دن آریلی، نویسنده کتاب جنبه مثبت بیمنطق بودن با استفاده از علم اقتصاد رفتاری نشان میدهد که چرا ما گاهی غیرمنطقی هستیم، این غیرمنطقی بودن چطور بر تصمیمهای ما اثر میگذارد و چطور میتوانیم انتخابهای بهتری داشته باشیم.
دن آریلی، اقتصاددان و پژوهشگر حوزهی اقتصاد رفتاری و بنیانگذار شرکتهای گوناگون در زمینهی اقتصاد و علوم شناختی و رفتاری است. وی تا سال 2008 استاد دانشگاه MIT بود؛ اما از آن سال تاکنون، در دانشگاه دوک به پژوهش در زمینهی اقتصاد رفتاری و روانشناسی پول مشغول است.
همهی ما دوست داریم تا جای ممکن خردمندانه و عاقلانه رفتار کنیم. اگر همیشه میدانستیم بهترین انتخاب چیست، به سطح بهتری از زندگی دسترسی پیدا میکردیم. در نظر بگیرید زندگی چقدر بهتر میشد اگر همیشه در هنگام خرید، انتخاب معشوقه یا هنگام انتخاب مسیر شغلی، بهخوبی میدانستیم چه چیز برای ما بهتر است و بهترین گزینه را انتخاب میکردیم.
ولی اینها، تصورات و آرزوهای ماست؛ ما در دنیای واقعی طور دیگری رفتار میکنیم و رفتارهای نابخردانه از خود نشان میدهیم. اما منظور این نیست که نمیتوانیم هیچ کار درستی انجام دهیم و باید خود را تسلیم کنیم.
دن آریلی در کتاب جنبه مثبت بیمنطق بودن برخی از مهمترین رفتارهای غیرعقلانی ما را بررسی و روش استفادهی مثبت از آنها را بیان کرده است. در ادامه، نکات و نظرات دن آریلی را دربارهی این جهان وارونه میخوانیم.
بیشتر ما فکر میکنیم که اگر پاداش بزرگی به افراد بدهیم، انگیزهی آنها بالاتر میرود، کارها را با دقت و انرژی بیشتری انجام و خروجی با کیفیتتری تحویل میدهند. این تفکر طرفداران زیادی هم دارد و بد نیست بدانید بر اساس همین منطق، مدیران عامل و معاملهگران سهام سالانه پاداشهای خیرهکنندهای میگیرند.
اما این تفکر سالهاست زیر سؤال رفته و مطالعات متعددی هم در این زمینه صورت گرفته است. مثلاً در یک مطالعه موشها را در یک هزارتو قرار دادند، به آنها شوک الکتریکی وارد کردند و انتظار داشتند با این کار موشها سریعتر راه فرار را پیدا کنند؛ ولی نتیجهی پژوهش چیز دیگری را نشان داد. هرچه قدرت شوک بالاتر میرفت، پیدا کردن راه فرار برای حیوانها هم سختتر میشد و وقتی فشار خیلی زیاد شد، موشها در نهایت ایستادند و نقشهی هزارتو را بهکل فراموش کردند.
ما انسانها هم همینطور هستیم؛ یعنی اگر شوک را با پول و انسان را با موش جابهجا کنیم، متوجه خواهیم شد که وقتی پای یک پاداش بزرگ در میان باشد، تمرکز کردن بسیار سختتر خواهد شد و میزان تمرکز ما کم میشود. ما هم مثل موشها، هرچه تحت فشار بیشتری قرار بگیریم، به همان میزان عملکردمان هم افت خواهد کرد و نمیتوانیم بهترین عملکرد خود را نشان دهیم.
باور عموم این است که انسان تحت فشار، عملکرد بهتری دارد. اما نکته اینجاست که این موضوع فقط در کارهای مکانیکی و فیزیکی صادق است. وقتی صحبت از نوآوری و خلاقیت باشد، داستان متفاوت است. این موضوع را بهوضوح میتوان موقع سخنرانی مشاهده کرد. ما وقتی تنها هستیم، ارائهی فوقالعادهای داریم؛ اما وقتی در مقابل مخاطب قرار میگیریم، همهچیز خراب میشود. علت چیست؟ علت این است که ما برای تحتتأثیر گذاشتن دیگران بیشتر تحت فشار قرار میگیریم.
برعکس چیزی که تصور میکنیم، وجود یک پاداش بزرگ نهتنها باعث بهبود عملکرد نمیشود؛ بلکه در بسیاری از مواقع باعث افت عملکرد هم خواهد شد. چرا؟ چون باعث میشود ما تحت فشار قرار بگیریم و هرچه بیشتر تحت فشار قرار بگیریم، عملکردمان هم افت میکند. خصوصاً اگر آن پاداش بزرگ، پاداش نقدی باشد.
اگر تحت فشار قرار دادن یا دادن پاداش بزرگ جواب نمیدهد، پس راهکار چیست؟
برای جواب به این سؤال راهکارهای مختلفی داریم: یک راه این است که به کارمندان پاداش میانگین بدهیم؛ یعنی افراد بر اساس میانگین عملکرد پنجسالهی خود پاداش بگیرند. این کار باعث میشود کمتر تحت فشار قرار بگیرند و در نتیجه با اضطراب کمتر، عملکرد بهتری از خود نشان دهند.