کتاب «معماری خوشبختی» (۲۰۰۶) به بررسی رابطه انسان با معماری و طراحی میپردازد. این کتاب با تبیین دلایل ترجیح ساختمانهای خاص توسط افراد مختلف، نحوه تعامل طراحی با انسان و امکان بهرهگیری از معماری برای شکوفایی استعدادها، به رمزگشایی از قدرت معماری میپردازد.
آلن دوباتن (Alain de Botton) نویسنده و مجری تلویزیونی اهل سوئیس مقیم لندن نخستین اثر خود با عنوان «مقالاتی درباره عشق» را در سن بیست و سه سالگی منتشر کرد. او در سال ۲۰۰۸، با تاسیس «مدرسه زندگی»، که بر آموزش عاطفی در حوزههای کاری و روابط بینفردی تمرکز دارد، گامی نو در عرصه توسعه فردی برداشت.
از زمان ساخت برج بابِل و نخستین هرم مصری، معماری همواره به عنوان هنری والا در کنار صنعتگری مورد توجه بوده است. بیشک در هرجایی که هنر حضور داشته باشد، زیبایی نیز جایگاه ویژهای مییابد.
امروزه ما قادر به درک و تحسین زیبایی معماری در بناهای گوناگون، از معابد باستانی و کلیساهای قرون وسطایی تا عمارتهای اشرافی و آسمانخراشهای مدرن هستیم. اما چه عواملی زیبایی معماری را شکل میدهند؟ چه چیزی موجب جذب ما به ساختمانها میشود؟ حس زیباییشناسی معماری ما از چه چیزهایی درباره خودمان پرده برمیدارد؟
در این کتاب، شما با چگونگی برانگیختن خاطرات، تداعی افراد و تعامل ساختمانها با انسان آشنا خواهید شد. همچنین در مورد ماهیت زیبایی معماری و تاثیر آن بر بروز جنبههای مختلف شخصیت انسان بحث خواهد شد.
این یک امر متداول است که یک فرد، ساختمانی را فوقالعاده زیبا ببینید، در حالی که فرد دیگری آن را زشتترین چیزی که تاکنون دیده است، تلقی کند. اما آیا معیارهای مشخصی برای تعریف زیبایی در معماری وجود دارد؟
در طول تاریخ، استاندارد مشخصی برای ارزیابی دستاوردهای معماری وجود داشته است. سبک کلاسیک که به تقلید از ویژگیهای اصلی بناهای یونانی میپرداخت، قرنها به عنوان معیار اصلی زیبایی معماری شناخته میشد. برای نمونه، معابد آتن با نمای متقارن، ستونهای منظم و اشکال هندسی تکرارشونده، نماد بارز این سبک است.
رمیها با الهام از معماری یونان، اصول آن را در بناهای خود به کار گرفتند. پس از گذشت حدود هزار سال، سبک کلاسیک با احیای رنسانس در ایتالیا مجددا مورد توجه قرار گرفت. این سبک از آنجا به سرعت در سراسر اروپا و آمریکا گسترش یافت. مثلا دانشگاه ویرجینیا که توسط توماس جفرسون (Thomas Jefferson) در سال ۱۸۲۶ بنا نهاده شد، نمادی بارز از معماری رمی در آمریکا است.
اگرچه معماری کلاسیک پس از دوره افول خود مجددا محبوبیت فراوانی پیدا کرد، اما در قرن نوزدهم تنها سبک مورد پذیرش نبود. سبک گوتیک (Gothic) که ریشه در معماری قرون وسطی داشت نیز در اواخر قرن هجدهم احیا شد و به عنوان یک سبک معتبر مورد توجه قرار گرفت.
این تحول مدیون هورس والپول (Horace Walpole) فرزند سر رابرت والپول (Sir Robert Walpole) نخستوزیر وقت بریتانیا بود که بین سالهای ۱۷۵۰ تا ۱۷۹۲، اقامتگاهی به سبک گوتیک در استرابری هیل (Strawberry Hill) در لندن بنا نهاد. با احیای سبک گوتیک، زیبایی معماری برای مدتی در قالبهای کلاسیک و گوتیک تعریف میشد. هرگونه انحراف از این دو سبک، مانند ترکیب آنها در یک بنا، با انتقادهای شدیدی مواجه میشد.
اما با ظهور انقلاب صنعتی و نقشآفرینی مهندسان صنعتی، معیارهای زیبایی در معماری دستخوش تحولات چشمگیری شد. ماشینآلات جدید صنعتی به مهندسان این امکان را داد تا تاثیر بیشتری بر طراحی ساختمانها داشته باشند.
دیدگاه این گروه بر کارایی ساختمانها متمرکز بود. به عنوان مثال، پل ایدهآل از نظر آنها پلی بود که با کمترین وزن، کمترین هزینه و بیشترین طول ساخته میشد. برای برخی مانند لکوربوزیه (Le Corbusier) کارایی و سادگی اصول اساسی زیبایی معماری محسوب میشد.