اگر مطلب «سوگیری چیست» را خوانده باشید، احتمالا مثال تفنگدار را به یاد میآورید، در آنجا گفتیم که سوگیری شبیه به یک مگسک تنظیمنشده است که باعث میشود در میدان تیر، همه تیرها به سمت خاصی (پایین، راست) منحرف شوند؛ و نیز گفتیم که ذهن ما نیز جهتگیریهای خاصی دارد که باعث میشد تصمیمهای ما به سمت خاصی متمایل شود؛ این سوگیری است. اما اگر یک اسلحه سالم که به دقت تنظیم شده را به دست تیراندازی ماهر بدهید، وقتی به سیبل نگاه کنید متوجه میشوید که تمام تیرها به یک نقطه و دقیقا به مرکز برخورد نکردهاند بلکه آنها در اطراف مرکز پراکنده شدهاند؛ این نویز است. اگر تعداد شلیکها خیلی زیاد باشد، میانگین برخوردها دقیقا روی مرکز میافتد، هرچند ممکن است هیچ تیری به مرکز سیبل برخورد نکرده باشد.
عوامل به ظاهر بیربط
فرض کنید دو دانشجو، با شرایط تحصیلی کاملا یکسان و نمراتی درخشان برای یک دانشگاه درخواست دادهاند. یکی از آنها پذیرفته میشود و درخواست دیگری رد میشود. چرا؟ طبیعی است که در اولین مرحله به سوگیریها فکر کنید. آیا یکی از آنها، سیاهپوست، زن یا خارجی بوده است؟ یوری سیمونسون در یک پژوهش نشان داد که در روزهای ابری، افسران پذیرش بیشتر به نمرات فرد نگاه میکنند در حالی که در یک هوای آفتابی، عواملی مانند مهارتهای ورزشی اهمیت بیشتری پیدا میکند. چرا که افسران در روزهای ابری، دانشجویان را در داخل دانشکده تصور میکنند و نه بیرون و در زمین بازی.
اما شاید هیچ کدام از این سوگیریها در قبول شدن یا رد شدن این دوبرادر دوقلو نقشی نداشته باشند. تصور کنید پرونده یکی از آنها اولین پروندهای بوده که بررسی شده است. نمرات درخشان باعث شده که درخواست او پذیرفته شود. بعد از آن 5 پرونده دیگر بررسی میشوند که همه آنها در دانشگاه قبول میشوند. افسر متوجه میشود که 6 درخواست متوالی را پذیرفته است. ممکن است او را متهم کنند که با پروندهها زیادی ساده برخورد میکند. برای همین تصمیم میگیرد که از این جا به بعد کمی سختگیرتر باشد. در همین لحظه است که او پرونده برادر دوم را میبیند. درخواست او فقط به این دلیل رد میشود که پروندههای قبلی هم خوب بودند. اگر کارمندی که پروندهها را به اتاق آورد، پرونده او را بالاتر قرار داده بود ممکن بود او هم در دانشگاه پذیرفته شود. یا شاید اگر افسر پذیرش بعد از 6 پرونده، یک لیوان چای و چند بیسکویت میخورد و به توالی پذیرفتهشدگان دقت نمیکرد. این که پرونده او چندمین پرونده آن روز باشد یا افسر در چه ساعتی چای خود را صرف کند، ربطی به سوگیری ندارد. این رخداد کاملا تصادفی است. اما همین رخداد تصادفی، سرنوشت زندگی یک نفر را برای همیشه تغییر میدهد. پس نویز ارزش بررسی کردن دارد.
مهم این است که در نهایت تیر، به مرکز سیبل برخورد نمیکند. خواه دلیل این موضوع تنظیمنبودن مگسک باشد، خواه عواملی اجتنابناپذیر مثل تاثیر ضربان قلب تیرانداز بر لرزش دست او.
نویز در قضاوت
هرجا که قضاوتی در کار باشد، نویز هم هست.
تصور کنید یک فرد بدهکار دستگیر شده است. قاضی میتواند تصمیم بگیرد که او را به قید وثیقه آزاد کند یا نه. اگر او را در بازداشت نگهدارند، ممکن است او ضرر مالی کند، خانه خود را از دست بدهد، بچههایش دچار مشکل شوند و زندگیش ویران شود. اگر او را آزاد کنند، شاید او فرار کند. تصمیمگیری در این مورد آسان نیست.
قاضیها موارد متعددی را بررسی میکنند. او چند سال سن دارد؟ شغلش چیست؟ چند بچه دارد؟ اعتقادات مذهبی او چطور است؟ و…
در یک طرح آزمایشی، یک الگوریتم کامپیوتری تنها با بررسی دو عامل، یعنی سن و تعداد غیبتهای فرد در جلسات دادگاه، در مورد قبول یا رد وثیقه تصمیم گرفت. عملکرد او به مراتب بهتر از قاضیها بود. چرا؟ واضح است. چون الگوریتم کامپیوتری تحت تاثیر عوامل متعدد قرار نمیگیرد.
برای مثال برای یک قاضی، رسیدن به نتیجه نهایی احساس خوشایند تمام کردن یک وظیفه را دارد و این احساس خوب با دریافت هورمون ایجاد میشود. اتفاقی که برای الگوریتم کامپیوتری رخ نمیدهد. تصمیمهای کامپیوتری، بدون نویز هستند.
نویز نادیده گرفته میشود
سربازها که از میدان تیر بر میگردند، روی تخت مینشینند و داستان تیراندازی خود را برای هم تعریف میکنند. کسی که تیرهایش به پایین سمت چپ خورده، در مورد مگسک که تنظیم نبود حرف میزند. اگر اسلحه به درستی تنظیم شده بود، نمره او خیلی خوب میشد. اما او، پراکنده بودن تیرها در اطراف یک نقطه را نادیده میگیرد. او سوگیری را روایت میکند اما نویز در داستان او نادیده گرفته میشود.
او برای این کار دلیل خوبی دارد. به خاطر نویز برخی از تیرها از هدف دور شدند و باعث شدند نمره او کم شود. برخی از تیرها هم به هدف نزدیکتر شدند و نمره او را افزایش دادند. در چند تیراندازی، نویز خودش را خنثی کرده است.
اما آیا همیشه بیاهمیت پنداشتن نویز کار درستی است؟ در میدان جنگ، زمانی که او تنها یک تیر میتواند شلیک کند، نویز وجود دارد اما نویز فقط در آمار است که دیده میشود. با یک شلیک، نقطه مرکزیای وجود ندارد که انحراف پیرامون آن را اندازه بگیریم. در اینجا نویز ممکن است باعث شود که تیر به خطا برود یا بدتر از آن، به انسانی بیگناه برخورد کند. خانواده جانباخته با یادآوری این نکته که نویز در تعداد بالا خودش را خنثی خواهد کرد، آرام نمیگیرند.
افسر پذیرش دانشگاه هم دلداری مشابهی به خود میدهد. یکجا زیادی سختگیر بودم، اما جای دیگر بیش از حد آسان گرفتم. شاید به یکی ظلم کرده باشم، اما حتما جایی در حق کسی لطف کردهام. اما دانشجویی که در دانشگاه پذیرفته نشده، کاری به این حرفها ندارد.
نویز نادیده گرفته میشود چون داستانی منطقی ندارد. اگر از دوست خود بپرسید که چرا در دانشگاه قبول نشدی، این جوابها منطقی و قانعکننده هستند: «توصیهنامه خوب از استادی مطرح نداشتم، مقاله معتبر نداشتم، بهتر بود برای نوشتن انگیزهنامه بیشتر دقت میکردم و…» اما اگر به شما بگوید «در دانشگاه قبول نشدم چون پروندهام در جای درستی قرار نگرفته بود» در دلتان به او خواهید خندید. انگار به شما گفته باشد «میدانستم که نباید پرونده را در روز سیزدهم، روز نحس بفرستم.» اما حرف او ممکن است درست باشد. پروندههایی که درست بعد از ناهار بررسی میشوند، شانس قبولی بیشتری دارند تا آنهایی که در آخرین دقایق روز کاری، روی میز قرار میگیرند. هر جا که قضاوت باشد، نویز هم حاضر است. چطور میشود اثر نویز را کاهش داد؟ با ارسال درخواستهای متعدد برای دانشگاههای مختلف؛ اما آیا این استراتژی کارآمد است؟ هرگز! دانشگاه کم کم متوجه میشود که تعدادی از دانشجویان، آنها که رزومه خیلی خوبی داشتند، با این که پذیرفته میشوند، هرگز در دانشگاه آنها ثبتنام نمیکنند. زیرا دانشگاهی بهتر آنها را پذیرفته است. آنها میفهمند که فقط یک گزینه در بین دهها گزینهای بودند که دانشجو برای تحصیل در آنها درخواست داده است. حالا افسر آموزش باید دو گروه را فیلتر کند. کسانی که رزومه خوبی ندارند و کسانی که رزومه بسیار خوبی دارند! نویز دوبرابر شد!
چطور میشود نویز را دید؟
ٰاگر به قاضیها بگویید که تصمیمات آنها به شدت نویزی است، با شما مخالفت خواهند کرد. نشان دادن پروندههای مشابه با طول زمانی محکومیت به شدت متفاوت هم نویز را مرئی نخواهد کرد. زیرا قاضی میتواند استدلال کند که هیچ دو پروندهای در جهان کاملا مشابه نیستند.
یک قاضی آمریکایی به اسم ماروین ای فرانکل دریافت که میتواند، کاملا قانونی، یک سارق بانک را به 25 سال زندان محکوم کند یا او را فقط یک روز در بازداشت نگه دارد. فرانکل به وضوح متوجه نویز شده بود.
فرانکل از 208 قاضی خواست که در مورد 16 پرونده قضاوت کنند. اختلاف فاحش در قضاوت قضات او را به وحشت انداخت.
برای آن که نویز را مشاهده کنید، باید سه مرحله را طی کنید:
اول، مشخص کنید که چه میزان انحراف (چند ماه زندان یا چند دلار جریمه) برای شما قابل پذیرش است.
سپس لازم است از کارشناسان بخواهید که قضاوتهای خود را به یک عدد کمی (طول محکومیت یا میزان جریمه) تبدیل کنند.
در نهایت با مقایسه نظر کارشناسان میتوانید میزان نویز را اندازهگیری کنید.
نویز را باور کنید
اولین قدم برای کاهش نویز، پذیرش وجود آن است. قاضیها هرگز تصمیم نمیگیرند که روش قضاوت خود را نویززدایی کنند، اگر باور نداشته باشند که نویز وجود دارد.
درست مثل سوگیری، آگاهی از وجود نویز، قدمی مهم برای گرفتن تصمیم درست است. اما یک مشکل جدی وجود دارد؛ تکرار نمیتواند سوگیری را از بین ببرد. (تیرانداز هر اندازه تیر بزند، مگسک تنظیم نمیشود.)
در یک مورد قضاوت هم نویز قابل مشاهده و رفع کردن نیست. پس چه کار میتوانیم بکنیم؟
اگر قرار است یک سهم تحلیل شود، میتوانید از چند کارشناس بخواهید که سهم را بررسی کنند. واضح است که این کار هزینه تحلیل را بالاتر میرود اما قطعا قضاوت (خرید یا فروش سهم) با نویز، در نهایت هزینه بیشتری به بار میآورد.