کتاب مهره حیاتی (Linchpin) به شما میگوید که چرا باید از انجام کارهای روزمره و مکانیکی در محل کار دست بردارید و بهجای آن به یک مهرهی حیاتی تبدیل شوید که تمام انرژی خود را برای کار میگذارد و برای شرکت ضروری است. این کار نهتنها باعث پیشرفت شغلی شما میشود، بلکه کار کردن را برایتان بسیار لذتبخشتر و پربارتر میکند.
ست گادین یک نویسندهی آمریکایی است که در زمینهی بازاریابی و کسبوکار مینویسد. او سابقهی فعالیت در حوزهی استارتاپ و فناوریهای نوین را دارد. او در اولین تجربهی حرفهای خود، مدیر برند شرکت اسپیناکر شد. پس از سه سال کار در این شرکت و با یک سرمایهی اولیه ۲۰ هزار دلاری، او شرکت خود را تأسیس کرد. سپس این شرکت را فروخت و به همراه مارک هرست، یک شرکت برای بازاریابی به نام یویوداین را در سال ۱۹۹۵ ایجاد کرد. در سال ۱۹۹۸، گودین شرکت یویوداین را با مبلغی نزدیک به سی میلیون دلار به یاهو فروخت و خودش معاون بازاریابی مستقیم یاهو شد. کتابهای گودین اغلب پرفروش هستند. کتاب گاو بنفش یکی از مشهورترین آثار او است.
اگر در شغلتان فقط باید از مقادیری دستورالعمل پیروی کنید، هر کس دیگری میتواند جایگزین شما شود.
هکتور وضعیت سختی دارد. او که یک کارگر روزمزد است، همراه بسیاری افراد دیگر هر روز صبح در یک گوشهی خیابان در شهر کوئینز منتظر میماند تا پیمانکاران بیایند و چند نفر از آنها را برای یک روز کار با حداقل دستمزد انتخاب کنند. از دید پیمانکاران، همهی این کارگران یکسان هستند و هیچ مهارت متمایزی ندارند. بنابراین دلیلی برای انتخاب هکتور نسبتبه سایر کارگران وجود ندارد. به همین دلیل، هکتور اگر انتخاب شود، خوششانس است.
انقلاب صنعتی با کشف این واقعیت جرقه خورد که برای تولید محصولات پیچیده، نیازی به افراد با مهارت بالا نیست. از سوی دیگر، تقریباً هر فرآیند تولیدمحوری را میتوان به مراحل سادهتر تقسیم کرد که کارگران نسبتاً بیمهارت نیز میتوانند آنها را انجام دهند. آدام اسمیت نوشته است که ده کارگر کارخانهی سنجاقسازی که آموزشی سطحی دیدهاند و درنتیجه دستمزد پایینی دریافت میکنند، میتوانند هزار برابر بیشتر از یک کارگر ماهر، سنجاق تولید کنند.
به همین دلیل است که بسیاری از مشاغل تولیدی ساده هستند و تنها چیزی که از کارکنان میخواهند این است که حاضر شوند و دقیقاً دستورالعملها را دنبال کنند؛ مانند چرخدندههای یک ماشین. اگر شما چنین کارگری هستید، مشکل این است که بهراحتی جایگزین میشوید و قطعاً در موقعیتی نیستید که بتوانید برای افزایش حقوق مذاکره کنید. در نظر بگیرید که چگونه مشاغل تولیدی در غرب به چین و هند واگذار میشوند، جایی که مردم به همان اندازهی مردم غرب دستورالعملها را دنبال میکنند؛ اما با هزینهای بسیار کمتر.
امروزه حتی مشاغل اداری هم که ظاهراً در برابر برونسپاری مقاوم بودند، تهدید میشوند. کارگزاران بورس، کارمندان آژانسهای مسافرتی، منشیها و دیگر شغلهایی که عادت داشتند فقط در محل کار حاضر شوند و آنچه را به آنها گفته میشود انجام دهند، همه بیش از پیش جایگزین میشوند و کارشان برونسپاری شده است. هر کسی میتواند مشاغلی را انجام دهد که فقط در آنها دستورالعملها دنبال میشوند.
کار برای عدهی بسیاری از مردم به معنای حضور فلان ساعت در روز در ازای دریافت حقوق ماهیانه است. آنها کارشان را خستهکننده، ناامیدکننده و اجباری میدانند. حدس میزنید چه بلایی سرشان میآید؟ نبود انگیزه در آنها از چشم مدیرانشان پنهان نمیماند و وقتی شرایط سخت میشود، اولین کسانی هستند که اخراج میشوند. این ارتش کارگران بیتفاوت، فرصتی را برای کسانی فراهم میکنند که حاضر نیستند معمولی باشند؛ یعنی برای «مهرههای حیاتی»، کسانی که برای شرکتشان غیرقابلجایگزینی هستند.
نیازی نیست مدیرعامل باشید تا به یک مهرهحیاتی تبدیل شوید. به یک باریستای فوقالعاده خوشبرخورد فکر کنید که خدمات عالیاش باعث میشود شما به مشتری دائم آن کافیشاپ تبدیل شوید؛ حتی اگر آن کافیشاپ نزدیکترین یا ارزانترین کافیشاپ نباشد. آن باریستا یک مهرهحیاتی است، زیرا آن کافیشاپ نمیتواند بهراحتی فردی با همین اشتیاق در ارائهی خدمات را جایگزین او کند.
مهرههای حیاتی مانند هنرمندان هستند. آنها تمام انرژی، قلب و روح خود را در کارشان میگذارند. آنها نیازی به دستورالعملهای دقیق ندارند؛ بلکه خود راهحلها را برای حل مشکلات و انجام کارهایشان پیدا میکنند. و این کار را با چنان درخشش و اشتیاقی انجام میدهند که معروف میشوند. درحالیکه دیگران در حاشیه ایستادهاند، مهرههای حیاتی کنترل همه چیز را در دست گرفتهاند. قابلیتهای مهرههای حیاتی، آنها را نه فقط کمی باارزشتر، بلکه صدها برابر باارزشتر از کارگران بیروح معمولی میکند.
بنابراین، مهرههای حیاتی همیشه کار پیدا میکنند و بهخوبی با آنها رفتار میشود. مدیر هر شرکتی که یکی از آنها را از دست بدهد، قطعاً احمق است. و هنگامی که یک مهرهحیاتی به دنبال کار جدیدی باشد، معمولاً شهرت او از قبل به جایی رسیده و میتواند مطمئن باشد که کارفرمایان بهسرعت او را جذب خواهند کرد.
117 پاسخ
راهبری دیدگاهها
ترس، مغز خرنده، معمولی بودن 👌🏻👌🏻
اگر با نیت خوب و نه برای فریب دادن دیگران، به آنها هدیه دهید، در موردتان صحبت میشود و در ازای هدیهی خود پاداش میگیرید. مهرههای حیاتی که خود را وقف کارشان میکنند تا چنین هدایایی ببخشند، بهخوبی شناخته میشوند، تحسین میگردند و خواستنی میشوند. هنرمندان واقعی هنر خود را بدون تقاضا یا انتظار برای جبران، هدیه میدهند؛ آنها ذاتاً میتوانند اثر هنری تولید کنند
برای من بهترین جمله کتاب این بود که ترس عامل اصلی مهره حیاتی نشدن است..اینو با همه وجود حس کردم..ترس از چیزهایی که احتمالا هیچ وقت هم اتفاق نیفته!
در کل به نظرم ارزش داره کامل خونده بشه
اگر در شغلتان فقط باید از مقادیری دستورالعمل پیروی کنید، هر کس دیگری میتواند جایگزین شما شود.
درحالیکه دیگران در حاشیه ایستادهاند، مهرههای حیاتی کنترل همه چیز را در دست گرفتهاند.
با تشکر از تیم خوب اکوتوپیا بابت راه اندازی بخش خلاصه کتاب و ارائه خلاصه با کیفیت کتب خواندنی و راه اندازی این چالش دوست داشتنی، دم شما گرم…
دست از تولید و تحویل دادن برندارید.
کتاب خوبی بود ولی باید در فهمیدن مفاهیم کتاب یکم دقت کنیم که دچار برداشت اشتباه نشیم ، قرار نیست که در کاری که اصلا مناسب شما نیست یا ارزش شما رو نمیدونن صد خودتون رو بزارید چون حتی اگر رشت هم کنید دارید در جای اشتباهی رشت میکنید یا مثلاً در سازمانی که همه رتبه ها با چاپلوسی و پارتی بازی به دست اومده با نهایت تلاش کار کردن و انجام کار های اضافه زیاد نه تنها شما رو رشت نمیده بلکه باعث میشه کار های که وظیفتون نیست تبدیل به وظیفه بشه و بعد از یه مدت که اتفاقی برای شما نیفته نا امید میشید و دیگه نمیتونید با انگیزه قبل کار کنید و چون کارفرما عادت کرده به این کارهای اضافه ای که انجام میدادید فکر میکنه شما کم کاری میکنید در نتیجه شما رو اخراج میکنن
پس دقت کنید که در کجا به فکر رشت هستید ، این توصیه های کتاب برای یه جای مناسب و معمولی هست ، اول شرایط خودتون رو تطابق بدید بعد اجرا کنید که دچار نا امیدی و حس بی ارزشی نشید
برای موفقیت در دنیای امروز، باید به مردم هدایای واقعی و بیمنت بدهید. با این خیلی موافقم. این کار بقیه چیزا رو با خودش میاره
عامل اصلی تبدیل نشدن به یک مهرهحیاتی، ترس است.👏👏
واقعا همینه
برای منم پیش امده که میتونستم ارتقا شغل داشته باشم ولی از اونجایی که مغز به کار روتینش عادت کرده و از تجربه های جدید به دلیل قضاوت شدن میترسه ،اون کار انجام نشد
و جالب دقیقا بهانه ای می اورد که الان وقتی بهش فکر میکنم میبینم چقدر سطحی و کم ارزش بودن ولی در اون زمان برام انگار بهترین دلیل بودن
هنرمندان نگران داشتن ایدههای بد محکومبهشکست نیستند؛ زیرا میدانند تا زمانی که مداوماً اثر هنری تولید کنند، ایدههای خوب نیز به وجود خواهند آمد.
((عامل اصلی تبدیل نشدن به یک مهرهحیاتی، ترس است.))
هنگام مطالعه یاد افرادی میوفتادم که میگویند قرار است هوش مصنوعی جایگزین ما شود!! بله من اینطور برداشت میکنم که جایگزین آنها میشود ولی نه جایگزین مهره های حیاتی!
پس تلاش کنید که در حوزه خود ، مهره حیاتی باشید.
امروزه، شما دیگر نمیتوانید با معمولی بودن و فقط پیروی از دستورالعملها موفق شوید
درباره کنترل کردن مغز خزنده اگه منبعی معرفی کنید در تکمیل این کتاب خیلی عالی میشه. باتشکر از شما
بترس اما انجامش بده
عالی بود، سپاس🌷🌷
گرچه من فکر میکنم بجز ترس ، تنبلی یا همان راحت طلبی هم افراد رو معمولی بار میاره ، برای کلیدی بودن باید بر حس راحت طلبی هم غلبه کرد، هر چند تلاش هایی که برای منحصر به فرد بود میکنیم روزی برای ما راحتی و آرامش به ارمغان میاره.
خوب بود
واسه مایی که کارمند دولتی هستیم هرچقدر هم که انگیزه و انرژی بذاریم فرقی نداره
امیدوارم که توهم مهره حیاتی بودن نداشته باشیم.
مغز خزندهی شما، شما را میترساند تا مانع از تبدیل شدن شما به یک مهرهحیاتی شود.
شکراله
مهره های حیاتی غیر قابل جایگزین هستند و به همین دلیل بهترین مشاغل را بدست می آورند.
مهره حیاتی نه تنها در کار تو زندگی شخصی هم همینجوری جواب میده
مخصوصا با این رشد تکنولوژی خیلی نیاز به درک بهتر مفهوم مهره حیاتی داریم.
مهرههای حیاتی چگونه ارزش زیادی ایجاد میکنند؟
کار خود را با تمام وجود انجام دهید و آن را به سکویی برای هنرنمائی خود تبدیل کنید.
مثل هنرمندان واقعی کارها را به اتمام برسانید و آنها را بهموقع تحویل دهید.
برای موفقیت در دنیای امروز، باید به مردم هدایای واقعی و بیمنت بدهید.
درود و خداقوت🌱خیلی خوب بود و کاربردی نکته ی جالبی که من دوست داشتم:
1_مهره های حیاتی همان ترسی را احساس میکنند که دیگران احساس میکنند،اما آنها فقط آن را می پذیرند و به راه خود ادامه میدهند،زیرا کارهای زیادی برای انجام دادن دارند.
2_همه ی هنرمندان که نقاش،مجسمه ساز یا آهنگساز نیستند،هرکسی که با دادن هدیه ای معنوی به دیگران ،کسی را تغییر دهد،یک هنرمند است.
به خصوص این جمله خیلی خیلی عالی بود خیلی دوستش داشتم،تشکر از سایت خوبتون و زحمات بی نهایتتون✨💚🥰
به نظر من مهمه که در هر کاری که انجام می دهید بهترین خودتون باشید و با تمرکز و انرژی بالا کارها را انجام بدید همین شمارو برجسته می کنه . تقریبا خلاصه کتاب هم همین نکته است .
کتاب خیلی ایدهآلگرایانه نوشته شده و توی سازمانهای کوتوله پرور این اقدامات موجب حذف شما ازش میشه!
معمولی نبودن نیاز به مقابله با ترس و افکار ذهن خزنده داره، مثل هنرمندان از خلاقیت در کار استفاده کردن و خود را منحصر به فرد کردن تا قابل جایگزین شدن نباشیم، هدیه دادن بی منت یکی از روشهای دیگر برای منحصر به فرد بودن هست.
به نظرم این کتاب فقط داشت میگفت که برده خوبی باشید برای بالا دستی … 😐 سعی کنیم صاحب کاری باشیم که مهره حیاتی برامون کار کنه .
مهرههای حیاتی مانند هنرمندان هستند. آنها تمام انرژی، قلب و روح خود را در کارشان میگذارند. آنها نیازی به دستورالعملهای دقیق ندارند؛ بلکه خود راهحلها را برای حل مشکلات و انجام کارهایشان پیدا میکنند. و این کار را با چنان درخشش و اشتیاقی انجام میدهند که معروف میشوند.
سلام. لطفا اسم انگلیسی کتابها رو هم بزارید که نهایت بهره رو ببریم.
مغز خزنده شما، شمارا میترساند تا مانع تبدیل شدن شما به یک مهره حیاتی شود.
امان از مغز خزنده😔
واقعا ترس جلوی خیلی چیزارو میگیره. و باید تلاش کنیم نترسیم و مهره حیاتی بشیم.
راهبری دیدگاهها