“راه باریک آزادی” (2019) با نگاه به تاریخ، به این پرسش پاسخ میدهد: چرا برخی کشورها به آزادی دست مییابند و برخی دیگر نه؟ از شهر باستانی اوروک تا آمریکا، از چین دهه 1950 تا آرژانتین امروزی، این کتاب شرایطی را بررسی میکند که به دولتها و شهروندان اجازه میدهد به عنوان یک جامعه، رشد کنند یا شکست بخورند.
دارون عجماوغلو برنده نوبل اقتصاد و استاد تمام دانشگاه MIT است. در سال 2015، پایگاه داده مقالات تحقیقاتی در اقتصاد او را به عنوان پراستنادترین اقتصاددان در یک دهه گذشته نامید. او به همراه جیمز رابینسون، نویسنده کتاب پرفروش “چرا ملتها شکست میخورند” است.
جیمز رابینسون استاد علوم سیاسی است که قبلاً در هاروارد تدریس میکرد و اکنون به عنوان یکی از نه استاد تمام در دانشگاه شیکاگو خدمت میکند. حوزههای اصلی علاقه او آفریقا و آمریکای لاتین است، جایی که او همچنان تحقیقات گستردهای در مورد آن انجام میدهد.
مطالعهای در مورد تاریخ آزادی و فقدان آن!
قرنهاست که فیلسوفان در مورد مفهوم آزادی فکر میکنند. چگونه باید آزادی را تعریف کرد و چه شرایطی یک جامعه را آزاد یا غیرآزاد میکند؟ با وجود طیف گستردهای از تعاریف، نویسندگان این کتاب استدلال میکنند که آزادی دارای یک معنای اساسی و ذاتی است. برای آنها، آزادی برابر است با رهایی از خشونت، تهدید و تسلط.
در جوامع لیبرال، مردم آزادند تا بدون ترس از مجازات به خاطر انتخابهایشان، در مورد نحوه زندگی خود انتخاب کنند. به نظر میرسد آزادی چیزی است که همه دوستش دارند، با این وجود، از نظر تاریخی این نعمت، بسیار نادر و دست نیافتنی بوده است. چرا که آزادی به یک همافزایی مداوم بین دولت و جامعه نیاز دارد. ایجاد این همافزایی دشوار است و حفظ آن حتی دشوارتر.
یکی از قدیمیترین متون در جهان، حماسه گیلگمش است. این حماسه که حدود ۴۲۰۰ سال پیش بر روی لوحهای سومری حک شده، داستان گیلگمش، پادشاه شهر باستانی اوروک را روایت میکند. در این حماسه، ما داستان گیلگمش را میشنویم که بر اوروک حاکم است. این شهر بسیار آباد است، با کاخها و معابد باشکوه، بازارهای شلوغ و دیوارهای تمیز.
اما همه چیز هم در این شهر خوب نیست. پادشاه مغرور، گیلگمش، خودپسند و ستمگر است. او با غرور در شهر پرسه میزند و بچهها را از والدینشان جدا میکند تا آنها را به قتل برساند یا به آنها تجاوز کند. مردم اوروک از آنو، خدای آسمان، میخواهند که آنها را از ستم گیلگمش نجات دهد و اندکی آزادی را به آنان بازگرداند.
خدای آنو دعای مردم را میشنود و راه حلی برای «مشکل گیلگمش» ارائه میدهد. مسئله اصلی این است که چگونه قدرت و اقتدار دولت را کنترل کنیم تا به نفع جامعه باشد نه اینکه به آن ظلم کند. راه حل آنو چیست؟ این است که از الهه آفرینش آرورو بخواهد تا همتایی برای گیلگمش بیافریند، مردی برابر با او در قدرت و مهارت، که بتواند او را متعادل کند. نام او انکیدو بود. در ابتدا، انکیدو موفق میشود در برابر ستم گیلگمش مقاومت کند. اما خیلی زود، این دو با هم دوست میشوند و دست به توطئه میزنند.
با ترکیب قدرت آنها، امکان ایجاد توازن قدرت از بین میرود و استبداد ماندگار میشود. اما چرا آزادی در اوروک ظهور نکرد؟ خلاصه کلام اینکه، چون جامعه متحد نشده بود و قدرت سیاسی نداشت. در نتیجه، نخبگان، در این مورد گیلگمش و انکیدو، دلیلی برای تصمیمهای خیرخواهانه نداشتند. و آزادی نیازمند تعادل بین دولت و جامعه است.
دولت اگر بسیار قوی باشد، با استبداد روبرو میشود. دولت بسیار ضعیف باعث ظهور خشونت و بیقانونی میشود. در بین این دو حالت، یک دالان بسیار باریک به سوی آزادی قرار دارد. اما چرا میگوییم مسیر و نه در؟ خوب، زیرا این سفر، فرآیندی طولانی است. دولتها و نهادها یک شبه شکل نمیگیرند. و این دلان، باریک است زیرا مهار کردن یک دولت قدرتمند آسان نیست، و البته حفظ همکاری همه اعضای جامعه از آن هم سختتر است. وقتی یک جامعه نتواند وارد این مسیر شود، عواقب آن میتواند وحشتناک باشد.