روسپیهای شهر را هم که اعدام کنند باز هم مشکلی حل نمیشود.