شاید شما ویدیوی اجرای پرفورمنس در موزه هنرهای معاصر را دیده باشید. در موزه هنرهای معاصر، با اجرای پرفورمنس آرتی همراه بود که این اجرا به اثر «ماده و فکر» نوریوکی هاراگوچی آسیب وارد کرد. این پرفورمنس بر فراز حوض روغن اجرا شد. این حوض بزرگ و کم عمق مربعشکل با روغن سوخته سیاهرنگ پر شده است.
در این اجرا که «پرنده ماهی» نام دارد، بندبازی بر فراز حوض روغن است و طی آن، یکی از پرفورمرها با بدنی نیمهعریان خودش را داخل حوض میزند و مقادیری روغن از آن به بیرون میریزد. این ویدیو خیلی سریع در اینترنت پخش شد و افراد واکنشهای متفاوتی به آن نشان دادند.
عدهای در مورد این اجرا قضاوت کردند، که اصلا چرا باید این «سوتی» رخ دهد؟ چرا یک فرد با مهارت کم باید اجازه داشته باشه در این فضا اجرا داشته باشد؟ برخی از اساس بر این باورند که یک حوض روغن، اثر هنری محسوب نمیشود و آن را زیر سوال میبرند.
اما سوالی که وجود دارد این است که اگر این اجرا، درست و بینقص اجرا میشد، آیا باز هم تا این اندازه دیده میشد؟
این تنها مثال از این موارد نیست؛ در واقع فضای مجازی پر از ویدیوهای سوتی، اشتباهات، خطاها و انسانهایی است که از نظر ما «ابله» هستند. اما چرا این اتفاق رخ میدهد؟
اولین بار در سال ۱۹۵۷، سیریل نورث کوت پارکینسون،. مورخ و نویسنده انگلیسی، متوجه شد که مردم به طور عمومی، چرندیات را به موضوعات جدی ترجیح میدهند. در واقع مشاهده پارکینسون از تصویب طرح احداث نیروگاه اتمی بود که منجر به تولد نظریه (Law of triviality) شد.
در جلسه بررسی این طرح، در مورد موضوعات اساسی مثل انتخاب سوخت، سازوکار راکتور و طراحی ساختمان خیلی کم بحث شد؛ اما حدود ۴۵ دقیقه در مورد جای پارکینگ دوچرخه بحث کردند!
پارکینسون معتقد بود که موضوع پارکینگ دوچرخه، سادهتر و قابل فهمتر است، بنابراین هر کسی میتواند در مورد آن نظر بدهد. اما بحث راکتور پیچیده است و نیاز به دانش تخصصی دارد؛ بنابراین افراد ترجیح میدهند به مسائل حاشیهای و راحتتر بپردازند تا موضوع اصلی.
در بیانی دیگر، ذهن مسائل پیش پا افتاده که نیاز به تحلیل ندارند را ترجیح میدهد. چون احتمال اینکه در این مباحثهها «سوتی» بدهیم کمتر است، به این شکل سعی میکنیم از خودمان دفاع کنیم تا مبادا کسی به ضعفهای ما پی ببرد.
چرا ما به سوتیهای دیگران توجه نشان میدهیم؟
از نظر روانشناسی، ما با این کار به خودمان و دیگران میگوییم: «ببین، من خیلی بهتر از او هستم، پس عیبی ندارد اگر چند اشتباه کوچک داشته باشم». در واقع تماشای اشتباهات دیگران به ما حس اعتماد به نفس میدهد.
خیلی از ما، اطلاعاتی در مورد اجرا کننده آن پرفورمنس نداریم، هاراگوچی را نمیشناسیم، ویدیو را کامل ندیدهایم، شاید هرگز موزه هنرهای معاصر نرفته باشیم، اما به سادگی میتوانیم پرفورمنس و اثر ماده و فکر را تمسخر کنیم. در حقیقت با این کار قصد داریم خطاهای خود را کوچکتر جلوه دهیم و بگوییم ما دیگر تا این اندازه کار خطا انجام ندادهایم.
نکته مهم این است که همه ما اشتباهاتی داریم؛ لازم است باور کنیم که اشتباه کردن به معنای ابله بودن ما نیست. پس شاید بهتر باشد بهجای پرداختن به چرندیات، به موضوعاتی جدیتر و عمیقتر توجه کنیم. مثلا بجای خندیدن به کسی که وسط اجرا گیتارش میافتد، اجرای خوب یک نوازنده ماهر را به اشتراک بگذاریم.