آرمان‌شهر اقتصادی

فاجعه‌ای به نام هولودومور

استالین با اوکراین چه کرد؟

تصویر مقاله فاجعه ای به نام هولودومور

فهرست مطالب

در اوکراین هر سال آخرین شنبه از ماه نوامبر در کل کشور برنامه‌های شاد رادیو و تلویزیون قطع می‌شود، ساعت ۴ بعداز‌ظهر یک دقیقه برای یک واقعه خیلی تلخ تاریخی سکوت می‌کنند. داستان چیست؟ اسم داستان امروز چیست؟ هولودومور (Holodomor) یکی از بزرگترین فاجعه‌ها و نسل‌کشی‌های انسانی در کل تاریخ است. 

داستان برمی‌گردد به دهه ۱۹۳۰ که در شوروی سابق، قدرت در دست استالین بود. استالین یک رهبر فوق‌العاده تندرو بود که سیاست‌های خشنی داشت. استالین هیچ خط قرمزی نداشت، یک حکومت تمامیت‌خواه درست کرده بود و به کمک پلیس‌های مخفی که داشت همه را کنترل می‌کرد، از مردم عادی تا سیاست‌مدارها و نظامی‌ها. کوچکترین چیزی می‌دید سرکوب می‌کرد از بازداشت بگیر تا شکنجه و اعدام و تبعید. سیاست شوروی و کمونیست این بود که همه چیز یا مال دولت است یا مال دولت می‌شود. دقت کنید همه چیز، روی همین حساب بیشترین تنش را هم با دهقان‌ها داشت. دهقان‌ها زمین و دام داشتند و استالین می‌خواست هر جور شده از چنگشان دربیاورد. به عبارتی استالین می‌گفت زمینت مال دولت است و تو هم برده دولت می‌شوی. این کار استالین صدای همه را درآورد و شورش‌ها شروع شد. بیشترین شورش‌ها و اعتراضات هم در اوکراین انجام می‌شد. استالین هم که دست به سرکوبش خوب بود و معترض و شورشگر را حالا یا با زندان و بیگاری یا با اعدام سرکوب می‌کرد. در پرانتز وسط داستان یک نکته را بگویم آن موقع شوروی جمهوری‌های مختلفی مثل روسیه، اوکراین، ارمنستان، لیتوانی و… را شامل می‌شد. همه جمهوری‌ها تحت یک نظام اقتصادی واحد بودند و فقط یک حزب رسمیت داشت به نام کمونیست و در مسکو که بزرگترین جمهوری شوروی بود مستقر بودند.

استالین شروع به مقابله با دهقان‌های اوکراینی کرد؛ خیلی از آنها را اعدام کرد یک سری را به سیبری یا اردوگاه کار اجباری فرستاد و این سرکوب دهقان‌ها فاجعه بود. وقتی دهقان نباشد که کار کند، محصولی هم نخواهد بود و این یعنی شروع یک قحطی. استالین اینجا کمی عقب کشید و سخنرانی کرد. او برای آرام شدن جو پشت تریبون آمد و از خشونت در اوکراین انتقاد کرد، گفت این چه وضعی است، این‌ها هموطنان ما هستند، چرا مردم را اذیت می‌کنید، یک سری از مقامات را توبیخ کرد. سیاه بازی خوبی بود، جو آرام شد و حدود یک سالی کاری به دهقان‌ها نداشتند. کمتر از یک سال بعد از آن سخنرانی، استالین دستور داد با تمام قوا جلوی دهقان‌ها بایستند. شروع کردند به کشتار دهقان‌ها و زندانی و تبعید کردن آنها. کار تا جایی پیش رفت که حدود ۳۰۰ هزار دهقان از اوکراین فرار کنند. استالین دائم فشار را روی دهقان‌ها بیشتر می‌کرد،  اول قانون گذاشت هر سال هر دهقان یک مقدار مشخصی از گندم را باید تحویل دولت بدهد و مازادش برای خودش باشد. بعد گفت نه آن مازادش هم مال دولت است. هرکسی که به آن حد مشخص نرسد، دام‌هایش را از او می‌گیریم. هر دهقانی هم که گندمش را ندهد، خائن و دشمن ملت شناخته می‌شود.

استالین دستور داد مرزهای اوکراین را هم ببندند تا کسی نتواند فرار کند، یعنی مردم را در اوکراین حبس کرد. دهقان‌ها اولش برای این که مخالفت خودشان را اعلام کنند شروع کردند دام‌هایشان را ذبح کردند. حالا همه اینها یک طرف آن سال خشکسالی هم شده بود و واقعا نمی‌شد حتی آن مقدار مشخص دولت را هم تولید کرد، اما استالین لجبازتر از این حرف‌ها بود، کاری نداشت خشکسالی است، می‌گفت باید آن حدی را که مشخص کردم را تحویل دولت بدهید و فشار را بیشتر کرد. اعلام کرد خوشه‌چینی هم جرم محسوب می‌شود و حکمش اعدام یا تبعید است (خوشه‌چینی یعنی جمع‌آوری این خورده گندم‌هایی که بعد از برداشت باقی می ماند). استالین رسما در سخنرانی‌هایش خوشه‌چین‌ها و دهقان‌هایی که سعی می‌کردند کمی برای مایحتاج زندگیشان گندم برداشت کنند را خائن و دشمن ملت معرفی کرده و قوانین را هر روز سختگیرانه‌تر می‌کرد. مثلا کسی اجازه مبادله کالا به کالا را نداشت، مبادله نان هم جرم بود. با وجود خشکسالی گندم کم شد و دولت این را گردن دهقان‌ها انداخت و گفت شما کم‌کاری کردید و محصولات را خودتان می‌دزدید.

هر چه می‌گذشت شرایط بدتر می‌شد، هر چقدر کشت می‌شد دولت سریع برمی‌داشت. ذخایر غذایی اصلا در این شرایط پاسخگو نبود و کم‌کم داشت قحطی شکل می‌گرفت. از طرفی هیچ کس هم نمی‌توانست از مرزها فرار کند و خارج شود. مردم به دنبال یک لقمه نان، از این شهر به آن شهر می‌رفتند. مردم شهر شکل مرده متحرک شده بودند، یکی یکی داشتند تلف می‌شدند. گوشه‌های خیابان از جنازه پر شده بود، به‌خاطر شرایط بهداشتی بسیار بد، غیر از قحطی یک سری بیماری مثل تیفوس هم اضافه شده بود.

کلمه هولودومور یک کلمه یونانی و ترکیب دو کلمه هولد و مور به معنی گرسنگی و طاعون است. ترکیب هولودومور یعنی کشتن با ابزار گرسنگی دادن، چیزی که در اوکراین داشت اتفاق می‌افتاد. 

اوضاع اوکراین به حدی وخیم شده بود که مردم به آدم‌خواری و مردار خواری روی آورده بودند و تلاش برای زنده ماندن چالش اساسی شده بود. یادداشت‌هایی از آن دوران مانده که یک مورد را با هم می‌خوانیم. نامه‌ای که یک دکتر از آن دوران نوشته: «وقتی دارم این نامه رو می‌نویسم هنوز آدم خوار نشدم ولی نمیدونم وقتی تو داری این نامه رو میخونی یکی از اونا هستم یا نه. توی شهر ما آدمای خوب زودتر از بقیه مردن. کسایی که آدمخواری نکردن مردن. کسایی که هنوز بچه هاشون رو نکشتن برای خوردن دارن یکی یکی میمیرن. یه عده اینجا کارشون شکار پسر بچه ها و دختر بچه ها شده» (فکر کنید آدم شکار می‌کردند).

آدم‌خواری آنقدر زیاد وحشتناک شده بود که روی در و دیوار تابلو زدند که خوردن فرزندان یک عمل وحشیانه است. بیشتر از ۲۵۰۰ نفر به جرم آدم‌خواری بازداشت شدند. نیروهایی هم که مسئول بودند جنازه‌ها را جمع کنند ببرند بیرون شهر، اگر گاری‌شان جای خالی داشت آدم زنده و ضعیف هم می‌بردند و می‌گفتند این‌ها چند روز دیگر می‌میرند بگذار خالی نرویم. 

استالین نمی‌گذاشت هیچ خبرنگاری به اوکراین برود. ولی بعضی خبرنگارها که یواشکی گزارشی می‌دادند و اخبار اوکراین به بیرون درز پیدا می‌کرد. استالین همه را تکذیب می‌کرد و می‌گفت این کار رسانه‌های بیگانه برای تضعیف شوروی است. آمار و ارقام مختلف است، آمار غیررسمی می‌گوید سال ۱۹۳۳ حدودا ۷ میلیون اوکراینی از قحطی مردند، خود مورخ‌های یونانی آمار ۱۰ میلیونی اعلام می‌کنند. 

اواخر ۱۹۳۳ شرایط خیلی وخیم بود و استالین که دید دیگر بیشتر از این نمی‌تواند ماجرا را مخفی کند و از طرفی کنترل شرایط داشت کاملا از دستش خارج می‌شد، یواش یواش کمک‌رسانی را آغاز کرد. نکته جالب اینجاست همان موقع که داشت مثلا کمک می‌کرد (کمکش هم سمبلیک بود) یک سری عکس منتشر کرد از دهقان‌ها که ببینید کار این پدرسوخته‌های ضد انقلابی است. این‌ها بودند که مملکت را به این وضع انداختند. ولی اسناد و شواهد نشان می‌دهد هم زمان که شوروی دچار قحطی بود، صادراتش به بقیه کشورها پابرجا بود.

تحلیلگرها نظرات متفاوتی دارند، یک عده می‌گویند این قحطی به خاطر سیاست‌گذاری غلط شوروی بوده، یک عده معتقدند این کار عمدی و با هدف نسل‌کشی بوده چون استالین مخالف شدید ملی‌گرایی و روشنفکران بوده، این کار را کرده که ادبشان کند و البته که شوروی رد می‌کرد از اول و می‌گفت نه، قحطی وجود ندارد و تا جایی که توانست هم این خبر را مخفی نگه داشت. البته که فرقی هم ندارد چه عمدی باشد و چه غیرعمدی، یک جنایت تاریخی بزرگ رقم خورده است. خود اوکراین، هولودومور را یک قتل‌عام تمام عیار می‌داند و به عنوان یک نسل‌کشی به رسمیت می‌شناسد و انکار نسل‌کشی را جرم می‌داند. البته که بازنده اصلی استالین بود، اگر سیاست‌گذاری غلط او باشد که هیچ جای دفاعی ندارد و اگر با هدف نسل‌کشی و سرکوب ملی‌گرایی هم بوده باشد باز هم شکست خورده، چون چند سال بعد از هولودومور ملی‌گرایی شدت گرفت و روزنامه‌ها به زبان اوکراینی منتشر می‌شدند و در مدارس به زبان اوکراینی تدریس می‌شد. 

در آمریکا، کانادا و لهستان مجسمه‌های یادبود زیادی برای بیان این واقعه وجود دارد. مخصوصا در کانادا چون آنجا جمعیت کانادایی اوکراینی زیاد دارد و هر سال مراسم برگزار می‌کنند و یک دقیقه سکوت می‌کنند. سال ۲۰۰۳ هم در سازمان ملل  ۲۵ کشور یک بیانیه امضا کردند که در آن مشخصا شوروی را متهم کردند و استالین و چند نفر دیگر را مسئول این نسل‌کشی دانستند.

مقالات پیشنهادی برای مطالعه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

جدیدترین اپیزودهای پادکست

در این اپیزود می‌خواهیم دنیا رو از دریچه نهادگراها ببینیم و درک کنیم که نهادها چقدر قدرت دارند. نهادگرایی آنقدر اهمیت دارد که …
در این اپیزود درباره این صحبت می‌کنیم که قدرت پتانسیل ایجاد فساد رو ایجاد میکنه. عوامل مختلفی که باعث میشه قدرتمندان از قدرتشون …
در این اپیزود به این سوال مهم جواب می‌دهیم که چه مسیری طی شد تا مردم توانستند به آزادی فکر کنند و آن را حق خود بدانند و در جست و جوی آزادی …
در این اپیزود درباره وضعیت صندوق‌های بازنشستگی در ایران صحبت می کنیم که شبیه بمب ساعتی در اقتصاد ایران بوده و راه زیادی تا …
لوگوی اکوتوپیا کامل