اگر جورج سوروس را نمیشناسید، بیایید به شما بگویم که این پیرمرد پرحاشیه کیست. جورج سوروس یک اقتصاددان یهودی است که کلا حاشیه را دوست دارد! کارش هم این است که دولتها را زمین بزند. به او پدر انقلابهای رنگی در دنیا میگویند؛ کسی که وقتی اسمی از او برده میشود، دولتها در همه کشورها مو به تنشان سیخ میشود.
کسی که بانکهای انگلستان، تایلند، ژاپن و چین را به تنهایی ورشکست میکند و خیلی سال است که همه کشورها از آن میترسند. حالا متوجه شدید که چرا به او پیرمرد پرحاشیه میگویند؟
کلاه گذاشتن بر سر هیتلر
جورج سوروس یک یهودی متولد بوداپست مجارستان است. در دورهای که هیتلر آن مناطق را اشغال کرد، با زیرکی پدرش که خرید اسناد جعلی و تظاهر به این که مسیحی هستند بود، توانستند جان سالم به در ببرند (ببینید پدرش که بوده که توانسته سر هیتلر را هم کلاه بگذارد!) بعد هم که فرار کردند انگلستان و آنجا سوروس شروع به درس خواندن کرد.
سوروس در مدرسه اقتصاد لندن ادامه تحصیل داد و آنجا شاگرد مستقیم کارل پوپر بود. یک پرانتز وسط داستان، پوپر را در دنیا به اسم فیلسوف آزادی میشناسند (همین عقیدهاش را هم در مخ سوروس کرد) و خیلی از کتابهایش در ایران ترجمه شده. معروفترین کتابش که در ایران ترجمه شده، کتاب «جامعه باز و دشمنان آن» است و در این کتاب، بیشتر نظامهای فکری افلاطون و مارکس را نقد میکند. جورج سوروس یک مدرک هم در رشته فلسفه میگیرد و در این حین کارهایی مثل گارسونی و… را انجام میدهد.
طبق گفتههای خودش، میگوید همیشه دوست داشتم فیلسوف بشوم، ولی نشد و من هم دنبال پول درآوردن رفتم. این تغییر مسیرش باعث شد پدر دنیا را دربیاورد. به حوزه مالی علاقمند میشود و دنبالش میکند. در کارگزاریها و شرکتهای مشاوره مالی کارهای متعددی را انجام میدهد.
کسب و کار شخصی
سال ۱۹۷۰ شرکت مدیریت سرمایه به اسم SOROS FUND MANAGEMENT را تاسیس میکند و خودش مدیرعامل آن میشود، در این شرکت پول اطرافیانش را کم کم جمع میکند و با آنها سرمایه گذاری میکند. معاملهگر فوقالعاده حرفهای است، آنقدر که شرکتش به صورت تصاعدی هر سال رشد زیادی را تجربه میکند و تمرکزش را هم بیشتر روی ارز میگذارد. این شرکت در دهه هشتاد میلادی اسمش را به QUANTOM FUND تغییر میدهد و چند سال بعد این شرکت به معروفترین هج فاند دنیا تبدیل میشود.
دشمن انگلیس
سوروس از سیستم پولی و سیاستهای بانک مرکزی انگلستان دلچرکین بود به حدی که با چند سرمایهدار دیگر با مقادیر بسیار هنگفتی روی این موضوع در بورس شرط بندی کرد. سوروس میگفت که پوند انگلیس حبابوار رشد کرده و الکی گران است، انگلیس یا باید ارزش پوند را پایین بیاورد و یا از رده «سیستم پولی اروپا» خارج شود… تا این که چهارشنبه سیاه از راه میرسد.
سوروس تصمیم میگیرد رسما به جنگ انگلیس برود. برای همین هم در بازار پوند می فروشد و وقتی حجم فروش از یک میزان بیشتر شود، ارزش پوند پایین میآید. پوند میفروشد و در مقابل مارک آلمان میخرد. مقامات بانک انگلیس متوجه میشوند که ارزش پوند در حال کاهش است و برای جلوگیری از سقوط ارزش پوند، بانک انگلیس شروع میکند به خریدن پوند. ولی سوروس بیخیال نمیشود و وقتی بانک مرکزی شروع میکند به خریدن پوند، سوروس حجم را بیشتر میکند و و پوند بیشتری میفروشد، یک میلیارد، دو میلیارد، سه میلیارد، دهها میلیارد پوند عرضه میکند. بانک مرکزی برای این که در دنیا و در بین سرمایهداران اعتماد ملت را جمع کند، نرخ سود بانکی را از ۱۰ درصد به ۱۲ درصد افزایش میدهد. اما میبیند سوروس بیخیال نمیشود از ۱۲ درصد به ۱۵ درصد افزایش میدهد، ولی آنقدر حجم عرضه سوروس زیاد بود که در ساعت ۱۹ همان روز وزیر دارایی انگلستان، نورمن لامونت اعلام کرد که کشورش از سیستم پولی اروپا خارج میشود و سطح سود دوباره به ۱۰ درصد برمیگردد. در نتیجه ارزش پوند در روزهای آینده در برابر مارک آلمان ۱۵ درصد و در برابر دلار آمریکا ۲۵ درصد سقوط کرد. جورج سوروس در این روز سودی چند میلیارد دلاری به دست آورد. اینجا بود که دیگر رسما معروف شد و رسانههای دنیا تیتر زدند، سوروس انگلستان را به زانو درآورد.
دشمن دنیا
سوروس کلا آدم فرصت طلبی است، هر جا راهی پیدا کند برای کرم ریختن و پول درآوردن دریغ نمیکند، البته که آدم به شدت سیاسی است و بیعلت کاری نمیکند. سال ۱۹۹۷ آسیا برایش خیلی جذاب شد و دید در تایلند یک فرصت خیلی خوب وجود دارد. آنجا هم با عرضه حجم بالایی از ارز آن کشور، کاری میکند که ارز تایلند سقوط میکند. نخستوزیر تایلند در تلویزیون اعلام کرد که جورج سوروس باعث این کار شده و علیه او اعلان جنگ کرد. تصور کنید چه حجمی را فروخته است که بانک مرکزی نتوانسته جمع کند.
این بازی را در کشورهایی که فرصت میدید یکی یکی ادامه می داد، سال ۲۰۱۳ با ژاپن هم این کار را کرد و طبیعتا این جا هم پول هنگفتی به جیب زد. ارزش ین ژاپن را آنقدر پایین آورد که صدای شینزو آبه را درآورد.
دشمن چین
گفتم آدم فوقالعاده سیاسیای است، وقتی دید کم کم جنگ اقتصادی دارد بین آمریکا و چین شکل میگیرد و چین دارد قدرت اول اقتصادی میشود، نتوانست بیخیال بنشیند و نگاه کند، به جنگ چین رفت. سال ۲۰۱۵ بورس چین شروع به ریزش میکند و خود چین ارزش یوان را کمی پایین میآورد تا توازن برقرار کند، اینجا بود که جورج سوروس فرصت را پیدا کرد که زهرش را بریزد.
وقتی چین یک پله ارزش پول را کم کرد، جورج سوروس پشتش حرکت کرد و نفت روی آتش ریخت. چینیها که فهمیدند سوروس میخواهد شروع وارد ماجرا شود، علنی تهدیدش کردند که هرگونه عملیات از طرف سوروس روی ارز چین را جنگ ارزی به حساب میآورند و عواقب بدی در انتظار سوروس خواهد بود. سوروس خیلی نتوانست در مقابل چین کار خاصی کند، نظام اقتصادی چین واقعا نظام هوشمندی است.
گلوبالیست
سوروس چند سالی است که موسسهای راه انداخته به نام OPEN SOCIETY که افکار گلوبالیست دارد. گلوبالیستها عقیده دارند که کل دنیا باید یکی شود و تمام زورشان را هم میزنند یکی کنند. پول زیادی دارند، پول هم قدرت میآورد، کارشان را راحتتر جلو میبرند، لیبرالها بهشدت پشتشان هستند و حمایتشان میکنند، برعکس ناسیونالیستها. طبق آخرین آماری که فوربس منتشر کرده، سوروس با ثروت خالص ۲۴.۵ میلیارد دلار بیست و نهمین ثروتمند بزرگ دنیاست. سوروس یک دموکرات دو آتیشه است، به معنی واقعی از جمهوریخواههای آمریکا متنفر است.
تا جایی که در سال ۲۰۰۳ در گفتگو با واشنگتنپست گفت که برکنار کردن رییسجمهور جرج دبلیو بوش از مقامش «تمرکز اصلی زندگی من» و «مسئله مرگ و زندگی» است. آنقدر روی این صحبتش جدی بود که گفت اگر کسی شکست بوش را تضمین کند، تمام ثروتش را وقف شکست دادن بوش میکند و برای این کار بیش از ۷۵ میلیون دلار هزینه کرد.
انقلاب های رنگی
در دنیا او را به عنوان مرد انقلابهای رنگی میشناسند. در این دو دهه اخیر هر کشوری که انقلاب رنگی در آن اتفاق افتاده، یک ردی از سوروس پشت ماجرا بوده، حتی شایعه شده بود که در ۸۸ هم نقش داشته که سوروس تکذیب کرد.
سوروس بزرگترین رسالت خودش را این میداند که کاری کند ملتها تغییر اساسی کنند و به جامعه باز تبدیل شوند. جامعه باز نه تنها از نظر تجارت آزاد که مهمتر از آن از نظر تحمل افکار جدید و اشکال متفاوت تفکر و زندگی. بزرگترین خطر در حال حاضر دنیا را هم ترامپ میداند و با او بهشدت بد است. معتقد است تا الان این بلاهایی که سر کشورها آورده در راستای این بوده که آنها را به جامعه باز تبدیل کند و کاملا و همیشه هم به کارهایش افتخار کرده است. به موسسههای خیریه مخصوصا به آفریقای جنوبی از ۱۹۷۰ تا الان همیشه کمک کرده است. از آدمهای نژادپرست متنفر است و معتقد است همه با هم برابرند و هیچکس برتر نیست. نظرتان راجعبه این پیر پرحاشیه چیست؟ هدف بعدی او کجاست؟