کتاب «بازی بینهایت» (۲۰۱۹) یک کتابچهی راهنما برای کمک به مدیران امروزی در جهت ایجاد شرکتهایی است که برای نسلهای آینده پایدار خواهند ماند. این کتاب به بسیاری از خطاهایی که رهبران در پی دستیابی به سودهای کوتاهمدت مرتکب میشوند، اشاره میکند و نشان میدهد که چگونه میتوانند تمرکز خود را بار دیگر به سمت شیوههایی معطوف کنند که به استحکام، پایداری و همچنین افزایش درآمد منجر میشوند.
سایمون سینک نویسندهای است که به سازمانهای بسیاری و همچنین سیاستمداران و ارتش ایالات متحده، در رسیدن به سطوح جدیدی از موفقیت کمک رسانده است. سخنرانی تد او با عنوان «با چرا شروع کنید»، سومین سخنرانی پرطرفدار در تمام دوران است. از دیگر کتابهای او میتوان به «رهبران آخر غذا میخورند» (۲۰۱۴) و «با هم بودن بهتر است» (۲۰۱۶) اشاره کرد.
رمز و رازهای یک کسبوکار ماندگار و موفق را بیاموزید.
هنگامی که در حال ارزیابی عملکرد یک شرکت هستیم، توجه زیادی به قیمت سهام آن میکنیم. موج بیپایانی از تحلیلگران وال استریت در رسانهها ظاهر میشوند و به مردم میگویند چه زمانی باید خرید کنند و چه زمانی باید فروشند. اما تمام این صحبتها در واقع دربارهی این است که یک سهامدار چقدر میتواند پول کسب کند. و این موضوع برای سلامت شرکتهای درگیر فایدهی چندانی ندارد. قدرت یک شرکت فقط با قیمت سهام آن روز تعیین نمیشود. اگر یک مدیرعامل تنها به قیمت سهام و جلب رضایت سهامداران فکر کند، در واقع به نفع شرکت خود عمل نمیکند.
رهبران باید به آینده نگاه کنند و برای تحقق برنامههای بزرگتر تلاش کنند. آنها باید نوآوری داشته باشند و محصولاتی تولید کنند که مردم به دنبال آنها هستند، نه اینکه فقط سعی کنند چیزهایی را بفروشند که فکر میکنند میتوانند بفروشند. این کتاب شامل برنامهای برای هدایت دوباره کسبوکارها به سمت تفکر بلندمدت است و به آنها در تشکیل تیمهای قوی کمک میکند که میتوانند در برابر فراز و نشیبهای بازار ایستادگی کنند.
وقتی در حال انجام یک ورزش هستید، قوانین زیادی برای رعایت کردن وجود دارد. برخی از مهمترین قوانین این است که همهی بازیکنان در مورد زمان شروع و پایان بازی، نحوهی کسب امتیاز و اینکه چه کسی با داشتن بیشترین امتیاز در پایان برنده میشود، توافق دارند. این همان چیزی است که به عنوان یک بازی محدود شناخته میشود. برخلاف تصور بسیاری از افراد، کسبوکار یک بازی محدود نیست. هیچ زمان شروع و پایانی وجود ندارد که همهی بازیگران بر روی آن توافق داشته باشند. و در حالی که قوانین خاصی وجود دارد که همهی مشاغل ملزم به پیروی از آنها هستند، آنچه بازیگران در چارچوب این قوانین انجام میدهند به خودشان بستگی دارد. در حقیقت، جهان تجارت یک بازی نامتناهی است. هیچ چارچوب زمانی ثابتی و هیچ روش مورد توافقی برای ثبت امتیاز وجود ندارد.
از آنجایی که امکان پیروزی قطعی وجود ندارد، هدف یک بازی بیانتها این است که تا جای ممکن در بازی بمانید. ممکن است این جمله عجیب به نظر برسد، اما سود و درآمد تنها نشانههای قدرت یک کسبوکار نیستند. در واقع، نگاه کردن به درآمد و سود به عنوان تنها معیار موفقیت میتواند واقعاً مخرب باشد. به هر حال، اگر به اندازهی کافی قوی نباشید که از چالشهای آینده عبور کنید، سودهای بالای امروز هیچ ارزشی نخواهند داشت. به همین دلیل است که رهبران تجاری باید با رویکرد یک بازی بیانتها فکر کنند. آنها باید چیزی را بسازند که نه برای برد، بلکه برای دوام آوردن در نسلهای آینده طراحی شده باشد.
وقتی برنامهی کسبوکار شما بر روی اهداف کوتاهمدت، مانند کسب بهترین درآمد ممکن برای گزارش سهماههی آینده متمرکز است، دچار نوعی کوتهبینی میشوید که موارد واقعاً مهم مانند نوآوری و ایجاد بهترین محصول یا خدماتی که مردم میخواهند را نادیده میگیرد. این موارد از کسب بیشترین سهم بازار یا رساندن بیشترین سود به سهامداران شما بسیار مهمتر هستند. به اصل راهنمای اولیهی مایکروسافت توجه کنید. همانطور که بیل گیتس گفت، او میخواست شرکتش به هر فرد و هر سازمانی در جهان قدرت دهد تا به دستاوردهای بیشتری دست یابند.
این قطعاً در چارچوب ذهنیت بیانتها قرار میگیرد. با این حال، در اوایل دههی ۲۰۰۰ تحت رهبری محدود استیو بالمر، مدیرعامل سابق، مایکروسافت بر شکست دادن اپل و کسب سهم بازار بیشتر به قیمت از دست دادن اعتبار خود تمرکز کرد. به عنوان مثال، مایکروسافت با دستگاههایی مانند Zune که برای رقابت در بازار ایجاد شده توسط iPod طراحی شده بود، به دنبال اپل رفت. در نتیجه، این شرکت کمتر به خاطر محصولات نوآورانه و توانمندساز خود شناخته شد، در حالی که اپل به خاطر ایجاد بازارهای کاملاً جدید شهرت یافت.