تا به حال به این فکر کردید که چرا کشورهای نفتخیز مثل ونزوئلا، ایران و… اقتصاد ضعیفی دارند؟ چرا این رابطه مستقیم میان ثروت و ثروتمندی در سطح کشوری وجود ندارد؟ اروپا با داشتن منابع بسیار کم، توانسته خود را در سطح اول جهان نگه دارد؛ چرا؟ در این مطلب قصد داریم بررسی کنیم که چرا این کشورهای غرق در ثروت، با فقر و ضعف اقتصادی روبرو هستند.
به طور کلی، آینده اقتصاد هر کشور، به سه پارامتر بستگی دارد: بنگاههای اقتصادی، سرمایه گذاری و حکمرانی.
سرمایهگذاری: وقتی سرمایه گذاری میکنیم، یعنی داریم از هزینه مصرفی فعلی کم میکنیم تا بتوانیم آینده رابسازیم و این سرمایه گذاری به منابع مالی احتیاج دارد.
بنگاههای اقتصادی: برای پیشرفت اقتصاد، باید توجه کنیم بنگاههای اقتصادی فعال در کشور چقدر بهدنبال ارتقا خود هستند و در معرض تهدید چه رقبایی قرار دارند. به طور معمول، منابع مالی بنگاهها از پس انداز خانوارها بدست میآید. یعنی افراد پس انداز کرده و با پول خود در بنگاههای اقتصادی، سرمایهگذاری میکنند.
محیط رقابتی: فراهم کردن محیط رقابتی یعنی ترکیب بنگاهها را به گونهای بچینیم که بتوانند با هم رقابت داشته باشند و انحصار ایجاد نکنیم. این رقابت نباید محدود به بنگاههای داخلی باشد و فعالان اقتصادی باید بتوانند با رقبای خارجی هم رقابت داشته باشند تا بهرهوری افزایش یابد.
حکمرانی: وظیفه حکومت در فعالیتهای اقتصادی این است که شرایط را مدیریت کند. یعنی از طرفی توانایی افراد برای افزایش پس انداز را بالا ببرد و از طرفی فضای رقابتی سالم را برای بنگاهها فراهم کند. همچنین دیپلماسی خارجی را برای افزایش مراودههای اقتصادی، تقویت کند.
سه شرط اصلی برای شکوفایی اقتصاد در صورتی میتواند خوب عمل کند که ثبات وجود داشته باشد؛ هم ثبات سیاسی هم ثبات اقتصادی. وقتی از ثبات حرف میزنیم یعنی تورم معقولی وجود داشته باشد و شوکهای سیاسی و اقتصادی به خانوار و بنگاه وارد نشود.
شاید اگر 50 سال پیش میگفتیم کشوری توسعه نیافته است، منظورمان این بود که آن کشور منابع اندکی دارد، ولی الان نقش منابع کاملا کمرنگ شده و کشورهای زیادی ثابت کردند که با کمبود منابع نیز میشود پیشرفت چشمگیری رقم زد. در صورتی که کشور کیفیت حکمرانی خوبی داشته باشد، میتواند منابع را از هر جای دیگری تهیه کند تا تعادل برقرار شود. پس امروزه کشورهایی ناموفق هستند و اقتصاد ضعیفی دارند که حکمرانی نتوانسته درست به وظیفه خود عمل کند.
کشورهای جهان به طور کلی در دو دسته کشورهای نفتی و کشورهای غیرنفتی تقسیم میشوند و هرکدام از این کشورها تقسیمبندیهای خودشان را دارند؛ کشورهای نفتی به کشورهای نفتی دارای محصولات متنوع (مثل نروژ و امارات) و کشورهای نفتی با ثبات تک محصول (مثل قطر) و کشورهای نفتی بی ثبات تک محصول (مثل ایران و ونزوئلا) تقسیم میشوند. کشورهای غیرنفتی نیز به کشورهای غیرنفتی موفق و کشورهای غیرنفتی ناموفق تقسیم میشوند.
همانطور که تاکنون متوجه شدهاید، هم کشورهای نفتخیز و هم کشورهای غیرنفتی میتوانند اقتصاد موفق داشته باشند و برعکس. درواقع عاملی که اقتصاد کشورها را از هم مجزا میکند، کیفیت حکمرانی است. البته در طول تاریخ همیشه پتانسیل برای حکمرانی ضعیف در یک کشور نفتی، بیشتر از یک کشور غیرنفتی است. منابع نفتی در کنار حکمرانی ضعیف، فاجعه به بار میآورد. یک مقایسه جالب برای این مطلب مقایسه صادرات عربستان و ترکیه در سال 2017 است؛ عربستان 159 میلیارد دلار و ترکیه 157 میلیارد دلار صادرات داشتند. این مقدار تقریبا در دو کشور باهم برابر است ولی نکته اصلی اینجاست که صادرات ترکیه برآیند عملکرد صدها هزار بنگاه اقتصادی است که عموما توسط بخش خصوصی ساخته شده ولی عربستان حاصل عملکرد تعداد محدودی شرکت نفتی که بزرگترین آنها آرامکو است، ایجاد شد.
البته باید اشاره کرد که برای این مقایسه، از آمار سال 2017 استفاده شده، چرا که شرایط نرمال و ثبات را مبنای مقایسه قرار دادیم. پس از این سال، کشورها با بحران کرونا مواجه شدند و شرایط، نرمال نبوده است.
آتش نفت بر اقتصاد
اکنون این سوال مطرح می شود که نفت چه تاثیری در اقتصاد کشورهای نفتی دارد؟ تولید نفت خام باعث میشود دولت بتواند مقداری از این نفت را صادر کرده و مقداری از آن را برای مصارف داخلی استفاده کند. آن میزان نفتی که صادر میشود، درآمد ارزی را تعیین می کند. از سوی دیگر، ارزش واحد پولی کشور و میزان واردات، از نرخ ارز تاثیر میپذیرد. باتوجه به اینکه واردات شامل ترکیب مواد اولیه، کالاهای واسطهای و اقلام سرمایهگذاری است، پس برآیند آن روی تولید، سرمایهگذاری و مصرف تاثیر مستقیم میگذارد. در این شرایط چون درآمد فروش نفت در اختیار دولت است، منابع بودجه بر اساس نرخ ارز تعیین میشود. اگر مخارج دولت را از بودجه کم کنیم، مازاد بودجه محاسبه میشود. میزان کسری بودجه حجم نقدینگی را مشخص میکند و حجم نقدینگی نیز میزان تورم را تعیین میکند. در کشورهایی که اقتصادشان به نفت وابسته است، شاخصهای کلان اقتصادی از میزان فروش نفت تاثیر مستقیم میپذیرند.
چطور دولتهای نفتی اقتصاد موفقی داشته باشند؟
کشورهای نفت خیز برای دستیابی به پیشرفت باید سه عامل زیر را مورد توجه قرار دهند:
صندوق ثبات ساز
صندوق ثبات ساز وظیفه دارد رابط بین قیمت نفت یا سایر پارامترها را قطع یا ضعیف کند. یعنی در دورانی که قیمت نفت افزایش یافته، ذخیره منابع مالی صندوق را افزایش دهیم تا در مواقعی که قیمت نفت پایین رفت بتوانیم از آن استفاده کنیم. به عبارتی بهتر، مقدار درآمدی که از نفت وارد اقتصاد میشود ثبات داشته باشد و شوک به خانوار و بنگاه ها وارد نکند.
این صندوق، همان چیزی است که از چند دهه پیش در ایران با عنوان «صندوق درآمد نفتی» می شناسیم که البته هرگز جدی گرفته نشد. اما در میان کشورها، موفق ترین نمونه برای چنین صندوقی، در اختیار کشور نروژ است.
قاعده مالی
یعنی بودجه دولت باید بر اساس یک سری قواعد از پیش تعیین شده رشد کند نه اینکه در یک سال با افزایش قیمت نفت، بودجه بالا رود و یک سال با کاهش قیمت نفت، بودجه کمتر شود. به عبارتی بودجه دولت نباید نوسان داشته باشد.
اصلاح بازار انرژی
اصلاح بازار انرژی یعنی دولت به صورت اجباری نباید قیمت بنزین و انرژیهای داخلی را پایین نگه دارد. کشورهای ناموفق نفتی، کشورهایی هستند که بیشتر بر مبنای شانس اداره میشوند؛ یعنی اگر روابط بینالمللی خوبی داشته باشند و قیمت جهانی نفت بالا باشد، وضعیت اقتصادی خوبی دارند و برعکس.
کشورهای ناموفق نفتی در سالهایی که قیمت نفت افزایش یابد.
در سالهایی که قیمت نفت افزایش یابد، درآمد ارزی، میزان واردات و سطح رفاهی مردم افزایش یافته و میزان قیمت کالا، نرخ ارز کاهش مییابد. چون درآمد نفتی بالا است، دولت در بازار ارز تزریق کرده و اجازه افزایش قیمت ارز نمیدهد و از طرفی واردات بالا است؛ در نتیجه کالا به حد کافی با قیمت مناسب در بازار وجود دارد. در این زمان، بودجه، هزینه دولت، کسری بودجه و حجم نقدینگی بیشتر میشود.
علیرغم اینکه نقدینگی زیاد شده، تورم خیلی بالا نمیرود. چون مقدار زیادی کالا وارد شده و قیمت کالاها بالاتر از توان خرید مردم نیست. با ادامه روند افزایشی قیمت نفت، هزینههای اضافی دولت بیشتر شده و قیمت انرژی نیز پایین میآید.
وضعیت کشورهای ناموفق نفتی در سال هایی که قیمت نفت نزولی است.
درصورتی که قیمت نفت کاهش یابد، درآمد ارزی دولت کمتر شده و به همین علت نرخ ارز افزایش مییابد. دلایل افزایش نرخ ارز به دو بخش تقسیم میشود؛ یکی از آنها به خاطر کاهش درآمدارزی است و دوم فنر ارزی فشرده شده در سالهایی که درآمد نفتی بالا بود، اکنون رها شده و موجب جهش قیمت ارز خواهد شد. بنابراین در سالهایی که قیمت نفت نزولی است، درآمد ارزی، واردات و تولید محصولات کاهش یافته و موجب شکلگیری رکود اقتصادی خواهد شد.
دولت در زمان افزایش قیمت نفت به شرکتهای داخلی یا خارجی تعهداتی ارائه کرده است و نمیتواند آنها را بصورت نیمهکاره رها کند. به طور مثال پروژهها و برنامههای نیمه تمام، حقوق کارمندان و … موجب تحمیل هزینه بر دولت خواهد شد. یعنی مخارج دولت از درآمدش بیشتر شده و با کسری بودجه مواجه میشود. کسری بودجه در نهایت به نقدینگی بالا و تورم منجر خواهد شد.
در این شرایط دولت برای مقابله با تورم، با تخصیص یارانه به بنزین و سایر حاملهای انرژی، قیمت را ثابت نگه میدارد تا موجب تورم بیشتر نشود. وقتی قیمت انرژی کم باشد، مصرف انرژی افزایش یافته و دولت مجبور به هزینه بیشتر برای یارانه بنزین خواهد شد. این مسئله بصورت مضاعف دولت را با کسری بودجه مواجه میکند.
جمع بندی
نفت یک ثروت خدادادی است که میتواند به عنوان عامل برطرف کننده کمبود منابع باشد یا در دستیابی به رشد اقتصادی به کشور کمک کند. اما همزمان برخورداری از منابع نفت باعث بی نیازی دولتها از خانوارها برای پس انداز و بنگاهها برای سرمایه گذاری میشود. دولتهای نفتی در معرض این خطر قرار دارند که نفت بهجای تسهیل کننده رشد اقتصادی، به توزیع کننده رانت نفتی تبدیل شوند. اینجاست که رانتجویی جایگزین کارآفرینی میشود و نفت بجای یک فرصت به تهدید علیه دولت تبدیل میشود. تمام دولتهای ایران از اوایل دهه 50، یک اشتباه مشترک را هر سال تکرار میکنند که درآمدهای نفتی را به صورت مستقیم و بدون در نظر گرفتن هیچ زیرساختی، صرفا با اهداف پوپولیستی، وارد بودجه می کنند. اگر در دورهای هم ثبات اقتصادی داشتهایم، صرفا به دلیل افزایش قیمت و صادرات نفت بوده است.
باید در نظر داشته باشیم که کشور ما از منابع معدنی زیادی برخوردار است، بنابراین میتواند تنوع سبد صادراتی خود را افزایش دهد و تنها به صادرات یک محصول (نفت) اکتفا نکند. تا زمانی که بودجه صرفا به نفت وابسته باشد، زیر ساخت اقتصادی اصلاح نشده و وضعیت اقتصادی بهبود نخواهد یافت.