در جهان کشورهای ثروتمندی وجود دارد که امروز ثروتمندتر شدند. برخی کشورهای فقیر، رشد کمی را تجربه کردهاند. تعداد محدودی از سرزمینها، مانند ژاپن ظرف مدتی کوتاه ثروتمند شدند. در مقابل، آرژانتین کشوری ثروتمند بود که به خاکستر نشست!
در اواخر قرن نوزدهم، آرژانتین از تمام کشورهای اروپایی ثروتمندتر بود و بعد از انگلستان، در کنار آمریکا یکی از شکوفاترین اقتصادهای جهان را به خود اختصاص داده بود. اما وضع اقتصادی آرژانتین از دهه ۱۹۳۰ به شدت افول کرد.
به گفته توماس یاخ، مهمترین دلیل افول اقتصادی آرژانتین تکیه بر منابع فیزیکی ثروت مثل راهآهن و زمینهای کشاورزی بود. در نتیجه توجه بسیار کمی به سرمایه انسانی، فناوری و نوآوری شد.
به همین دلیل زمانی که ثروتمندان جهان به سمت صنعتیسازی خیز برداشتند، آرژانتین برای این که بتواند در لیگ خودش باقی بماند،سطح تجارت خود را کاهش داد. یعنی تلاش کرد از واردات فناوری جلوگیری کند تا بتواند روی پای خودش بایستد.
نتیجه این بود که تجارت (جمع کل صادرات و واردات) تقسیم بر میزان تولید ناخالص داخلی، از حدود ۸۰ درصد به ۲۰ درصد کاهش پیدا کرد، تا مبادا کشورهای ثروتمند از آرژانتین پیشی بگیرند.
نکته جالب این است که برخلاف اقتصاد کلاسیک، با وجود بازدهی بالای سرمایهگذاری، آرژانتین با کمبود سرمایه مواجه بود؛ چرا که بهای افزایش بازدهی سرمایه، افزایش ریسک سرمایهگذاری بود. در نتیجه تمایل به سرمایهگذاری در آرژانتین روندی کاهشی داشت.
تزریق پول (خلق تورم)، نادیده گرفتن حقوق مالکیت خصوصی، نکول در اصل و سود سرمایه و تمام کارهایی که دولت برای ایجاد رشد اقتصادی مصنوعی کرد، عملا نتیجه عکس داد و اقتصاد آرژانتین را هر روز بیمارتر از قبل کرد.
در یک کلام، آرژانتین از طلا به خاکستر نشست، چون نظام خودکامه سیاسی تصور میکرد که میتواند به اقتصاد دستور دهد، که باید رشد کنی، به هر قیمتی که شده!
سیاستهایی که تورم ۶۷۲ درصدی در سال ۱۹۸۴ را به تورم ۳۰۷۹ درصدی در سال ۱۹۸۹ تبدیل کرد. حتی تک رقمی کردن تورم در سال ۲۰۰۹ نیز مشکلی را حل نکرد، وقتی ده سال بعد تورم ۵۳ درصد بود.
آرژانتین از خارج تحریم نبود، اما از داخل سنگینترین تحریمها را به خود تحمیل کرد. سیاستی که امروز در کشورهای در حال توسعه نیز دنبال میشود. کشورهایی که شاید تاریخ اقتصاد آرژانتین را مطالعه نمیکنند.