سوگیری اقتدار (Authority bias) تمایل ذاتی ما است برای بیش از اندازه تحت تاثیر نظرات، قضاوتها و دستورات افراد مقتدر قرار گرفتن. این سوگیری ما را به سوی پیروی از یک فرد مقتدر، بدون بررسی و ارزیابی انتقادی سوق میدهد. این فرد مقتدر میتواند حاکم یک کشور باشد، یا قوانین راهنمایی و رانندگی، یک دانشمند مشهور، یک رسانه قابل اعتماد یا فقط یک دوست یا شریک زندگی که فکر میکنیم قابل اعتماد است و میتوانیم به او تکیه کنیم.
چطور این سوگیری رخ میدهد؟
یک اقتصاددان بزرگ را تصور کنید که برای سخنرانی روی صحنه میآید. او برنده جایزه نوبل است و تا امروز کتابها و مقالات زیادی نوشته و مدتی را در بانک جهانی، به تنظیم بازارهای پولی در جهان پرداخته است. او یک گزاره میگوید. برای مثال از نظر او، تجارت آزاد آن طور که کتابهای درسی میگویند، فقط شامل اضافه رفاه برای همه اقشار نیست و میتواند کارگرهای محلی را بیکار کند به اقتصادهای ضعیف آسیب بزند. یک دانشجو از جایش بلند میشود و دلایلی در مخالفت با پرفسور میآورد.
در این جا حضار نمیتوانند دلایل دانشجو را مستقل از جایگاه استاد-دانشجو و صرفا با علم اقتصاد و اصول منطقی بسنجند. آنها یک تمایل ذاتی خواهند داشت برای این که حرفهای استاد را بپذیرند و تلاش کنند برای رد حرفهای دانشجو، هرقدر هم که دقیق و منطقی باشد، دلایلی بیابند.
حالا تصور کنید همین حرفها را یک استاد دیگر که او هم برنده جایزه نوبل بود میزد. دقیقا همان حرفها، همان رفرنسها و همان استدلالها. با این شرایط آیا وضعیت تغییر نمیکرد؟
چرا این یک سوگیری است؟ اگر دانشجو یا استاد همین سوالات را از هوش مصنوعی میپرسیدند، او قادر بود بدون در نظر گرفتن جایگاه و رزومه افراد، فقط دادهها را مورد تحلیل و بررسی قرار بدهد؛ اما به خاطر سوگیری اقتدار ما تمایل داریم به سمت حرفهای فرد مقتدرتر متمایل شویم.
کشف سوگیری اقتدار
در سال 1961 و پس از جنگ جهانی دوم، این موضوع برای استنلی میلگرام جالب شد که چرا مردم به سادگی از دستوران وحشتناک رهبران دیوانه پیروی میکنند؟ میلگرام هرگز از عبارت سوگیری اقتدار استفاده نکرد. اما نتایج تحقیقات او در مورد تمایلی ذاتی برای پیروی از دستورات افراد مقتدر بود. او یکی از مشهورترین آزمایشهای تاریخ علم روانشناسی را انجام داد.
در این آزمایش عدهای به عنوان معلم و عده دیگر به عنوان دانشآموز شرکت داشتند. دانشآموزها در واقع بازیگر بودند اما معلمها فکر میکردند که انتخاب آنها در نقش معلم تصادفی بوده است. از معلم خواسته میشد که سوالاتی را از دانشآموز بپرسد و او را به خاطر جوابهای نادرست با شوک الکتریکی تنبیه کند. با هر سوال، ولتاژ شوک بالاتر میرفت.
معلم صدای درد و ناله دانشآموز را میشنید. اما یک نفر با روپوش سفید از معلم میخواست که به کارش ادامه دهد. معلم به حرف این دانشمند اعتماد میکرد و شوک را تا مرز کشنده بودن قوی میکرد. حضور این فرد مقتدر و انجام شدن آزمایش در دانشگاه ییل، باعث میشد که افراد از چنین دستور ترسناکی پیروی کنند.
سوگیری اقتدار در زندگی فردی
ما تمایل داریم از حرفهای پزشک، استاد، محقق، پلیس و مدیر پیروی کنیم. عناوینی مثل دکتر، استاد و پروفسور باعث میشود که استدلالهای ضعیف و دادههای مخدوش را سادهتر بپذیریم. برعکس این تمایل نیز وجود دارد. اگر فردی با استناد به مرجعهای معتبر، استدلالی درست اقامه کند اما در آن زمینه خاص متخصص نباشد، پذیرش حرفهای او برایمان دشوار خواهد شد.
برای مثال اگر دکتر به شما یک دارو بدهد و از شما بخواهد تغییری در رژیم غذایی خود ایجاد کنید، بعید است در مورد صحت تجویز او سرچ کنید یا تلاش کنید که مطمئن شوید درمان تجویز شده برای سلامتی شما مناسب است.
تا اینجا مشکلی نیست. بالاخره ما باید برای درمان به پزشک مراجعه کنیم و لازم است که به توصیههای او اعتماد کنیم. نه؟
مشکل زمانی به وجود میآید که ما با توجه به اقتدار پزشکی، به هر کسی که از اصطلاحات علمی استفاده کند، مثل مروجان شبهعلم، اعتماد میکنیم و از دستورات و تجویزهای آنان کورکورانه پیروی میکنیم.
برای مثال دکتر هربرت شلدون، مدعی طب جایگزین بود. او به بیماران توصیه میکرد که در زمان بیماری غذا خوردن و حتی مصرف دارو را کنار بگذارند و فقط با خوردن آب به جنگ بیماری بروند. عده زیادی از دستورات او و کتابش به نام «فستینگ جان شما را نجات میدهد» پیروی کردند. دستکم دو فقره قتل غیر عمد به خاطر پیروی از این دستور عجیب به اثبات، اموال او توقیف و مدرسه او بسته شد. جالب اینجا است که او پزشک نیست و مدرک دکترا ندارد. اما هنوز هم مردم بسیاری تمایل دارند حرفهای او را باور کنند و روش درمانی خطرناکش را به کار ببندند.
سوگیری اقتدار در سطح اجتماعی
در انتخابات، چهرههای مشهور و محبوب از یک نامزد خاص حمایت میکنند. برنامه این است که اقتدار این افراد، روی رای مردم اثر بگذارد. در واقع حمایت افراد معتبر از یک نامزد، به شکل نظاممند میخواهد که ذهن رایدهندگان از حقایق صرف دور شود و با سوگیری اقتدار منحرف گردد. حمایت باراک اوباما از نامزدی کاملا هریس و حمایت ایلان ماسک از دونالد ترامپ در این دسته قرار میگیرد.
در مورد سوگیری کرونا، بحران اقتدار پیش آمد. بعضی از افراد با نصحیتهای غلط، ذهن افراد را به خطا میانداختند و اعتماد کافی به سازمانهایی مثل سازمان بهداشت جهانی وجود نداشت تا بشود مردم را برای یک حرکت درست مثل واکسیناسیون تشویق کرد. اما در همان زمان هم منابع معتبر، نصیحتهای اشتباهی ارائه دادند. برای مثال بعدها مشخص شد که شستن خریدهای سوپرمارکتی چندان تاثیری بر پیشگیری از بیماری کوید19 ندارد.
مورد دیگر، تمایل افراد یک جامعه به پیروی از قوانین و در نظر گرفتن اقتدار پلیس است. بدون این اقتدار برقراری نظم اجتماعی کار دشواری میشود. یعنی همیشه هم این طور نیست که این سوگیری منجر به نتایجی نامطلوب شود.
سوگیری اقتدار در بازاریابی
شرکت کولگیت نتیجه یک نظرسنجی را منتشر کرد که میگفت از هر 10 دندان پزشک، 8 نفر خمیردندان کولگیت را توصیه میکنند. در واقع شرکت کولگیت میخواست از سوگیری اقتدار بهره ببرد. گزارش کولگیت اشتباه نبود. اما آنها اطلاعات نظرسنجی را مخدوش کرده بودند. آن نظرسنجی یک نظرسنجی چندگزینهای بود. یعنی دندانپزشکها میتوانستند بیش از یک گزینه را انتخاب کنند. نکته اول این که کولگیت بالاترین میزان توصیه را کسب نکرده بود و دوم، نتیجه نظرسنجی نشان میداد که از هر ده داندانپزشک، 2 نفر حاضر نیستند کولگیت را به مراجعین خود توصیه کنند!
استفاده از بازیگرها برای تبلیغ لباس یا ساعت، ارجاع به مطالعات بالینی انجام شده، یا داشتن علامتهای استاندارد هم در همین سوگیری قرار میگیرد. برای مثال استاندارد ایزو چندان ربطی به کیفیت و کارایی یک محصول ندارد، اما میتواند اعتماد مشتری را جلب کند. یا مورد تایید FDA بودن الزاما نشان نمیدهد که یک مکمل غذایی، مفید است. ممکن است FDA صرفا بیضرر بودن یک دارو را تایید کرده باشد نه مفید بودن آن را. از طرف دیگر، شرکتهای زیادی ممکن است به دروغ ادعا کنند که تاییدیه FDA را دارند. برند غذای کودک گربر یکی از این دروغگوها بود که در نهایت مجبور شد جریمه سنگینی پرداخت کند.
سوگیری اقتدار و هوش مصنوعی
آیا تا به حال پیش آمده که صحت یک موضوع را از هوش مصنوعی بپرسید؟ آیا میتوانید به ادعای هوش مصنوعی اعتماد کنید؟
نظرسنجیها نشان میدهد که 75 درصد از مردم به نتایج چتجیبیتی اعتماد دارند.
هوش مصنوعی جمینای نیز اعتماد بالایی را جلب کرده و خود را دارای رفرنسهای معتبر معرفی میکند.
اما شکلگیری اقتدار و اعتماد پیرامون هوش مصنوعی، پدیدهای بسیار خطرناک است. در جستجوی اینترنتی مثل گوگل، کاربر میتواند چندین صدای مختلف را بشنود، آنها را مقایسه کند و دستکم امید داشته باشد که به جواب درست برسد. اما اعتماد به یک دستیار هوش مصنوعی میتواند چندصدایی را از بین ببرد. به خصوص در مسائلی که مطلق نیستند و یک نظر واحد و قطعی در مورد آن وجود ندارد.
برای مثال هوش مصنوعی جمینای و چتجیبیتی، در پاسخ به این سوال که آیا در جوامع شکارچی-جستجوگر، زنها به اندازه مردها در شکار شرکت میکردند، پاسخ مثبت دادند. در حالی که یافتههای دیرینشناسان برای اثبات این موضوع کافی نیست و در این خصوص اختلاف نظر زیادی در بین کارشناسان وجود دارد. دیدن این پاسخ ممکن است باعث شود که این نظریه را به عنوان حقیقتی انکارناپذیر بپذیریم و سوی دیگر استدلال را نشنویم.
یک روش سواستفاده از هوشمصنوعی، تعلیمدادن آن قبل از سوال کردن است. شما میتوانید به هوش مصنوعی یاد بدهید که مثلا در پاسخ به سوال «بهترین ریاضیدان حال حاضر جهان کیست» نام شما را بگوید. بعد، این تاییدیه را به دیگران نشان بدهید و آنها را گول بزنید. مثالهایی از این دست در شبکههای اجتماعی دیده شدهاند.
چطور با سوگیری اقتدار مقابله کنیم؟
کار دشواری است که به حرف افراد دقت کنیم و نه به افراد. بهترین دانشمندان تاریخ هم اشتباهات زیادی داشتند. کمتر اقتصاددانی به اندازه جان مینارد کینز باهوش است. کسی که در پایان جنگ جهانی اول، ظهور یک دیکتاتور فاشیست در آلمان و شکلگیری جنگ جهانی دوم را پیشبینی کرده بود. اما او هم اشتباهاتی داشت و امروزه کشورها از نسخه بهبود یافته نظریات او یعنی اقتصاد نئوکینزی استفاده میکنند.
آلبرت انیشتن در مورد کوانتوم و به خصوص در همتنیدگی کوانتومی تردید داشت. اما بعدها مشخص شد که او در مورد کوانتوم اشتباه میکرده است.
لازم است که نظر افراد را از خود افراد جدا کنیم و مستقل از گوینده، خود محتوای صحبت را مورد بررسی قرار دهیم.
مدام از خود سوال کنیم که آیا دفاع از نظر یک نفر به خاطر اعتمادی است که به او داریم یا حرف او به نظرمان درست میآید؟
اگر شما در گوگل عبارت فواید خوردن سیب را جستجو کنید، منابعی را مییابید که به شما توصیه میکنند سیب بخورید. یک راهکار خوب این است که در ادامه، عبارت مضرات خوردن سیب را هم جستجو کنید.
فراموش نکنید که بهترین آدمهای دنیا هم میتوانند حرف اشتباه بزنند و بدترین آدمها، گاهی درست میگویند.