جلد کتاب مهره حیاتی

کتاب مهره ‌حیاتی

آیا شما غیرقابل‌جایگزین هستید؟

371 نفر در حال مطالعه این کتاب هستند.

کتاب مهره حیاتی (Linchpin) به شما می‌گوید که چرا باید از انجام کارهای روزمره و مکانیکی در محل کار دست بردارید و به‌جای آن به یک مهره‌‌ی حیاتی تبدیل شوید که تمام انرژی خود را برای کار می‌گذارد و برای شرکت ضروری است. این کار نه‌تنها باعث پیشرفت شغلی شما می‌شود، بلکه کار کردن را برایتان بسیار لذت‌بخش‌تر و پربارتر می‌کند.

ست گادین یک نویسنده‌ی آمریکایی است که در زمینه‌ی بازاریابی و کسب‌وکار می‌نویسد. او سابقه‌ی فعالیت در حوزه‌ی استارتاپ و فناوری‌های نوین را دارد. او در اولین تجربه‌ی حرفه‌ای خود، مدیر برند شرکت اسپیناکر شد. پس از سه سال کار در این شرکت و با یک سرمایه‌ی اولیه ۲۰ هزار دلاری، او شرکت خود را تأسیس کرد. سپس این شرکت را فروخت و به همراه مارک هرست، یک شرکت برای بازاریابی به نام یویوداین را در سال ۱۹۹۵ ایجاد کرد. در سال ۱۹۹۸، گودین شرکت یویوداین را با مبلغی نزدیک به سی میلیون دلار به یاهو فروخت و خودش معاون بازاریابی مستقیم یاهو شد. کتاب‌های گودین اغلب پرفروش هستند. کتاب گاو بنفش یکی از مشهورترین آثار او است.

خلاصه کتاب مهره ‌حیاتی

حاوی 6 ایده کلیدی
Linchpin
Are You Indispensable?
ایده‌های کلیدی کتاب
مقدمه

مقدمه‌ای بر کتاب مهره حیاتی

اگر در شغلتان فقط باید از مقادیری دستورالعمل پیروی کنید، هر کس دیگری می‌تواند جایگزین شما شود.

هکتور وضعیت سختی دارد. او که یک کارگر روزمزد است، همراه بسیاری افراد دیگر هر روز صبح در یک گوشه‌ی خیابان در شهر کوئینز منتظر می‌ماند تا پیمانکاران بیایند و چند نفر از آن‌ها را برای یک روز کار با حداقل دستمزد انتخاب کنند. از دید پیمانکاران، همه‌ی این کارگران یکسان هستند و هیچ مهارت متمایزی ندارند. بنابراین دلیلی برای انتخاب هکتور نسبت‌به سایر کارگران وجود ندارد. به همین دلیل، هکتور اگر انتخاب شود، خوش‌شانس است.

انقلاب صنعتی با کشف این واقعیت جرقه خورد که برای تولید محصولات پیچیده، نیازی به افراد با مهارت بالا نیست. از سوی دیگر، تقریباً هر فرآیند تولیدمحوری را می‌توان به مراحل ساده‌‌تر تقسیم کرد که کارگران نسبتاً بی‌مهارت نیز می‌توانند آن‌ها را انجام دهند. آدام اسمیت نوشته است که ده کارگر کارخانه‌ی سنجاق‌سازی که ‌آموزشی سطحی دیده‌اند و درنتیجه دستمزد پایینی دریافت می‌کنند، می‌توانند هزار برابر بیشتر از یک  کارگر ماهر، سنجاق تولید کنند.

به همین دلیل است که بسیاری از مشاغل تولیدی ساده هستند و تنها چیزی که از کارکنان می‌خواهند این است که حاضر شوند و دقیقاً دستورالعمل‌ها را دنبال کنند؛ مانند چرخ‌دنده‌های یک ماشین. اگر شما چنین کارگری هستید، مشکل این است که به‌راحتی جایگزین می‌شوید و قطعاً در موقعیتی نیستید که بتوانید برای افزایش حقوق مذاکره کنید. در نظر بگیرید که چگونه مشاغل تولیدی در غرب به چین و هند واگذار می‌شوند، جایی که مردم به همان اندازه‌ی مردم غرب دستورالعمل‌ها را دنبال می‌کنند؛ اما با هزینه‌ای بسیار کمتر.

امروزه حتی مشاغل اداری هم که ظاهراً در برابر برون‌سپاری مقاوم بودند، تهدید می‌شوند. کارگزاران بورس، کارمندان آژانس‌های مسافرتی، منشی‌ها و دیگر شغل‌هایی که عادت داشتند فقط در محل کار حاضر شوند و آنچه را به آن‌ها گفته می‌شود انجام دهند، همه بیش از پیش جایگزین می‌شوند و کارشان برون‌سپاری شده است. هر کسی می‌تواند مشاغلی را انجام دهد که فقط در آن‌ها دستورالعمل‌ها دنبال می‌شوند.

ایده کلیدی 1

1مهره‌های حیاتی غیرقابل‌جایگزین هستند و به همین دلیل بهترین مشاغل را به دست می‌آورند

کار برای عده‌ی بسیاری از مردم به معنای حضور فلان ساعت در روز در ازای دریافت حقوق ماهیانه است. آن‌ها کارشان را خسته‌کننده، ناامیدکننده و اجباری می‌دانند. حدس می‌زنید چه بلایی سرشان می‌آید؟ نبود انگیزه در آن‌ها از چشم مدیرانشان پنهان نمی‌ماند و وقتی شرایط سخت می‌شود، اولین کسانی هستند که اخراج می‌شوند. این ارتش کارگران بی‌تفاوت، فرصتی را برای کسانی فراهم می‌کنند که حاضر نیستند معمولی باشند؛ یعنی برای «مهره‌های حیاتی»، کسانی که برای شرکتشان غیرقابل‌جایگزینی هستند.

نیازی نیست مدیرعامل باشید تا به یک مهره‌حیاتی تبدیل شوید. به یک باریستای فوق‌العاده خوش‌برخورد فکر کنید که خدمات عالی‌اش باعث می‌شود شما به مشتری دائم آن کافی‌شاپ تبدیل شوید؛ حتی اگر آن کافی‌شاپ نزدیک‌ترین یا ارزان‌ترین کافی‌شاپ نباشد. آن باریستا یک مهره‌حیاتی است، زیرا آن کافی‌شاپ نمی‌تواند به‌راحتی فردی با همین اشتیاق در ارائه‌ی خدمات را جایگزین او کند.

مهره‌های حیاتی مانند هنرمندان هستند. آن‌ها تمام انرژی، قلب و روح خود را در کارشان می‌گذارند. آن‌ها نیازی به دستورالعمل‌های دقیق ندارند؛ بلکه خود راه‌حل‌ها را برای حل مشکلات و انجام کارهایشان پیدا می‌کنند. و این کار را با چنان درخشش و اشتیاقی انجام می‌دهند که معروف می‌شوند. درحالی‌که دیگران در حاشیه ایستاده‌اند، مهره‌های‌ حیاتی کنترل همه چیز را در دست گرفته‌اند. قابلیت‌‌های مهره‌های‌ حیاتی، آن‌ها را نه فقط کمی باارزش‌تر، بلکه صدها برابر باارزش‌تر از کارگران بی‌روح معمولی می‌کند.

بنابراین، مهره‌های‌ حیاتی همیشه کار پیدا می‌کنند و به‌خوبی با آن‌ها رفتار می‌شود. مدیر هر شرکتی که یکی از آن‌ها را از دست بدهد، قطعاً احمق است. و هنگامی که یک مهره‌‌حیاتی به دنبال کار جدیدی باشد، معمولاً شهرت او از قبل به جایی رسیده و می‌تواند مطمئن باشد که کارفرمایان به‌سرعت او را جذب خواهند کرد.

ایده کلیدی 2

2عامل اصلی تبدیل نشدن به یک مهره حیاتی، ترس است

برای مشاهده این بخش از محتوا لطفا وارد حساب کاربری خود شوید.
ایده کلیدی 3

3اجازه ندهید ترس شما را متوقف کند، تصمیم بگیرید که یک مهره حیاتی شوید

برای مشاهده این بخش از محتوا لطفا وارد حساب کاربری خود شوید.
ایده کلیدی 4

4با تمام وجود کار کنید و آن را به سکویی برای هنرنمائی خود تبدیل کنید

برای مشاهده این بخش از محتوا لطفا وارد حساب کاربری خود شوید.
ایده کلیدی 5

5هنرمندان واقعی کارها را به اتمام می‌رسانند و تحویل می‌دهند

برای مشاهده این بخش از محتوا لطفا وارد حساب کاربری خود شوید.
ایده کلیدی 6

6برای موفقیت در دنیای امروز، باید به مردم هدایای واقعی و بی‌منت بدهید

برای مشاهده این بخش از محتوا لطفا وارد حساب کاربری خود شوید.
خلاصه نهایی

پیام کلیدی کتاب

برای مشاهده این بخش از محتوا لطفا وارد حساب کاربری خود شوید.
کتاب‌های دیگر از ست گادین
11 کتاب
نظرات و دیدگاه‌های شما
117 دیدگاه

117 پاسخ

  1. ترس رو کنار گذاشتن و با تمام وجود کار کردن عامل مهمی در مهره تاثیر گذار بودنه

  2. چند درس از کتاب مهره حیاتی

    اگر میخواهید مهره حیاتی باشید کارهایی را انجام دهید که هنوز انجام نشده است

    موفقیت را اینطور برای خودتان توصیف کنید: بخشنده باشید، کسی را درک کنید یا مسیری را ببینید که دیگران نمی بینند

    ترس را به آغوش بکشید، مسیرهای متعددی را دنبال کنید و راههای مختلفی برای پیروزی بسازید

    سخاوتمند باشید، تا درآمد بیشتر کسب کنید:
    هر چه بیشتر بدانید، افراد بیشتری از شما کمک می طلبند و فرقی نمی کند نقاشی می فروشید، نوآوری می کنید یا خدمات ارائه می دهید

    تنگناها محلی برای شناخت و آشنایی با مهره های کلیدی ست: تنها چیزی که هنرمندان عالی را از هنرمنداندمتوسط جدا میکنه، توانایی شون برای پشت سر گذاشتن شیب هاست

    فروتنی خصوصیتی بی نظیر در مهره های کلیدی: زمانی که کارها به ناچار بر اساس برنامه ریزی پیش نمی رود فروتنی باعث میشود مشکل رابا مهربانی و نه با خودبینی حل کنیم

  3. باید بدون توجه به اینکه چقدر میترسید،انتخاب کنید که یک مهره برجسته و غیر قابل جایگزین شوید.
    ممنون بابت کتابخونه خوبتون

  4. مهره‌‌‌های حیاتی غیرقابل‌جایگزین هستند؛ بنابراین بهترین شغل‌ها را به دست می‌آورند.

  5. کتاب جالبی بود و خیلی مفید بود برای من اینکه معمولی نباش مغز خزنده باعث ترس میشه و باید بر اون غلبه کرد و توی کارت بهترین باش

  6. نکات جالبی در کتاب بیان شده‌اند. مخصوصا دادن هدیه به مردم بدون چشم داشت.

  7. هنرمندان واقعی هنر خود را بدون تقاضا یا انتظار برای جبران، هدیه می‌دهند؛ آن‌ها ذاتاً می‌توانند اثر هنری تولید کنند.
    سپاس از شما

  8. مغز خزنده‌ی شما، شما را می‌ترساند تا مانع از تبدیل شدن شما به یک مهره‌حیاتی شود.
    اجازه ندهید ترس شما را متوقف کند و تصمیم بگیرید که یک مهره‌حیاتی شوید

  9. کتاب “مهره حیاتی” از ست گادین یه جور دعوت‌نامه برای ترک منطقه امنه. گادین توی این کتاب به ما یادآوری می‌کنه که توی دنیایی که اغلب کارها اتوماتیک یا توسط آدم‌های جایگزین‌شدنی انجام می‌شن، مهم‌ترین چیزی که می‌تونی ارائه بدی، خلاقیت و ارزش‌آفرینی خاص خودته. چیزی که بیشتر از همه توجهم رو جلب کرد، جایی بود که توضیح می‌ده چطور می‌تونی غیرقابل‌جایگزین بشی، نه با بیشتر کار کردن، بلکه با متفاوت کار کردن.

    تصور کن توی یه رستوران کار می‌کنی، وظیفه‌ات فقط پذیرایی از مشتری‌هاست. اما به جای یه پذیرایی معمولی، یاد می‌گیری که اسم مشتری‌ها رو به خاطر بسپری، سفارش‌های قبلیشون رو یادآوری کنی، یا یه لبخند گرم‌تر تحویلشون بدی. همین جزئیات ساده، تو رو از بقیه متمایز می‌کنه. گادین می‌گه همین توانایی‌ها که شاید کوچک به نظر برسن، می‌تونن تو رو تبدیل به کسی کنن که نبودنش واقعاً حس می‌شه.

    از طرفی، گادین تأکید می‌کنه که نباید منتظر اجازه یا فرصت از دیگران باشی؛ خودت باید قدم برداری و ابتکار عمل داشته باشی. به نظرم این پیامش عمیقاً با زندگی واقعی ما گره خورده. خیلی وقت‌ها خودمون رو توی قالب‌های مشخصی محدود می‌کنیم و فکر می‌کنیم که همین که کارمون رو درست انجام بدیم کافیه. ولی گادین می‌گه: نه، تو باید اثرگذار باشی، یه مهره حیاتی باشی که حذفش کل سیستم رو مختل کنه.

    این کتاب مثل یه نقشه راهه برای آدم‌هایی که نمی‌خوان فقط بخشی از جریان باشن، بلکه می‌خوان موج ایجاد کنن. شاید همین ایده‌ها باعث شد من هم به این فکر کنم که چطور توی کار و زندگی‌م بیشتر از چیزی که انتظار می‌ره، ارائه بدم.

  10. این ارتش کارگران بی‌تفاوت، فرصتی را برای کسانی فراهم می‌کنند که حاضر نیستند معمولی باشند؛ یعنی برای «مهره‌های حیاتی»، کسانی که برای شرکتشان غیرقابل‌جایگزینی هستند.

  11. کتاب جالبی بود
    این نکته رو یاد گرفتم که توی جهان امروز اینکه سعی کنیم به یک مهره حیاتی تبدیل بشیم چقدر مهمه.

    1. بله واقعا باید از حاشیه امن بیرون آمد و بر ترس ها غلبه کرد تا مهره کارآمد و کلیدی باشیم.

  12. اما امروزه، تأثیرات مغز خزنده می‌تواند آسیب‌زا باشد. برای مثال، وقتی قرار است جلوی جمعی صحبت کنیم، مغز خزنده به‌شدت ترس ایجاد می‌کند و در حالی که از کوره در رفته است می‌گوید: «نه، خودت را در معرض نگاه دیگران قرار نده که به تو بخندند، بر سرت فریاد بزنند یا به تو حمله کنند!» به این ترتیب، اگر در تلاش باشید تا به یک مهره‌‌حیاتی برجسته تبدیل شوید، مغز خزنده، شما را پر از ترس و تردید می‌کند. مغز خزنده می‌خواهد شما در حالت متوسط بمانید؛ زیرا این راهی است که تاکنون برای بقایش از آن استفاده کرده است: پنهان شدن از دست شکارچیان.

  13. برای موفقیت در دنیای امروز، باید به مردم هدایای واقعی و بی‌منت بدهید

  14. امروزه، شما دیگر نمی‌توانید با معمولی بودن و فقط پیروی از دستورالعمل‌ها موفق شوید. در مقابل باید بدون توجه به اینکه چقدر می‌ترسید، انتخاب کنید که یک مهره‌حیاتی برجسته و غیرقابل‌جایگزین شوید. مهره‌‌‌های حیاتی مانند هنرمندان هستند؛ آن‌ها کار خود را سکویی برای هنرنمائی‌شان می‌بینند و هر روز با تمام وجود مشغول کار می‌شوند. هنر آن‌ها یک هدیه‌ی منحصربه‌فرد و ارزشمند است که بی‌حدوحصر به دیگران می‌بخشند.

  15. از دایره امن بیایم بیرون و با ترس مواجه شیم. چون لازمه اگر میخوایم به مهره حیاتی تبدیل شیم
    کمالگرایی رو کنار بزاریم و دچار اهمال کاری نشیم و کار خود را تحویل بدیم

  16. مهره های حیاتی غیر قابل جایگزینی هستند پس نترسیم و از نقطه ی امن خودمان خارج شویم

  17. (1)کار نیک ‌کردن از پرکردن است.. یعنی کار رو کامل انجام بدید. این می‌تونه شما رو برجسته کنه.
    (2) بیشتر بدونید. این می‌تونه شما رو مهره حیاتی کنه.
    (3) به بقیه کمک کنید موفق بشند، باور کنید که موفقیت بقیه، جلوی موفقیت شما رو نمی‌گیره…

  18. چهاردهم تمام
    من اولین بار با این کتاب توسط پادکست بی پلاس آشنا شدم و بعد چون جذاب بود برام مطالعه اش کردم کتابی بسیار عالی هست که با انجام توصیه های آن تبدیل به یک مهره حیاتی و غیر قابل جایگزین خواهید شد

  19. لوگوی کتابخانه اکوتوپیا
    جستجو …
    جستجو در کتابخانه …
    اکوتوپیا ‎ / ‎ کتابخانه ‎ / ‎ مهره ‌حیاتی
    جلد کتاب مهره حیاتی
    کتاب مهره ‌حیاتی
    آیا شما غیرقابل‌جایگزین هستید؟
    نویسنده:
    تصویر ست گادین
    ست گادین
    (Seth Godin)
    مطالعه این کتاب را تمام کردم.
    ۴۳ نفر مطالعه این کتاب را تکمیل کرده‌اند.
    متن خلاصه کتاب
    متن خلاصه کتاب
    فقط در ۱۲ دقیقه می‌توانید این چکیده را بخوانید
    سال انتشار: ۲۰۱۰
    امتیاز 4.4 در Blinkist
    کتاب مهره حیاتی (Linchpin) به شما می‌گوید که چرا باید از انجام کارهای روزمره و مکانیکی در محل کار دست بردارید و به‌جای آن به یک مهره‌‌ی حیاتی تبدیل شوید که تمام انرژی خود را برای کار می‌گذارد و برای شرکت ضروری است. این کار نه‌تنها باعث پیشرفت شغلی شما می‌شود، بلکه کار کردن را برایتان بسیار لذت‌بخش‌تر و پربارتر می‌کند.

    دسته‌بندی‌‌ها:خلاصه کتاب‌ها| کتاب‌های توسعه فردی| کتاب‌های کسب و کار| کتاب‌های توسعه مهارت| کتاب‌های موفقیت
    کالکشن‌های حاوی این کتاب
    همه کالکشن‌ها
    تصویر کالکشن چالش ۱۰۰ کتاب در ۱۰۰ روز تا پایان سال ۱۴۰۳
    کتابخانه من
    چالش مطالعه ۱۰۰ کتاب تا پایان سال ۱۴۰۳
    حاوی ۱۴ کتاب
    خلاصه کتاب مهره ‌حیاتی
    حاوی ۶ ایده کلیدی
    مدت زمان لازم برای مطالعه: ۱۲ دقیقه
    Linchpin
    Are You Indispensable?
    ایده‌های کلیدی کتاب
    مقدمه
    مقدمه‌ای بر کتاب مهره حیاتی
    اگر در شغلتان فقط باید از مقادیری دستورالعمل پیروی کنید، هر کس دیگری می‌تواند جایگزین شما شود.

    هکتور وضعیت سختی دارد. او که یک کارگر روزمزد است، همراه بسیاری افراد دیگر هر روز صبح در یک گوشه‌ی خیابان در شهر کوئینز منتظر می‌ماند تا پیمانکاران بیایند و چند نفر از آن‌ها را برای یک روز کار با حداقل دستمزد انتخاب کنند. از دید پیمانکاران، همه‌ی این کارگران یکسان هستند و هیچ مهارت متمایزی ندارند. بنابراین دلیلی برای انتخاب هکتور نسبت‌به سایر کارگران وجود ندارد. به همین دلیل، هکتور اگر انتخاب شود، خوش‌شانس است.

    انقلاب صنعتی با کشف این واقعیت جرقه خورد که برای تولید محصولات پیچیده، نیازی به افراد با مهارت بالا نیست. از سوی دیگر، تقریباً هر فرآیند تولیدمحوری را می‌توان به مراحل ساده‌‌تر تقسیم کرد که کارگران نسبتاً بی‌مهارت نیز می‌توانند آن‌ها را انجام دهند. آدام اسمیت نوشته است که ده کارگر کارخانه‌ی سنجاق‌سازی که ‌آموزشی سطحی دیده‌اند و درنتیجه دستمزد پایینی دریافت می‌کنند، می‌توانند هزار برابر بیشتر از یک کارگر ماهر، سنجاق تولید کنند.

    به همین دلیل است که بسیاری از مشاغل تولیدی ساده هستند و تنها چیزی که از کارکنان می‌خواهند این است که حاضر شوند و دقیقاً دستورالعمل‌ها را دنبال کنند؛ مانند چرخ‌دنده‌های یک ماشین. اگر شما چنین کارگری هستید، مشکل این است که به‌راحتی جایگزین می‌شوید و قطعاً در موقعیتی نیستید که بتوانید برای افزایش حقوق مذاکره کنید. در نظر بگیرید که چگونه مشاغل تولیدی در غرب به چین و هند واگذار می‌شوند، جایی که مردم به همان اندازه‌ی مردم غرب دستورالعمل‌ها را دنبال می‌کنند؛ اما با هزینه‌ای بسیار کمتر.

    امروزه حتی مشاغل اداری هم که ظاهراً در برابر برون‌سپاری مقاوم بودند، تهدید می‌شوند. کارگزاران بورس، کارمندان آژانس‌های مسافرتی، منشی‌ها و دیگر شغل‌هایی که عادت داشتند فقط در محل کار حاضر شوند و آنچه را به آن‌ها گفته می‌شود انجام دهند، همه بیش از پیش جایگزین می‌شوند و کارشان برون‌سپاری شده است. هر کسی می‌تواند مشاغلی را انجام دهد که فقط در آن‌ها دستورالعمل‌ها دنبال می‌شوند.

    بعدی
    ایده کلیدی ۱
    مهره‌های حیاتی غیرقابل‌جایگزین هستند و به همین دلیل بهترین مشاغل را به دست می‌آورند
    کار برای عده‌ی بسیاری از مردم به معنای حضور فلان ساعت در روز در ازای دریافت حقوق ماهیانه است. آن‌ها کارشان را خسته‌کننده، ناامیدکننده و اجباری می‌دانند. حدس می‌زنید چه بلایی سرشان می‌آید؟ نبود انگیزه در آن‌ها از چشم مدیرانشان پنهان نمی‌ماند و وقتی شرایط سخت می‌شود، اولین کسانی هستند که اخراج می‌شوند. این ارتش کارگران بی‌تفاوت، فرصتی را برای کسانی فراهم می‌کنند که حاضر نیستند معمولی باشند؛ یعنی برای «مهره‌های حیاتی»، کسانی که برای شرکتشان غیرقابل‌جایگزینی هستند.

    نیازی نیست مدیرعامل باشید تا به یک مهره‌حیاتی تبدیل شوید. به یک باریستای فوق‌العاده خوش‌برخورد فکر کنید که خدمات عالی‌اش باعث می‌شود شما به مشتری دائم آن کافی‌شاپ تبدیل شوید؛ حتی اگر آن کافی‌شاپ نزدیک‌ترین یا ارزان‌ترین کافی‌شاپ نباشد. آن باریستا یک مهره‌حیاتی است، زیرا آن کافی‌شاپ نمی‌تواند به‌راحتی فردی با همین اشتیاق در ارائه‌ی خدمات را جایگزین او کند.

    مهره‌های حیاتی مانند هنرمندان هستند. آن‌ها تمام انرژی، قلب و روح خود را در کارشان می‌گذارند. آن‌ها نیازی به دستورالعمل‌های دقیق ندارند؛ بلکه خود راه‌حل‌ها را برای حل مشکلات و انجام کارهایشان پیدا می‌کنند. و این کار را با چنان درخشش و اشتیاقی انجام می‌دهند که معروف می‌شوند. درحالی‌که دیگران در حاشیه ایستاده‌اند، مهره‌های‌ حیاتی کنترل همه چیز را در دست گرفته‌اند. قابلیت‌‌های مهره‌های‌ حیاتی، آن‌ها را نه فقط کمی باارزش‌تر، بلکه صدها برابر باارزش‌تر از کارگران بی‌روح معمولی می‌کند.

    بنابراین، مهره‌های‌ حیاتی همیشه کار پیدا می‌کنند و به‌خوبی با آن‌ها رفتار می‌شود. مدیر هر شرکتی که یکی از آن‌ها را از دست بدهد، قطعاً احمق است. و هنگامی که یک مهره‌‌حیاتی به دنبال کار جدیدی باشد، معمولاً شهرت او از قبل به جایی رسیده و می‌تواند مطمئن باشد که کارفرمایان به‌سرعت او را جذب خواهند کرد.

    قبلی
    بعدی
    ایده کلیدی ۲
    عامل اصلی تبدیل نشدن به یک مهره حیاتی، ترس است
    تبدیل شدن به یک مهره‌‌حیاتی به این معناست که به اندازه‌ی کافی شجاع باشید تا خود را از مردم عادی جدا کنید. اما چرا این کار سخت است؟ چرا بیشتر ما از نورافکن‌ها فرار می‌کنیم؟ مغز انسان به مرور زمان و طی مراحل مختلفی تکامل یافته است و یکی از اولین بخش‌هایی که توسعه پیدا کرد، به‌اصطلاح مغز خزنده نامیده می‌شود. این قسمت از مغز، احساسات اولیه‌ای مانند ترس، گرسنگی و خشم را ایجاد می‌کند و در گذشته نقش بسیار مهمی در بقای ما داشته است. برای مثال، با هشدار به ما برای فرار از ببرهای تیزدندان. به دلیل اهمیت این نقش در بقای اجداد ما، هم‌چنان مغز خزنده تأثیر زیادی بر تفکر ما دارد.

    اما امروزه، تأثیرات مغز خزنده می‌تواند آسیب‌زا باشد. برای مثال، وقتی قرار است جلوی جمعی صحبت کنیم، مغز خزنده به‌شدت ترس ایجاد می‌کند و در حالی که از کوره در رفته است می‌گوید: «نه، خودت را در معرض نگاه دیگران قرار نده که به تو بخندند، بر سرت فریاد بزنند یا به تو حمله کنند!» به این ترتیب، اگر در تلاش باشید تا به یک مهره‌‌حیاتی برجسته تبدیل شوید، مغز خزنده، شما را پر از ترس و تردید می‌کند. مغز خزنده می‌خواهد شما در حالت متوسط بمانید؛ زیرا این راهی است که تاکنون برای بقایش از آن استفاده کرده است: پنهان شدن از دست شکارچیان. احتمالاً مغز خزنده حتی مجموعه‌ای از بهانه‌ها را برایتان می‌تراشد که چرا نمی‌توانید مهره‌‌حیاتی باشید، بهانه‌هایی مانند:

    تو هیچ ایده‌ی خوبی نداری!
    تو نمی‌دانی چه کاری باید انجام دهی!
    رئیست هرگز به تو اجازه نخواهد داد!
    یا حتی بهانه‌های ماهرانه‌تر: کمی کار را به تعویق بینداز، فقط کمی اهمال‌کاری کن.

    در اصل، مغز خزنده همه‌ی تلاش خود را می‌کند تا مطمئن شود که وضعیت فعلی شما به یک وضعیت جدید و دلهره‌آور تغییر نکند. عامل اصلی تبدیل نشدن به یک مهره‌‌حیاتی، ترس است.

    قبلی
    بعدی
    ایده کلیدی ۳
    اجازه ندهید ترس شما را متوقف کند، تصمیم بگیرید که یک مهره حیاتی شوید
    در بسیاری از زمینه‌ها، ما طوری تربیت شده‌ایم تا با دیگران هماهنگ شویم. به دوران مدرسه فکر کنید، ما یاد می‌گیریم که برای امتحانات آماده شویم، سرمان را پایین نگه داریم و از دستورالعمل‌هایی مانند «از مداد شماره ۲ استفاده کنید» پیروی کنیم. رنگ‌آمیزی خارج از خطوط نمره‌ی ۱۲ می‌گیرد و اگر طبق قوانین عمل نکنیم، تنبیه می‌شویم. با این اوصاف آیا تعجبی دارد که وقتی سر کار می‌رویم، از انجام هر کاری که ممکن است باعث برجسته شدن ما شود، می‌ترسیم؟ این دلیل اصلی است که بسیاری از مردم به حضور در محل کار و انجام آنچه به آن‌ها گفته می‌شود، راضی می‌شوند. آن‌ها از خاص بودن و بیرون آمدن از وضعیت ایمن و امن فعلی می‌ترسند.

    چند روش برای کاهش ترس وجود دارد. یکی از آن‌ها این است که از باب میل ترس رفتار کردن خودداری کنید. برای مثال، اگر از اینکه رئیس شما از کارتان انتقاد کند می‌ترسید، ممکن است دائماً ایمیل‌هایتان را بررسی کنید تا ببینید آیا او انتقادی برای شما ارسال کرده است یا خیر. از این احساسی رفتار کردن و کمک به تشدید آن دست بردارید و خود را مجبور کنید که بی‌حرکت بمانید و روی چیزی غیر از بررسی ایمیل‌ها تمرکز کنید. با این‌کار ترس در نهایت کاهش ‌می‌یابد.

    اگر از شکست می‌ترسید، سعی کنید چند مسیر را دنبال کنید و اهداف مختلفی را تعیین کنید. اگر سه ارائه‌ی مهم را آماده کنید. شکست در یکی از آن‌ها دیگر چندان مهم نخواهد بود و کمتر از آن خواهید ترسید. تبدیل شدن به یک مهره‌‌حیاتی نیاز به هیچ‌گونه استعداد طبیعی یا تحصیلات عالی ندارد. چیزی که نیاز دارد این است که بر ترس‌های خود غلبه کنید و آگاهانه‌ تصمیم بگیرید مهره‌حیاتی بشوید. مهره‌‌‌های حیاتی همان ترسی را احساس می‌کنند که دیگران احساس می‌کنند؛ اما آن‌ها فقط آن را می‌پذیرند و به راه خود ادامه می‌دهند؛ زیرا کارهای زیادی برای انجام دادن دارند.

    قبلی
    بعدی
    ایده کلیدی ۴
    با تمام وجود کار کنید و آن را به سکویی برای هنرنمائی خود تبدیل کنید
    همه‌ی هنرمندان که نقاش، مجسمه‌ساز یا آهنگساز نیستند. هرکسی که با دادن هدیه‌ای معنوی به دیگران، کسی را تغییر ‌دهد، یک هنرمند است. یک کارمند بخش پشتیبانی مشتریان که با لبخند و گیرایی خود یک مشتری عصبانی را به یک مشتری راضی تبدیل می‌کند، به اندازه‌ی پیکاسو هنرمند است. به همین ترتیب، بنیانگذار فروشگاه آنلاین کفش زاپوس، تونی شی، یک هنرمند بزرگ در بخش خدمات مشتری است. شما نیز می‌توانید در شغل خود هنرمند باشید؛ اما نه به این صورت که فقط در محل‌کارتان حاضر شوید و با اکراه حداقل کار ممکن را انجام دهید تا زمانی که وقت رفتن به خانه برسد.

    ساخت یک اثر هنری، نیازمند کارکردن با تمام وجود است، یعنی احساسات خود را برای ایجاد خلاقیت و سخاوت خرج کنید؛ یعنی شما باید انتخاب‌های هوشمندانه‌ای انجام دهید؛ بدون اینکه دستورالعمل‌های روشنی برای پیروی داشته باشید. این کار آسانی نیست، به همین دلیل بسیاری از آن اجتناب می‌کنند.

    برای مثال، آیا تاکنون شنیده‌اید که یک مهماندار هواپیما اعلان‌های ایمنی را به‌گونه‌ای بخواند که انگار مزخرف‌ترین کاری است که می‌خواهد انجام دهد و فکر‌ کند هیچ‌کس واقعاً به آن گوش نمی‌دهد؟ این اتفاق می‌افتد؛ زیرا فرد مذکور کار خود را فرصتی برای هنرنمائی نمی‌بیند. اگر او می‌توانست خودش را به این کار متعهد کند و روشی سرگرم‌کننده و منحصربه‌فرد برای خواندن اعلان‌ها پیدا کند، این وظیفه برای او به سکویی برای خلق هنر تبدیل می‌شد؛ یعنی چیزی که او می‌تواند با خوشحالی به مردم ارائه دهد. یک مهماندار هنرمند، احتمالاً کار خود را بسیار رضایت‌بخش‌تر می‌یافت و کارفرمایش نیز او را بیشتر ارزشمند می‌دانست.

    قبلی
    بعدی
    ایده کلیدی ۵
    هنرمندان واقعی کارها را به اتمام می‌رسانند و تحویل می‌دهند
    چند تا از نقاشی‌های پیکاسو را می‌توانید نام ببرید؟ دو یا سه تا؟ او در واقع بیش از هزار اثر هنری نقاشی کرده است. این ذات هنرمندان است؛ آن‌ها تولید می‌کنند. هنرمندان نگران داشتن ایده‌های بد محکوم‌به‌شکست نیستند؛ زیرا می‌دانند تا زمانی که مداوماً اثر هنری تولید کنند، ایده‌های خوب نیز به وجود خواهند آمد. این‌که برخی از آن‌ها با شکست مواجه می‌شوند، بهائی اجتناب‌ناپذیر برای موفقیت است.

    در لحظه‌ی آخر قبل از تکمیل یک پروژه، اکثر مردم به خود شک می‌کنند: آیا واقعاً این کار آماده‌ی تحویل است؟ آیا به اندازه‌ی کافی خوب است تا به دنیا نشان داده شود؟ این‌جاست که هنرمندان واقعی، یعنی مهره‌‌‌های حیاتی واقعی، قدم به جلو می‌گذارند و کار خود را تحویل می‌دهند.

    محصولات باید تمام گردند و تحویل داده شوند؛ وگرنه خریده نمی‌شوند. داستان‌ها باید چاپ شوند؛ وگرنه خوانده نمی‌شوند. حتی بهترین ایده‌ها هم بدون داشتن مخاطب بی‌ارزش هستند. برای مثال، برنامه‌ی زنده‌ی تلویزیونی شنبه‌شب، هر شنبه به‌صورت زنده پخش می‌شود؛ چه نمایش‌ها کاملاً تمرین شده باشند، چه نشده باشند. این توانایی در تحویل به‌موقع آن‌قدر مسئله‌ی نادری است که مهره‌‌‌های حیاتی را غیرقابل‌جایگزین می‌کند: آن‌ها انضباط لازم را دارند تا مطمئن شوند پروژه‌هایی که به عهده می‌گیرند، تعریف شده، انجام شده و به موقع تحویل داده ‌شوند.

    تحویل دادن دشوار است؛ زیرا مغز خزنده‌ی ابتدایی در وجود همه‌ی ما نمی‌خواهد که کار خود را به دنیا نشان دهیم؛ زیرا ممکن است مورد انتقاد یا تمسخر قرار بگیریم. این پدیده، مقاومت نامیده می‌شود و منجر به اهمال‌کاری و شک به خود می‌شود. بهترین راه برای مقابله با مقاومت این است که آن را بپذیرید. البته که شما گاهی شکست خواهید خورد و احتمالاً دیر یا زود از شما انتقاد می‌شود؛ اما می‌توانید انتخاب کنید که فقط به انتقاد سازنده گوش دهید و نوع مضر آن را نادیده بگیرید. هر کاری که می‌کنید، دست از تولید و تحویل دادن برندارید.

    قبلی
    بعدی
    ایده کلیدی ۶
    برای موفقیت در دنیای امروز، باید به مردم هدایای واقعی و بی‌منت بدهید
    برای مدت‌های طولانی، اقتصاد برپایه‌ی تجارت‌های عادلانه بود که در قرارداد همه‌ی شرایط آن مشخص شده بود. برای مثال «شما می‌توانید به موسیقی من گوش دهید، اگر بیست دلار پرداخت کنید». هدایای واقعی و بی‌منت یعنی دادن چیزی به کسی، بدون انتظار دریافت چیزی در عوض آن. در واقع، اگر سعی می‌کردید یک هدیه‌ی واقعی بی‌منت به یک غریبه بدهید، احتمالاً آن شخص از دریافت هدیه امتناع می‌کرد. مثلاً اگر به کسی پیشنهاد دهید بدون پرداخت هیچ پولی،‌ تا جایی با شما هم‌مسیر شود، احتمالاً پیشنهاد شما را قبول نمی‌کرد؛ زیرا نگران می‌شد که چگونه باید لطف شما را جبران کند.

    اما هدایای بدون‌جبران دارند به شگردی موفقیت‌آمیز تبدیل می‌شوند؛ به‌خصوص در بستر اینترنت. برای مثال عکاس دیجیتال توماس هاک، تمام عکس‌هایش را به‌صورت رایگان و آنلاین به اشتراک می‌گذارد. یک فرد بدبین ممکن است بگوید: «این همه کار عکاسی بدون هیچ پاداشی». اما درواقع، اشتراک رایگان عکس‌هایش او را مشهور کرده است. مردم درباره‌ی او صحبت می‌کنند، او را دنبال می‌کنند و درنهایت به او سفارش‌های پرداختی زیادی داده می‌شود.

    اگر با نیت خوب و نه برای فریب دادن دیگران، به آن‌ها هدیه دهید، در موردتان صحبت می‌شود و در ازای هدیه‌ی خود پاداش می‌گیرید. مهره‌‌‌های‌ حیاتی که خود را وقف کارشان می‌کنند تا چنین هدایایی ببخشند، به‌خوبی شناخته می‌شوند، تحسین می‌گردند و خواستنی می‌شوند. هنرمندان واقعی هنر خود را بدون تقاضا یا انتظار برای جبران، هدیه می‌دهند.

    اینجا کتاب از اهمیت نیت و خیر رسانی میگه که به نظرم جالب اومد

  20. مهره‌‌‌های حیاتی همان ترسی را احساس می‌کنند که دیگران احساس می‌کنند؛ اما آن‌ها فقط آن را می‌پذیرند و به راه خود ادامه می‌دهند؛ زیرا کارهای زیادی برای انجام دادن دارند.

  21. اگر در شغلتان فقط باید از مقادیری دستورالعمل پیروی کنید، هر کس دیگری می‌تواند جایگزین شما شود.

    اگر از شکست می‌ترسید، سعی کنید چند مسیر را دنبال کنید و اهداف مختلفی را تعیین کنید. اگر سه ارائه‌ی مهم را آماده کنید.

  22. خداروشکر
    این کتاب رو هم دوست داشتم
    اگه بخوام یه نکته بگم: ترس مانع از پیشرفت میشه و از نقطه امن خارج نشیم
    خلاصه نهایی خیلی خوبی داشت
    ممنونم آقای بختیاری عزیز

  23. در اصل، مغز خزنده همه‌ی تلاش خود را می‌کند تا مطمئن شود که وضعیت فعلی شما به یک وضعیت جدید و دلهره‌آور تغییر نکند. عامل اصلی تبدیل نشدن به یک مهره‌‌حیاتی، ترس است.
    چقدر من ترسیدم از انجام دادن بعضی کارها….ترس یکی از موانع مهم برای پیشرفت کردن و ادامه دادنه….

  24. چه قدر جالب بود این خلاصه ی کتاب،در کل میگه برای اینکه معمولی نباشیم و به یک مهره ی حیاتی تیدیل بشیم باید از ناحیه ی امن هامون خارج بشیم و با اینکه ترس داریم از انجامش ولی انجامش بدیم
    یک استادی داشتیم که همیشه این جمله رو به ما میگفت:
    بترس،بلرز و بمیر ولی انجامش بده

  25. “امروزه، شما دیگر نمی‌توانید با معمولی بودن و فقط پیروی از دستورالعمل‌ها موفق شوید. در مقابل باید بدون توجه به اینکه چقدر می‌ترسید، انتخاب کنید که یک مهره‌حیاتی برجسته و غیرقابل‌جایگزین شوید”

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

کتاب‌های مشابه
اثر هانا آرنت
اثر ایان رابرتسون
اثر جورج سموئل کلاسون
اثر کارن برمن، جو نایت و جان کیس
لوگوی اکوتوپیا کامل