ست گادین، اندیشمند حوزهی کسبوکار و کارشناس خلاقیت، در کتاب تیم ارزش است (2023) با یک مانفیست جامع، بر اهمیت کار گروهی و همکاری در محیطهای کاری بامعنا و رادیکال تأکید میکند. با توجه به اینکه این روزها هوش مصنوعی مدلهای سنتی کاری را تهدید میکند، گادین پیشنهاد میدهد که بهجای مقاومت در برابر این تغییرات، به فکر ساختن مدلهای جدید و کارآمدتری باشیم.
ست گادین نویسنده، کارآفرین و بازاریاب آمریکایی و همچنین موفقترین وبلاگنویس کسبوکار در جهان است. بیش از ده کتاب پرفروش او به ۳۵ زبان ترجمه شده است. از دیگر کتابهای او میتوان به گاو بنفش، همه بازاریابهای دروغگو هستند، مهره حیاتی، شیب و این است بازاریابی اشاره کرد.
اگر شما رئیس یا کارمند هستید، احتمالا از قبل این را میدانستید که مدل فعلی کارتان، مؤثر نیست. اگر شغلی معمولی دارید، احتمالاً همهی تلاش خود را به کار نمیگیرید. احتمالاً هر روز در پایان زمان کاری، فقط کمی بیشتر از صبح همان روز احساس خستگی میکنید. احتمالاً فکر نمیکنید که کار خاص یا تأثیرگذاری انجام میدهید و نکتهی مهم این است که احتمالاً حداقل تا حدی خود را برای اینهمه منفینگری مقصر میدانید.
اما مشکل از شما نیست. مشکل از کار است. زمان آن رسیده که از مدل فعلی دستمزد و بهرهوری کار عبور کنیم و به کارکنان قدرت دهیم تا معنای واقعی را در کار روزمرهی خود پیدا کنند.
انقلابی در چگونگی و چرایی کار ما امکانپذیر است و این انقلاب با ما آغاز میشود.
پیدا کردن معنا در کارْ شما و تیمتان را تشویق میکند تا به اهداف خود برسید و خلاقیتهایی فراتر از تصورات خود ایجاد کنید. در نگاه اول، این حرف فقط یک وعده است. اما قبل از بررسی این موضوع، بیایید دربارهی زنبورهای عسل صحبت کنیم. ممکن است بهظاهر بیربط باشد؛ اما اهمیت دارد.
در پایان زمستان در هر کندوی زنبور عسل، ملکه یک تخم بارور جدید میگذارد. درون این تخم، ملکهای جدید منتظر تولد است. زنبورهای کارگر، کندو را با گردههای فراوان پر میکنند. در یک سلول تخم ویژه، خدمتکاران ملکه، تخم را با ژلهی رویال تغذیه میکنند. کمی قبل از تولد ملکهی جدید، ملکهی پیر به همراه باتجربهترین کارگرانش، کندو را ترک و پرواز میکند و کندویی مملو از غذا را برای تیم جوان و جدید به جا میگذارد. ملکهی پیر و کارگرانش برای حفظ گرما به یکدیگر میچسبند. آنها فقط چند روز میتوانند به این شکل زندگی میکنند و بعد میمیرند. زنبورهای پیشاهنگ به دنبال مکانهایی برای ساخت کندوی جدید میگردند و به محض پیدا کردن آن، زنبورها با سرعت و تلاش زیاد برای ساخت خانهی جدید خود کار میکنند. این فرآیند با نام افزایش یا تکثیر شناخته میشود.
الهامبخش است، نه؟ اینکه زنبورها چگونه چالشها و احتمالات ناشناخته را میپذیرند و چگونه برای ساختن چیزی جدید با هم همکاری میکنند. از طرف دیگر، به نظر میرسد انسانها هیچ تمایلی به ترک امنیت کندوهای استعاری خود ندارند. البته که میشود این موضوع را درک کرد. ما در فرهنگی زندگی و کار میکنیم که استرس، فرسودگی شغلی و نارضایتی در آن، تقریباً اجتنابناپذیر به نظر میرسد. همهگیریها و شرایط فعلی ناآرامیهای ژئوپلیتیکی و بیثباتی اقتصادی، ما را مجبور کرده که امنیت شرایط فعلی را بر عدم قطعیت احتمالات جدید ترجیح دهیم. فرهنگ سازمانی متداول، با شاخصهای کلیدی عملکرد (KPI) محدودکننده و برنامههای کاری پر از جلسات بیهدف، ما را تشویق میکند که بهجای چالشهای جدید، به دنبال امنیت باشیم.
اما زمانی که کار اهمیت پیدا میکند (یعنی زمانی که شما و تیمتان احساس میکنید در حال انجام کاری معنادار هستید) میتوانید از ذهنیتی امنیتگرا به ذهنیتی ارزشآفرین، تغییر جهت دهید. اما چگونه میتوانیم این کار را انجام دهیم؟ چگونه میتوانیم خود و دیگران را تشویق کنیم که ارزشآفرینی را به امنیتگرایی ترجیح دهیم؟