هدف کتاب هنر شفاف اندیشیدن(2014) این است که خطاهای فکری روزمرهی ما را روشن کند تا بهتر بتوانیم از آنها دوری کنیم و انتخابهای بهتری داشته باشیم. نویسنده با استفاده از مطالعات روانشناختی و مثالهای روزمره، مجموعهای از رایجترین اشتباهات فکری ما را در اختیار ما قرار میدهد.
رولف دوبلی نویسنده و کارآفرین با مدرک دکترای فلسفه و همچنین بنیانگذار زوریخ مایند (Zurich.Minds ) است. او همچنین بهطور منظم با روزنامههای معتبر اروپایی مانند Die Zeit و FAZ همکاری دارد و شش رمان نوشته است.
با خواندن این کتاب متوجه خواهید شد که چقدر هر روز درگیر تفکرات غیرمنطقی هستید.
احتمالاً شما هم فکر میکنید فردی منطقی هستید. همچنین احتمالاً تواناییهای خود را در سطح خوبی ارزیابی میکنید؛ اما متأسفانه حقیقت چیز دیگری است.
نگران نباشید، شما تنها نیستید. همهی ما در تصمیمگیری بسیار غیرمنطقیتر و دمدمیمزاجتر از آن چیزی هستیم که خودمان فکر میکنیم. چه بخواهیم چه نخواهیم، مغز ما مجموعهای از راههای میانبر و قواعد احمقانه و غیرمنطقی دارد که به اجداد باستانی ما کمک کرده است تا از تبدیل شدن به غذای درندگان خودداری کنند و به قدری زنده بمانند تا این ویژگیها را به نسل بعد خود منتقل کنند؛ اما امروزه این راههای میانبر باعث مغالطهها و سوگیریهای زیادی میشود که بیشتر از اینکه به ما کمک کنند، به ما آسیب میزنند.
خلاصه کتاب هنر شفاف اندیشیدن برخی از تلههای اصلی را توضیح میدهد که احتمالاً هر روز در آن گرفتار میشوید و در طول مسیر به شما نکاتی یاد میدهد تا این تلهها را شناسایی کنید، در مسیر قدم بگذارید و منطقی فکر کنید. همچنین یاد خواهید گرفت که اگر میخواهید خوششانس باشید، هرگز نباید زیباترین دوست خود را به کلوب ببرید، خواهید فهمید که چرا ۸۴ درصد فرانسویها بهاشتباه معتقدند که عاشقپیشهتر هستند و همچنین اینکه چگونه کم یا زیاد بودن آفتاب باعث رونق و رکود در بازار سهام میشود. در نهایت، متوجه خطاهایی ادراکی خواهید شد که بهراحتی ممکن است دچار آن شوید.
آیا تصور میکنید که درک کاملاً واقعبینانهای از تواناییهای خود دارید و دیگران تواناییهای خود را بیش از حد خوب ارزیابی میکنند؟ اگر چنین است، بدانید که تنها نیستید.
همهی ما تمایل داریم خودمان را با عینک خوشبینی ببینیم. تحقیقات نشان داده است که ما در بسیاری از زمینههای زندگی بیش از حد اعتمادبهنفس داریم. مثلاً مطالعات نشان داده است که 84 درصد فرانسویها خود را عاشقپیشهتر از دیگران میدانند؛ اما در واقعیت فقط پنجاه درصد آنها ممکن است بالاتر از میانگین باشند؛ زیرا از نظر آماری و منحنی نرمال در جمعیت، پنجاه درصد افراد بالاتر از میانگین و پنجاه درصد دیگر پایینتر از میانگین قرار دارند. بهطور مشابه، تحقیقات نشان داده است که 93 درصد از دانشجویان ایالات متحده خود را از نظر نحوهی رانندگی بهتر و بالاتر از میانگین رتبهبندی کردند و 68 درصد از اعضای هیئت علمی دانشگاه نبراسکا تواناییهای تدریس خود را در سطح بالاتری از میانگین ارزیابی کردند.
این اعداد نشان میدهد که اکثریت ما تواناییهای خود را بالاتر از آنچه که احتمالاً هستیم، ارزیابی میکنیم. نه فقط این، بلکه بهاشتباه موفقیتهای خود را به تواناییهای ذاتی خود و شکستهایمان را به عوامل بیرونی نسبت میدهیم.
محققانْ این موضوع را با گروهی از مردم آزمایش کردند. ابتدا آزمون شخصیت از افراد گرفتند و بهطور تصادفی نمرات دلخواهی به هر یک از افراد موردآزمایش دادند. وقتی بعداً با این افراد مصاحبه شد، محققان فهمیدند کسانی که نمرات خوبی گرفتند، معتقد بودند که نتایج آزمون تا حد زیادی شخصیت و تواناییهای واقعی آنها را منعکس میکند و درواقع شخصیت خود را خیلی خوب ارزیابی کردند؛ اما کسانی که نمرات بدی دریافت کردند، نمرهها را قبول نداشتند و معتقد بودند آزمون ایراد دارد نه شخصیت آنها.
آیا تابهحال این موضوع را تجربه کردهاید؟ مثلاً اگر در امتحان مدرسه نمرهی A گرفتید، احتمالاً موفقیت را به ویژگیهای درونی خود نسبت میدهید؛ اما اگر رد شدید، احتمالاً فکر میکردید که تقصیر شما نبوده، امتحان ناعادلانه بوده یا عوامل بیرونی دیگری باعث شکست شما شده است. بنابراین، با دانستن این موضوع، باید از تمایل دست بالا گرفتن خود و نسبت دادن تمام موفقیتهایمان به مهارتهای خود، آگاه باشیم. یک راه خوب برای غلبه بر این تفکر این است که یکی از دوستان صادق خود را به صرف قهوه دعوت کنید و نظر صریح او را در مورد نقاط قوت و ضعف خود بپرسید.
یک پاسخ
شاید نکته همین جاست دقیقا مقابل دیدگانمان. فقط قبل از تصمیم نهایی یک بار دیگر همه موارد را بدون بک گراند قبلی بازبینی کنید.احتمالا شگفت زده می شوید.